تاریخ انتشار: ۰۷:۳۸ - ۰۵ مرداد ۱۳۹۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
گزارش رویداد۲۴ از اتفاقات رخ داد برای مجری نامدار صدا و سیما/قسمت سوم و پایانی

«آزاده نامداری» نتیجه یک الگوسازی بی‌قاعده

ساخت الگو در شرایط گلخانه‌ای نتیجه‌ای جز شکست در پی ندارد. تلاش برای ساخت ستاره/الگو فقط باعث افزایش ریاکاری می‌شود. امثال آزاده نامداری از اشکالات همین سیستم غلط الگوسازی استفاده می‌کنند و با ساختن چهره‌ای مقبول خودشان را الگو/ستاره جا می‌زنند.
رویداد۲۴در مقاله اول، نظری افکندیم به عطش مردم برای پرداختن به حواشی زندگی سلبریتی‌ها و همچنین مدیریت ضعیف سلبریتی‌ها در مواجهه با افکار عمومی.در مقاله دوم هم این مسئله را بررسی کردیم که چگونه ریاکاری نهفته در ذات جامعه به وقایعی همچون واقعه پیش‌آمده برای آزاده نامداری ختم می‌شود.

 اما قسمت سوم این مقاله بناست به این مسئله بپردازد که چرا الگوهایی که توسط نهادهای فرهنگی رسمی ساخته می‌شوند بعد از مدتی بر ضد آن نهادها عمل کرده و نهادهایی را که باعث مطرح شدن آن چهره‌ها شده‌اند را به چالش می‌کشند. 

به نظر می‌رسد برای بررسی پدیده‌ای بنام الگوسازی باید به دهه شصت برگردیم و رویکرد مدیران فرهنگی آن زمان را مورد بررسی قرار دهیم. 

این بررسی زمینه خوبی به مخاطبان می‌دهد تا وضعیت امروز سلبریتی‌ها را درک کنند و متوجه بشوند چرا سلبریتی‌ها و الگوهای ساخته‌شده توسط نهادهای فرهنگی دچار چنین مشکلات و معضلاتی می‌شوند.

دهه شصت، دهه مشخص نبودن ضوابط و قوانین فرهنگی در ایران بود. انقلاب اسلامی رخ داده بود و حکومتی متفاوت با نظام شاهنشاهی با رای و پشتوانه مردم به قدرت رسیده بود.

هنوز تکلیف بسیاری از ستارگان باقی مانده از دوران قبل از انقلاب اسلامی روشن نبود، هنوز معلوم نبود سینما و رسانه‌ها قرار است چه خط‌مشی را پی بگیرند.

بعد از دو سه سال که نهادهای مختلف، من جمله نهادهای فرهنگی نظام مستقر شدند، خط‌مشی مسئولان آن زمان هم به تدریج مشخص شد. 

تعریف مسئولان آن زمان از سینما و تلویزیون تعریفی محتوامحور، ضدستاره و سوسیالیستی بود. سینما و تلویزیون در آن دوران قرار بود به بینندگانشان پیام یا مفهومی را منتقل کنند. کیفیت چندان اهمیت نداشت، مهم پیامی بود که یک فیلم یا سریال به مخاطبانش منتقل می‌کرد.

با توجه چنین دیدگاهی جذابیت نه تنها  امری پسندیده قلمداد نمی‌شد، بلکه امری کاملاً مذموم به شمار می‌آمد. نتیجه منطقی چنین رویکردی هم این بود که ستارگان چون عامل جذابیت بخشیدن به یک فیلم یا برنامه تلویزیونی بودند باید به طور کامل حذف می‌شدند و روند ستاره‌سازی در سینما و تلویزیون به طور کامل مختل می‌شد.

از طرف دیگر چون ستارگان سینما و تلویزیون محصول و مخصوص سینمای آمریکا بودند و در دهه شصت قرار بود همه چیز از جمله سینما در ضدیت با سینمای هالیوود تعریف شود پس ستارگان که محصول یک نگاه دست راستی و تا حدی شبیه به مدل آمریکایی بودند باید از سینما حذف می‌شدند. 

این آغاز تضادهای مدیران با مخاطبان سینما و تلویزیون بود. مردم بر خلاف نظر مدیران در همان دهه شصت هم ستارگان خود را پیدا کردند و فیلم‌های این ستار‌گان را به پرفروش‌ترین فیلم‌های دهه شصت بدل کردند.

