تاریخ انتشار: ۰۹:۵۷ - ۲۶ فروردين ۱۳۹۷

پله‌پله به سمت دانایی

من اهل کاشانم و شاید برای خوانندگان روزنامه شما جالب باشد که بدانند من نخستین سفرهایی که در نوجوانی به تهران داشتم بیشتر برای خرید بود. فعالیت هنری خودم را تازه آغاز کرده بودم و حریص خواندن هر چیز درستی بودم که بتواند ذهن مرا بازتر و برایم راهگشا باشد.

رویداد۲۴-من اهل کاشانم و شاید برای خوانندگان روزنامه شما جالب باشد که بدانند من نخستین سفرهایی که در نوجوانی به تهران داشتم بیشتر برای خرید بود. فعالیت هنری خودم را تازه آغاز کرده بودم و حریص خواندن هر چیز درستی بودم که بتواند ذهن مرا بازتر و برایم راهگشا باشد. طبیعتاً چون پایگاه همه کتابفروشی‌های تهران هم میدان انقلاب بود، همیشه از کاشان که به پایتخت می‌آمدم یک‌راست می‌رفتم آنجا. آن موقع تهران را خیلی نمی‌شناختم حتی طوری شده بود که همه آدرس‌ها را با میدان انقلاب می‌سنجیدم. یعنی مثلاً اگر کسی می‌گفت که خانه‌مان میدان ونک یا خیابان سهروردی است باید حساب می‌کردم که از میدان انقلاب تا آنجا چقدر فاصله است. در راسته کتابفروشی‌ها هم چند فروشگاه بود که آنها را نشان کرده بودم و بیشتر سراغ کتاب‌های فرهنگی و هنری می‌رفتم.

آن روزها که به تهران می‌آمدم تقریباً ساعت 11 می‌رسیدم میدان انقلاب و تا ساعت 3 و 4 بعدازظهر همین طور بین قفسه‌های کتاب پرسه می‌زدم و کتاب می‌خریدم. حدوداً ماهی 6 جلد کتاب می‌خریدم و می‌خواندم. شهر ما کتابفروشی داشت اما کتاب‌هایی که در حوزه تخصصی هنر یا موسیقی باشند آنجا خیلی پیدا نمی‌شد. البته الان شرایط بهتر از آن دوره شده و پیدا کردن کتاب‌ها هم مسلماً آسان‌تر از قبل است. وضعیت کتابخانه‌های کاشان همان‌طور که گفتم بد نبود. یادم می‌آید یک کتابخانه در مسجد «آقابزرگ» کاشان بود. همین طور کتابخانه‌های «باغ فین» و مسجد «گذر باباولی» که همگی پاتوق من بودند. در همه این کتابخانه‌ها عضو بودم و آنجا یک جورهایی باغ و بستان ما به حساب می‌آمد.

با رفقا قرار می‌گذاشتیم و می‌رفتیم کتابخانه. اما از یک دوره‌ای احساس کردم به شناخت بیشتری در حوزه فعالیتی که دلم می‌خواست آن را به جد پیش بگیرم نیاز دارم. مخصوصاً در ادبیات و شعر و آواز و... دانشجو که شدم کتاب‌هایی در رشته‌های مختلف هنری، سینما و همین طور اطلاعات عمومی را بیشتر می‌پسندیدم. بازارهای کتاب تهران هم طوری بود که دنبال هر چیزی که می‌گشتم می‌توانستم پیدا کنم و تقریباً محدودیتی وجود نداشت.یادم می‌آید وقتی به کتابفروشی‌های مورد علاقه‌ام سر می‌زدم یک‌سری کتاب‌ را جلوی مغازه‌ها می‌چیدند که تخفیف ویژه داشت و ارزان‌تر بود. برای همین اول سراغ آنها می‌رفتم و عنوان‌هایشان را می‌خواندم و گاهی هم میان آنها کتاب مورد نظرم را پیدا می‌کردم.

به هر حال خواندن و دانستن لذتی به آدم می‌دهد که با چیز دیگری قابل قیاس نیست. شرایط برای من الان هم تغییری نکرده است. انگار انسان پله‌پله به سمت دانایی کشیده می‌شود و اگر کسی این حس را در خودش زنده نگه دارد هیچ وقت با کتاب و مطالعه فاصله نمی‌گیرد. همین نمایشگاه کتاب که چند روز دیگر هم برگزار می‌شود برای من همچنان بسیار جذاب و هیجان انگیز است. قدیم‌ترها هم همین بود. جایی بود که علاوه بر برخورد نزدیک با کتاب و اهل کتاب می‌توانستم نویسنده‌ها یا ناشران محبوبم را در غرفه‌های مختلف ببینم و با آنها ارتباط برقرار کنم. من با این که هنوز عاشق کتاب خواندن هستم اما این روزها فرصتمان کمتر از قبل شده است. با این حال تقریباً بیشتر وقت آزادم را به مطالعه اختصاص می‌دهم.

تقریباً 70 درصد را به مطالعه مکتوب و 30 درصد هم به مطالعه شنیداری در حوزه موسیقی. سعی می‌کنم این عادت از دست نرود و همچنان یک کتابخوان باقی بمانم. بخش زیادی کتاب‌هایم کاشان است و هر وقت آنجا می‌روم نگاهی به آنها می‌اندازم. بخشی از کتاب‌هایم هم در کتابخانه استودیو، کتابخانه آموزشگاه موسیقی و در خانه‌ای است که الان سکونت دارم. یعنی همه جا سعی کرده‌ام یک آرشیو خوب کتاب داشته باشم و بیشترشان هم مربوط  به حوزه تخصصی‌ام یعنی موسیقی است.

نظرات شما
نظرسنجی
آیا از 26 فروردین تجربه برخورد با گشت ارشاد را داشتید؟
پیشخوان