تاریخ انتشار: ۰۸:۴۲ - ۲۸ آبان ۱۳۹۶
نقد رویداد۲۴ بر اولین ساخته مرتضی علی عباس میرزایی

انزوا؛ داستانی کهنه و الکن

انزوا خیلی معمولی‌تر و کهنه‌تر از آن است که بتوان آن را تماشا کرد. گمان می‌کنم خود کارگردان هم این را فهمیده که چنین فرم مرعوب‌کننده‌ای را برای اجرای این فیلم انتخاب کرده است.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: انزوا خیلی معمولی‌تر و کهنه‌تر از آن است که بتوان آن را تماشا کرد. گمان می‌کنم خود کارگردان هم این را فهمیده که چنین فرم مرعوب‌کننده‌ای را برای اجرای این فیلم انتخاب کرده است. 

مشکل انزوا انقدر جدی است که نتوان با انتخاب چنین فرم تصویری مشکلاتش را پوشش داد. قصه یک‌خطی و ساده فیلم بسیار کهنه و الکن است. پرویز که به خاطر درگیری با کارکنان سینمای علی زالی به زندان اُفتاده بعد از مرگ همسرش موقت از زندان آزاد می‌شود تا مراسم کفن و دفن را انجام دهد و بچه‌هایش را به سامان برساند. 

نحوه روایت این داستان قدیمی و ازمدافتاده هم به کهنه‌گی خود داستان است. پرویز دست بچه‌هایش را می‌گیرد و سراغ دوست و آشنا می‌رود. تا هم جایی برای بچه‌هایش پیدا کند و هم سر از کار زهره درآورد. زهره‌ای که شایعه پشت سرش زیاد است. همه می‌گویند در نبود پرویز به او خیانت می‌کرده و سر و گوشش می‌جنبیده. انتهای چنین داستانی از پیش معلوم است، هم بچه‌ها سرپناه مناسبی پیدا می‌کنند و هم از زهره رفع اتهام می‌شود. چنین داستانی با این سبک روایی کششی برای بیننده ندارد. مشخص است که تماشاگر از چنین داستان کهنه‌ای استقبال نخواهد کرد. به همین خاطر علی عباس میرزایی فکر عوامل مجذوب‌کننده(و مرعوب‌کننده‌ای) برای جلب تماشاگر بوده است. 

او روی فرم تصویری فیلم خیلی کارکرده. تدوین تیز و قطع‌های سریع. دوربین ملتهبی که مدام کات می‌شود و اجازه نفس کشیدن به تماشاگر نمی‌دهد. نماهای درشت فراوان و برانگیزاننده.مشخص است تمام این کارها برای این است که حواس تماشاگر از داستان کهنه فیلم پرت شود. این فرم صرفاً برای این انتخاب شده که به تماشاگر تعلیق کاذب ببخشد. منتها علی عباس میرزایی در نهایت موفق نشده با این فرم هم حس تعلیق را در تماشاگر بیدار کند. چرا؟ چون داستان فیلم‌نامه فاقد چنین تعلیقی است. داستان خیلی ساده‌تر و ضعیف‌تر از آن است که بشود با این کارها نجاتش داد. 

از همان نمای اول که زهره را در حال خرید سیب می‌بینیم متوجه می‌شویم این زنی نیست که اهل خیانت باشد. سر و وضع و پوشش او نجابتش را فریاد می‌زند. برای همین مسئله خیانت از همان ابتدا منتفی می‌شود. تماشاگر انقدر حواسش هست که زنی با این پوشش و مشخصات به هیچ‌وجه نمی‌تواند خائن باشد. بنابراین کل فرم فیلم برای ایجاد تعلیق درونی در تماشاگر بلاموضوع می‌شود. وقتی فرم انتخابی کارگردان با داستان نخواند حاصل کار چیزی جز اعصاب خوردی برای تماشاگر نخواهد بود. این نماها و این بازی با دوربین زمانی معنی می‌داد و تاثیرگذار بود که داستان فیلم ظرفیت چنین فضاسازی را می‌داشت. اما حالا و با این داستان ساده و قدیمی این بازی با دوربین هم کارکرد خودش را از دست داده و فیلم به جای احساس تعلیق، سردرد و سرگیجه برای تماشاگر به ارمغان می‌آورد. 

انتخاب بعدی علی عباس میرزایی برای پوشاندن ضعف‌های فیلم استفاده از بازیگران مشهور برای نقش‌های فرعی است. تمامی بازیگران فیلم، چه آن‌هایی که تنها یک سکانس در فیلم بازی دارند و چه آن‌هایی که چند سکانس در فیلم حضور دارند، چهره‌هایی شناخته شده هستند. حداقل حسن حضور این بازیگران این است که اجازه نمی‌دهند صحنه‌های مشوش‌کننده فیلم از این چیزی که هست بدتر شوند. بازیگران خوب فیلم همه تلاششان را می‌کنند که ریتم درونی صحنه‌ها حفظ شود و چیزی از داستان نیم‌بند فیلم از بین نرود. حضور گرم و مناسب بازیگرانی مثل علیرضا اُستادی، نادر فلاح و جمشید هاشم‌پور باعث شده فیلم حداقل از نظر بازی‌ها مشکلی نداشته باشد. 

