فارن افرز:
رفتار آمریکا منجر به گسترش نفوذ ایران در منطقه شد
طی هفت سال گذشته، تحولات اجتماعی و جنگهای داخلی نظم سیاسی که خاورمیانه را از جنگ جهانی اول تاکنون تعریف میکرد را برهم زده است.
رویداد۲۴- طی هفت سال گذشته، تحولات اجتماعی و جنگهای داخلی نظم سیاسی که خاورمیانه را از جنگ جهانی اول تاکنون تعریف میکرد را برهم زده است.
به گزارش رویداد۲۴ به نقل از فارن افرز، حکومتهایی که زمانی استبدادی بودند به حاشیه رانده شدند، نهادهای دولتیشان شکسته شد و مرزهای ملیشان در معرض خطر قرار گرفت. سوریه و یمن درگیر جنگهای داخلی خونباری شدند که با مداخلات نظامی خارجی بدتر شدند. یک گروه تروریستی به نام داعش پیش از آنکه توسط یک ائتلاف بینالمللی به سرکردگی آمریکا به عقب رانده شود، مناطق گستردهای از عراق و سوریه را اشغال کرد.
از نگاه دولت ترامپ و طیفی از سایر ناظران و مقامات در واشنگتن و منطقه، در پس این آشوبها یک مقصر اصلی وجود دارد: ایران. آنها اشاره میکنند که این کشور گروههای تروریستی را تأمین مالی کرده، از بشار اسد، دیکتاتور سوری حمایت کرده و به نیروهای ضد سعودی حوثی در یمن کمک کرده است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا ایران را «مهمترین دولت حامی تروریسم در جهان» خوانده و توافق هستهای که در سال 2015 میان این کشور، آمریکا و پنج قدرت جهانی نهایی شد را «بدترین توافق تاریخ» دانست (و از تأیید پایبندی ایران به آن اجتناب کرد). جیمز ماتیس، وزیر دفاع آمریکا ایران را «پایدارترین تهدید برای صلح و ثبات در خاورمیانه» توصیف کرد. و عادل الجبیر، وزیر خارجه عربستان مدعی است که ایران دست به اقدامات خشونتآمیز میزند.
به نظر میرسد واشنگتن بر این باور است که به عقب راندن نفوذ ایران میتواند نظم خاورمیانه را بازگرداند. اما چنین انتظاری بر یک درک اشتباه از آنچه در ابتدای امر باعث برهم خوردن این نظم شد، مبتنی است. ایران باعث این سقوط نشد، و محدود کردن ایران، ثبات را به منطقه باز نمیگرداند. هیچ تردیدی وجود ندارد که بعدهای بسیاری از رفتار ایران چالشهای جدی را برای آمریکا ایجاد میکند. هیچ شکی هم نیست که ایران از سقوط نظم قدیمی در جهان عرب که محدودش میکرد، بهره برده است. بااینحال، سیاست خارجی آن بسیار عملگراتر از آن چیزی است که بسیاری در غرب درک کردهاند. همانطور که اراده ایران به تعامل با آمریکا در پرونده هستهای نشان داد، این کشور بر اساس محاسبات سختگیرانه منافع ملی عمل میکند، نه تمایل به گسترش انقلاب اسلامی در خارج از مرزها. خاورمیانه تنها در صورتی ثبات خود را باز پس میگیرد که آمریکا اقدامات بیشتری در جهت مدیریت درگیریها و بازگرداندن توازن به این منطقه داشته باشد. این مسئله مستلزم یک رویکرد ظریف، شامل کار با ایران است، نه مواجهه واکنشی با آن.
اغلب اوقات، سیاستمداران و تحلیل گران در غرب منافع و خواستههای ایران را به یک اشتیاق انقلابی تقلیل میدهند. اتهام زنی اینطور ادامه مییابد که ایران بیشتر علاقه دارد که یک علت باشد تا یک کشور. درواقع، باوجودآنکه تهران مسلماً تندروهای خود را دارد، سیاستمداران عملگرا و حتی میانهروی بسیاری دارد که مایل به تعامل با غرب هستند. در سیاستهای داخلی، دو اردوگاه در جنگ طولانی گرفتار هستند. اما زمانی که به سیاست خارجی میرسد، اجماع رو به رشدی در مورد ضروریات ملیگرایی و امنیت ملی وجود دارد. همین اجماع بود که منجر به امضا و بعد اجرای توافق هستهای از سوی ایران شد.
برخی ناظران ایران را با توجه به استفاده آن از شبهنظامیان در خارج مدنظر قرار میدهند، همانطور که امریکا شوروی یا چین را در اوج اشتیاق انقلابیشان مدنظر قرار داد. جیمز ماتیس گفته بود که هدف ایران «گسترش نفوذ خود برای بازسازی منطقه به صورتی که تصور میکند، است.» اما ایران به روسیه و چین امروز نزدیکتر است تا اسلاف انقلابیشان. ایران هم مانند آنها یک قدرت تجدیدنظرطلب است، نه انقلابی. این کشور مخالف نظم منطقهای است که آن را بیرون نگه میدارد.
