تاریخ انتشار: ۱۵:۳۹ - ۰۳ آذر ۱۳۹۷

اصلاحات، محکوم به اصلاح

علی معینی عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم) و از نویسندگان نامه صد جوان به سید محمد خاتمی در یادداشتی به نقد وضعیت فعلی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان پرداخته است

اصلاحات، محکوم به اصلاحعلی معینی

رویداد۲۴ بحث در رابطه با اصلاح ساختار شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان، تقلیل و تخفیف موضوع مورد بررسی است وقتی که هدف غایی و مورد انتظار آن مورد واکاوی قرار نگرفته است. نپرداختن به اهداف مورد انتظار و در نظرنگرفتن تحلیل‌های درون‌تشکیلاتی و بررسی‌های میدانی از نگاه جامعه به جریانات سیاسی و مسائل و مصائب ایشان و مطالباتشان از حاکمیت، اگرچه در کوتاه مدت با دوپینگ و خرج کردن «تکرارهای» سرمایه‌های اجتماعی بتواند راهگشا باشد ولی قطعا عمری به درازا نخواهد برد. 

اصلاح شبه‌نهادهای به وجود آمده در جریان اصلاحات بهانه‌ای نوظهور است برای پرداختن مجدد به «نقد درون‌ساختاری جریان اصلاحات»

سال‌هاست که ضرورت نقد اصلاحات توسط اکثر قریب به اتفاق تحلیل‌گران سیاسی اصلاح‌طلب طرح می‌شود. صدها عنوان محتوای قابل‌توجه تولید شده، اما عزمی در پرداختن به آن تا به امروز دیده نشده است. تا زمانی‌که  «اصلاح اصلاحات» با قید «استمرار» در این مهم، جزئی از ساختار بزرگ و البته ضربه‌پذیر این جریان نشده است، تمامی راهبردها را کوتاه‌مدت و مقطعی خواهد کرد.

 نگاه صرفا انتخاباتی به احزاب و شوراهای بالادستی آن و سیاست‌ورزی «قدرت‌محور» با فاصله گرفتن از «اصلاحات جامعه‌محور» از بزرگ‌ترین نقاط ضعف ماهوی این جریان محسوب می‌شود.

جریانی که برای زیست در ساختار سیاسی قدرت همیشه دچار اگر و اماهای حاکمیتی است؛ نگاه همیشه معطوف به قدرت می‌تواند از سویی مهلک و از سوی دیگر دلیلی برای از دست دادن جامعه هدف خود باشد.

برای درک این موضوع، تحلیلی کارشناسانه چندانی نیاز نیست، کافی‌ست جامعه را رصد کنیم، فضای مجازی را دنبال کنیم یا اعتراضات بخشی از بدنه جامعه را در ماه‌های گذشته بررسی کنیم.

در این میان نبود زمینه گفت‌وگو میان فعالین اصلاح‌طلب و تحول‌خواه و جامعه به صورت اعم و معترضان به شکل اخص خود مزید بر علت شده است تا این شکاف و گسل قدری بیش از پیش نمایان شود.

 پرداختن به اهداف کوتاه‌مدت و میان‌مدت اصلاحات و شناخت چشم‌انداز اصلاح‌طلبان برای حکومت، جامعه، اقتصاد، محیط‌زیست، آزادی‌های اجتماعی، اقشار، مذاهب، اقوام و .... توسط تحلیل‌گران و رهبری جریان اصلاحی نشان خواهد داد که در ایجاد یا اصلاح یک نهاد اجماع‌ساز برای احزاب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب به چه ساز و کاری احتیاج است. تا ندانیم از نهاد مورد بحث چه می‌خواهیم قطعا نمی‌توانیم ساختاری بنیادین را طراحی کنیم.

 اصلاح‌طلبان باید به این بپردازند که با چه پیمانی در ابتدا جامعه منتقد را همراه خود کردند؟ 

باید به این بپردازند که «ستون فقرات سیاسی نا کارآمد ایران» چیست؟ 

باید «چرا»هایی را بیابند که سال‌هاست به علت فشارهای امنیتی و ساختارشکن حاکمیت از یک سو و بازگشت بدون برنامه به قدرت از سوی دیگر ماهیت آن‌ها را دچار اختلال کرده است.

 چرا مردم باید بار دیگر به جریان اصلاحات اعتماد کنند؟ چرا خرد جمعی الیت سیاسی و روشن‌فکری می تواند پاسخگوی مطالبات جامعه باشد؟ چرا جامعه باید توجه درازمدت خود را معطوف به جریان اصلاحات، هم‌چنان نگاه دارد؟ چرا جامعه بعد از سال‌ها تجربه فعالیت اصلاح‌طلبان در قدرت باید دوباره "اعتماد" خود را به این جریان بسپارد؟ 

این چرایی‌ها و بسیار بیش از آن چیزی است که پیش از هر تصمیم درون‌تشکیلاتی به آن نیازمندیم.