نحوه برخورد مدیران با ستارگان آن زمان صدور حکم ممنوع‌الکاری بود. جمشیدهاشم‌پور و سعید راد از بزرگترین قربانیان نگاه ضد ستاره‌سازی مدیران دهه شصت هستند. با پایان دهه شصت و آغاز دهه هفتاد و با پایان جنگ تحمیلی و باز شدن نسبی فضا روش قدیمی مدیران فرهنگی دهه شصت دیگر پاسخگوی نیاز جامعه نبود.

بنابراین سینما به روند عادی خودش بازگشت و ستاره‌گان یک به یک از پی هم آمدند و سینما و تلویزیون را به مسیر دیگری بردند. بعد از دهه شصت این سینما بود که خودش را راحت‌تر با شرایط جدید جامعه وقف داد. 

تلویزیون بسیار دیرتر متوجه شد که ستاره لازمه یک رسانه است و وجود ستارگان است که باعث می‌شود یک برنامه تلویزیونی پرمخاطب شود. مسابقه هفته به خودی خود برنامه جالبی نبود، این حضور و درخشش منوچهر نوذری بود که به آن برنامه تلویزیونی جلوه و شکوه می‌بخشید. 

بالاخره مدیران تلویزیون به لزوم استفاده از ستارگان پی بردند و اجازه دادند مجریان جوان به تلویزیون راه پیدا کنند. فرزاد حسنی، رضا رشیدپور، علی ضیاء، احسان علیخانی و صد البته آزاده نامداری محصول نگاه تازه مدیران تلویزیون به مقوله ستاره‌سازی بودند.

اما هر کدام از این مجریان پس از مدتی فعالیت اجرا از طرف سازمان توبیخ،مواخذه و طرد شدند. علت این حذف و طرد از آنتن صدا و سیما این بود که این مجریان جوان دقیقاً آن چیزی نبودند که مدیران می‌خواستند.

آن‌ها نمی‌توانستند الگوهای مناسبی باشند که سازمان صدا و سیما بررویشان مانور بدهد و به عنوان نمونه ایده‌آل جوان ایرانی معرفی‌شان کند. 

بسیاری از این نورسیدگان سقف پیشرفت در صدا و سیما را کوتاه می‌دانستند و به نظر می‌رسید باور عمیق و قلبی نسبت به ضوابط اتخاذ شده توسط مدیران نداشتند، بلکه مجبور بودند برای حفظ آنتن صدا و سیما آن ضوابط را قبول کنند. 

به همین خاطر هم هست که در خارج از چهارچوب سازمان صدا و سیما اسیر حواشی می‌شدند که آن‌ها را پله‌ها دورتر از الگویی که مورد پسند سازمان صدا و سیما بود قرار می‌داد و سازمان صدا و سیما را مجبور می‌کرد که آن‌ها را توبیخ کند و آنتنش را از آن‌ها پس بگیرد. 

علی ضیاء، فرزاد حسنی و رضا رشیدپور هر کدام در مقطعی از آنتن صدا و سیما حذف شدند. به نظر می‌رسد آزاده نامداری هم آخرین حذف شده از آنتن صدا و سیما باشد. 

آزاده نامداری را باید آخرین تلاش مدیران صدا و سیما برای ساخت یک مجری/ستاره که بتواند به عنوان یک الگو عمل کند دانست. مجری جوان، با وجناتی امروزی، فعال و صدالبته محجبه و مقید به قوانین کشور ایران که حتی اگر اسیر حاشیه‌های خانوادگی هم می‌شد مقصر نبود.

 زنی که گاهاً به صحنه هم می‌آمد و مصاحبه می‌کرد و از ارزش‌های اسلامی دفاع می‌نمود. به طورکل آزاده نامداری بنا بود همان الگویی باشد که مدیران صدا و سیما می‌خواستند. اما اتفاقات چند روز اخیر بار دیگر ثابت کرد مدیران صدا و سیما اشتباه کردند و آزاده نامداری همانی نبود که آن‌ها می‌خواستند. 

علت این عدم‌همسویی چیزی نیست جز عدم التزام شخص مجری/ستاره تازه تلویزیون به شعارها و هنجارهای مورد پسند دستگاه های فرهنگی. نامداری قلباً به حرف‌هایی که می‌زد باورد نداشت. برای حفظ شهرت خود ریاکاری می‌کرد و سعی داشت برای این‌که موقعیتش را حفظ کند جوری رفتارکند که مدیرپسند باشد.

به همین دلیل بلافاصله بعد از این‌که از مرزهای جغرافیایی ایران خارج شد کاری را انجام داد که در تضاد کامل با باورها، آرمان‌ها و شعارهای بخشی از جامعه و مدیران سازمان صدا و سیما قرار داشت.