ضمن اینکه ایران تهدیدهایی را هم از سوی جهان عرب علیه خود میبیند. عراق از سال 1958، زمانی که یک انقلاب پادشاهی عراق را سرنگون کرد، تا سال 2003 یک تهدید همیشگی برای ایران بود. خاطره هشت سال جنگ ایران و عراق در دهه 1980 است که به چشمانداز ایران درباره جهان عرب شکل میدهد. بسیاری از مقامات ارشد ایران جانبازان همان جنگ هستند؛ جنگی که عراق طی آن بخشی از خاک ایران را اشغال کرد، در مقابل نیروهای ایران تسلیحات شیمیایی به کار برد، و با حملات موشکی باعث ایجاد رعب و وحشت در شهرهای ایران شد. از سال 2003 به بعد هم جداییطلبی کردها در عراق و سوریه و تنشهای رو به رشد میان سنی و شیعه در سراسر منطقه، این برداشت را تقویت کرده که جهان عرب، امنیت ایران را به مخاطره میاندازد.
ایران همچنین نگران است که رقبای سنتیاش در حوزه نظامی بهمراتب مجهزتر از آن باشند. بر اساس گزارش موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم، در سال 2016 ایران سه درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف ارتش خود کرده، کمتر از سهم عربستان (10 درصد)، اسرائیل (شش درصد)، عراق (پنج درصد)، و اردن (چهار درصد)، و این امر ایران را از نظر مخارج دفاعی بر اساس درصد تولید ناخالص داخلی، در رتبه هشتم خاورمیانه قرار میدهد. در سال 2016 ایران 12.7 میلیارد دلار در خوزه دفاع صرف کرد، درحالیکه این رقم در مورد عربستان 63.7 میلیارد دلار محاسبه شده است.
ایران برای جبران این امر، استراتژی «دفاع روبهجلو» را اتخاذ کرده است. این استراتژی شامل حمایت از گروهها و نیروهای دوست در سراسر خاورمیانه، شامل حماس و حزبالله میشود. همین منطق در مورد برنامه موشکهای دوربرد ایران صدق میکند. تهران به دنبال توسعه این برنامه بوده تا بهعنوان یک چتر حمایتی برای نیروهای دیگرش عمل کند، راهبردی که پاکستان با موفقیت علیه هند اجرایی کرده است. ایران پذیرفت که برنامه هستهای خود را محدود کند؛ حال ایده اصلی این است که با توسعه کامل برنامه موشکی، حتی یک کشور بسیار قدرتمندتر نمیتواند به ایران یا نیروهایش حمله کند بدون آنکه با اقدامات تلافی جویانه ویرانگری مواجه شود.
اگر رفتار امروز ایران تهدیدآمیزتر از گذشته به نظر میرسد، به این دلیل نیست که ایران بیش از گذشته قصد مقابله با رقبای خود و ایجاد بینظمی در منطقه را داشته باشد، بلکه به دلیل تغییرات شدیدی است که خاورمیانه طی یک دهه و نیم گذشته تجربه کرده است. آنچه از بین رفته، نظم عربی است که واشنگتن دههها است برای مدیریت امور منطقهای و محدود کردن فضای مانور ایران بر آن متکی بوده است. زنجیرهای از اتفاقات، که با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 آغاز شد، در انفجار جهان عرب نقش داشتند.
این بیثباتی از بسیاری جهات باعث تقویت قدرت و نفوذ ایران در سراسر منطقه شده است. اما تهدیدهای جدیدی را هم ایجاد کرده است. ضمن اینکه خطر درگیری مستقیم میان ایران و آمریکا یا متحدان عرب آن تشدید شده است. اما در اینجا هم مقامات ارشد ایران درک کردهاند که برتری دارند. ایران از جنگ با داعش قویتر از قبل بیرون آمد.
ضمن اینکه موقعیت آمریکا در خاورمیانه بیانگر عقبنشینی گستردهتر آن از رهبری جهان است. ایالاتمتحده فاقد ظرفیت لازم برای به عقب راندن ایران و پر کردن خلأ ای است که با این اقدام ایجاد خواهد شد. آمریکا باید آنچه دولت اوباما نتوانست را انجام دهد: رهبری تلاش دیپلماتیک بینالمللی برای نهایی کردن یک توافق منطقهای که به درگیریها پایان دهد و چارچوبی را برای صلح و ثبات ارائه دهد. این وظیفه نباید به روسیه واگذار شود. چنین اقدامی دشوار خواهد بود، بهخصوص که واشنگتن هرگونه سرمایه دیپلماتیکی که بهواسطه توافق هستهای ایران کسب کرده بود را رها کرد. اما جایگزین این اقدام –تشدید درگیریها- تنها باعث میشود خاورمیانه در آشفتگی بیشتری فرو رود.