 برنامه‌ریزی جهت ایجاد یا اصلاح ساختاری ویژه برای کسب قدرت، نیازمند دانستن دلایل و چرایی از دست دادن قدرت در ادوار گذشته است. دلایلی که شاید بدون پرداختن به «صداهای مستقل و واقع‌بینانه» به دست نمی‌آید. عدم توجه و نشنیدن صدای «انتقادهای هم‌دلانه» به اصلاحات؛ نزدیک‌شدن و شبیه‌شدن اصلاحات و اصلاح‌طلبان، به آن‌چه مورد انتقاد خودشان است.

 اولویت ما در اصلاح اصلاحات چیست؟ اصلاح را اگر به معنای آراستن و بهبود بخشیدن و بر طرف نمودن عیب و ایراد امری در نظر بگیریم باید مشخص کنیم مراد ما از اصلاح اصلاحات، اصلاح ساختار تصمیم‌گیری جمعی اصلاح‌طلبان است، اصلاح روشی فعالیت‌های اصلاح‌طلبان برای رسیدن به اهداف اصلاحی است و یا اصلاح مبانی و اصول اصلاح‌طلبی است؟ ما برای اصلاح (بهبودخواهی و یا پیرایش) هر مفهومی باید برای آن چارچوب و یا مولفه‌هایی در نظر بگیریم تا بتوانیم در مواقعی که احساس می‌کنیم آن مفهوم از درون تهی شده و یا بیم افساد آن می‌رود، در جهت نجات آن گام برداریم.

 ضرورت بازخوانی ظهور پروسه اصلاحات سیاسی در دوم خرداد ۷۶ و چرایی اقبال مردم به این روند می‌تواند ما را در این مسیر یاری رساند.

چنان‌چه ما هنگامی که از اصلاح جمهوری اسلامی سخن می‌رانیم، برای نظام مولفه‌هایی متصور می‌شویم، آن‌ها را ارزش‌گذاری می‌کنیم و در راستای بازگشت نظام به آن اصول مطلوب تلاش می‌کنیم و اصلاح جمهوری اسلامی را در راستای قرابت بیش‌تر آن به اصول اولیه خود یاری می‌کنیم.

بنابراین شاید در پروژه اصلاح اصلاحات کم‌ترین اهمیت متوجه اصلاح ساختارهای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی اصلاح‌طلبان است، منتها دقیقا شرط لازم (و نه کافی) برای پیش‌برد اهداف اصلی این پروژه، پیگیری تغییر در ساختارها و نهادهای تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر جریان اصلاحات است.

اما با فرض پرداختن به این موضوعات مطرح‌شده، همین تشکیلات موجود هم دارای چنان نواقصی است که اصلاح‌گران آن‌را از دانستن یا پرداختن به مطالبی از این دست مبرا می‌دارد. 

-عدم توجه ویژه به احزاب تاثیرگذار و ریشه‌دار و آغاز مبارزه‌ای طنزآمیز برای تصاحب یا ایجاد احزاب جدید

- حذف معنادار "هسته سخت اصلاحات"، تحلیل‌گران، استراتژیست‌ها و نیروهای آزمون پس داده؛ در شرایطی که این افراد به علت نظارت‌های استصوابی یا حذف امنیتی، در نهادهای حاکمیتی و حتی احزاب امکان ظهور و بروز رسمی نداشته باشند، اصلاح‌طلبان به دست خود دچار یک «خودحذفی» تامل‌برانگیز شده‌اند.

- تهی‌شدن مفهوم به کارگیری و استفاده از ظرفیت شخصیت‌های حقیقی با حضور افرادی که به هیچ‌عنوان کارنامه قابل توجهی در سطح ملی ندارند یا توانایی راهبری یا جریان‌سازی ملی ندارند، در صورتی که با استفاده از ظرفیت شخصیت‌های به واقع ملی، سرمایه‌های اجتماعی و نیروهای فکری و اندیشه‌ساز و افراد جریان‌ساز در کنار توجه ویژه به تحزب می‌شد ترکیبی قابل اعتنا را ارائه کرد.

- عدم توجه به انتقادات بدنه اصلاحات در سازوکارها و انتخاب افراد و احزاب، حتی در سطح ریاست شورا

این نکات و بسیار بیش از آن باعث بروز و ظهور اعتراضاتی به حق در بدنه اصلاحات شد که متاسفانه با برخی انتقادات سهم‌خواهانه یک‌جا شنیده شد. و این نکته‌ای‌ست که تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان باید با ظرافت به آن بپردازند.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما
پیشخوان