چیزی که مقدمه طولانی ابتدای فیلم را قابل تحمل می‌کند حضور گرم و خوب مهران رجبی است. بازیگری که مهم‌ترین خصلت بازی‌اش توانایی ذاتی در صحنه‌گردانی است. حتی امیرعلی دانایی هم حضوری موثر دارد. بازی‌های فیلم اجازه نمی‌دهد صحنه‌های سانتی‌مانتال و بیهوده فیلم تماشاگر را زیاد آزار دهد. اما اشکالات داستان انقدر زیاد هست که تماشاگر نتواند با وجود بازی‌های خوب کل فیلم را تحمل کند. عمده‌ترین مشکل داستان فیلم مضامین به شدت کهنه و نخ‌نمای آن است. این‌که کسی اشتباهی کرده و تاوانش را داده و حالا مستحق بخشش است خیلی کهنه است. کهنه‌تر از آن داستان زنی عفیفه و پاکدامن است که مورد سوءظن قرار می‌گیرد. این مضامین کهنه و نخ‌نما شده انقدر رو و گل‌درشت در فیلم مطرح می‌شود که رمق داستان را می‌گیرد و جایی برای تعریف همین داستان نیم‌بند باقی نمی‌گذارد. 

از همه بدتر گره‌گشایی پایان فیلم است. ماجرای خیانت زهره که انقدر روی آن مانور داده شده با یکی دو خط دیالوگ مهندس خطاب به پرویز رفع و رجوع می‌شود تا یادمان بیاید قضاوت کردن کار بسیار بدی است و ما نباید مردم را قضاوت کنیم. به همین خاطر گوهر که شایعات زیادی پشت سرش وجود دارد می‌شود بهترین فرد برای نگهداری بچه‌های پرویز. این مضامین کهنه و نخ‌نما شده را بگذارید کنار روایت ساده و فاقد خلاقیت فیلم تا متوجه شوید چرا انزوا فیلم بدی است.  

انزوا از آن فیلم‌هایی است که روی کاغذ همه چیز را از دست داده‌ است و برای جذاب شدن فیلم به اجرا دل بسته‌ است. غافل از این‌که یک فیلم خوب اول از همه به داستانی خوب برای تعریف کردن نیاز دارد. داستانی جذاب و درگیرکننده که تماشاگر را روی صندلی نگه دارد. اگر دقت کنیم بسیاری از فیلم‌های خوب دنیا اجراهای ساده‌ای هم دارند. هر چند این یک قاعده کلی و فراگیر نیست اما می‌توان فیلم‌های بسیاری را برای کارگردان فیلم انزوا مثال زد که از دل سادگی به پختگی عمیقی رسیده‌اند. وقتی شما داستان خوبی برای روایت کردن داشته باشی احتیاجی به اضافه‌کاری در اجرا نیست. احتیاج نیست با دوربین و تدوین به جنگ اعصاب تماشاگر بروی تا او دچار تعلیق کاذب بشود. مسئله فیلمی مثل انزوا مسئله داستان است. 

داستان فیلم انقدر ضعیف و پیش‌پا اُفتاده است که به راحتی فراموش می‌شود و هیچ حسی در بیننده ایجاد نمی‌کند. داستانی چنین بی‌رمق را نمی‌توان به هیچ شکلی جذاب تعریف کرد. مضامین پوسیده چنان بر سر داستان ساده و ضعیف فیلم انزوا آوار شده‌اند که همین داستان نیم‌بند را هم از رمق انداخته‌اند. اگر بازی‌های نسبتاً خوب فیلم نبود بعید بود کسی یک ربع هم انزوا را تحمل کند. برای درک کودکانه کارگردان از داستان ضیعفش کافیست نگاهی بی‌اندازیم به سکانسی که ستاره و محسن فرزندان پرویز همراه پدر خود دور آتش نشسته‌اند و ناگهان سر و کله گیتاریست آواره‌ای از ناکجاآباد پیدا می‌شود و شروع به خواندن یک ترانه هپروتی می‌کند. این صحنه قرار است چه چیزی را به تماشاگر منتقل کند، حس تنهایی پرویز را؟ عشق بچه‌ها به پدرشان را؟ نیاز آن‌ها به سرپناه را؟ این سکانس دقیقاً هیچ ربطی به هیچ جای داستان فیلم ندارد و همینطوری هست که باشد. 

خب با این تلقی و نگاه فیلم خوبی ساخته نخواهد شد و پایان فیلم هم همان پایان خوش بی‌مصرفی است که توقعش را داریم. پرویز از زندان آزاد می‌شود تا سرپناه بچه‌هایش باشد. به همین سادگی فیلمی ساخته می‌شود که منهای چند بازی قابل تحمل هیچ چیز دیگری برای عرضه به تماشاگر ندارد و بلافاصله پس از پایان فراموش می‌شود.

نظرات شما
نظرسنجی
آیا از 26 فروردین تجربه برخورد با گشت ارشاد را داشتید؟
پیشخوان