مسئله آزاد نامداری بار دیگر این نکته را اثبات می‌کند که الگو را نمی‌شود مصنوعی و در شرایط گلخانه‌ای ساخت. الگوها و نمادهای یک جامعه به سبب رفتار و سکناتشان خود به خود و بدون دخالت هیچ نهادی توسط مردم انتخاب می‌شوند. 

جهان پهلوان تختی را هیچ‌کس به عنوان الگو به مردم ایران معرفی نکرد، بلکه این مردم بودند که ایشان را به خاطر روحیه فتوت و جوانمردی که ذاتی آن بزرگ‌مرد بود به عنوان الگو پذیرفتند. 

ساخت الگو در شرایط گلخانه‌ای نتیجه‌ای جز شکست در پی ندارد. تلاش برای ساخت ستاره/الگو فقط باعث افزایش ریاکاری می‌شود. امثال آزاده نامداری از اشکالات همین سیستم غلط الگوسازی استفاده می‌کنند و با ساختن چهره‌ای مقبول خودشان را الگو/ستاره جا می‌زنند.

داشتن الگوهایی منطبق با هنجارهای اجتماعی امری بسیار ضروری است. اما نمی‌شود این الگوها را در شرایط مصنوعی ساخت. 

اگر مسئولان به دنبال این جواب هستند که چرا سیستم الگوسازی‌شان پس از مدتی ضد خودشان عمل می‌کند و دیگر جواب نمی‌دهد، بهتر است دلیل چنین اتفاقی را در جای دیگری جست و جو کنند. 

چنین الگوهایی که مدیریت‌شده به درجات بالای شهرت می‌رسند چون به ارزش‌های سیستم سازنده خود التزام قلبی ندارند ضد همان سیستمی عمل می‌کنند که آن‌ها را ستاره کرده و پس از مدتی همان سیستم را به چالش می‌کشند. 

چالشی که نتیجه‌اش شکستن‌شدن قبح‌های پذیرفته‌شده توسط اجتماع و گسترش رذیله اخلاقی ریاکاری است. بعد از مدتی جار و جنجال‌های مربوط به این ماجرا به پایان می‌رسد، چه بهتر که مدیران فرهنگی ما به سوی اصلاح ساختار نهادهای تحت امرشان پیش بروند و سعی کنند برای همه مردم (فارغ از گرایشی که دارند) در چهارچوب قانون فرصت‌های برابر بسازند.


خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
کارشناس ارشد ارتباطات
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۱۰
2
0
سلام و درود بر خانم نامداری، لحظات سختی داری. درود بر تو که می توانستی پناهنده بشی اما برخلاف تعدادی از همکارانت پناهنده نشدی و سختی ها رو به جان خریدی. 1- مگر نه اینکه زمانی که زنان خارجی که به ایران می آیند باید حجاب داشته باشند و مگر نه اینکه تعدادی از زنان ایرانی که از ایران خارج می شوند و به خصوص به کشورهای حاشیه نشین می روند حجاب از تن بر می دارند آن هم به صورت فاحش. پس چرا منتقدین بر خودشان خرده نمی گیرند. شما که در خارج بودی و در جمع محارمتون چه اشکالی داره که آزاد باشید. تقصیر دیگران (فیلمبردار کثیف) را که نباید بر گردن دیگری گذاشت. 2- آنها با تو مشکلی ندارند آنها چادر تو را نشانه گرفته اند. دشمنی که از صدر اسلام نسبت به مسلمانان بوده و خواهد بود.3- نکته دیگر اینکه این از معایب دنیای رسانه نیز است که بی مهابا به هر کسی که بخواهد حمله می کند و مرزها را در می نوردد. 4- نکته آخر اینکه در ایران افرادی همچون هنرپیشگان، مجریان صدا و سیما، مداحان به مجرد اینکه چهره شدند ، بعد از مدتی به بهانه هایی پایین کشیده شدند و تقریبا" امری طبیعی شده است. دوستان می توانند مصداقهای آن رو در رسانه ها و اینترنت جستجو کنند. 5- در پایان اینکه درود خدا بر شرفت و صبوری ات که می توانستی و پناهنده نشدی و سوژه برای دشمنان اسلام نشدی. ممکن است اشتباهی کرده باشی و آن هم سهوی و بخاطر روحیات جوانی ات اما بدان خداوند توبه پذیر است و ان الله مع الصابرین...
نظرات شما
نظرسنجی
آیا از 26 فروردین تجربه برخورد با گشت ارشاد را داشتید؟
پیشخوان