چه کسی به آن جوان یاد داد کودک کار را داخل سطل زباله بیندازد؟
رویداد۲۴ چندی پیش ویدئویی در فضای مجازی منتشر شد که در آن جوانی یک کودک کار زباله گرد را داخل سطل آشغال کنار خیابان میاندازد و با خنده از او دور میشود!
انتشار این فیلم، واکنشهای منفی زیادی در جامعه داشت و بسیاری از آن جوان به زشتی و از این اتفاق به عنوان نشانهای از مرگ اخلاق در جامعه یاد کردند.
من نیز با این قضاوتها موافقم؛ کسی که کودک فقیر زباله گردی را داخل سطل آشغال میاندازد و فاتحانه میخندد، حتماً دچار بحران اخلاق است و این کار او در کنار هزاران اتفاق دیگری که هر روز در کشور میافتد، نشان میدهد که ما، واقعاً در دوران سقوط اخلاقی زندگی میکنیم.
اما میخواهم از زاویهای دیگر به این ماجرا نگاه کنم و حرف آخر را همین اول میگویم: آن کودک کار زباله گرد را ما به داخل سطل آشغال انداختیم. به آن جوان نیز ما یاد دادیم که چنین شوخی مشمئز کننده و موهنی انجام دهد.
" ما "؟ ما یعنی منِ رسانه که به جای پرداختن به مسائل مهم جامعه درگیر این هستم که کی چی گفت و کجا رفت و پیگیر خاله زنک بازیهای سیاسی ام؛ یعنی صدا و سیمایی که با پول تک تک مردم اداره میشود و دغدغه اش این است که به قابلمه فروشان و موسسات کنکور و ... آنتن بفروشد و پول دربیاورد و خرج برنامههای جناحی تفرقه افکن کند.
ما یعنی مجلسیانی که از فقر مردم برای خود رأی ساختند و وقتی روی صندلیهای سبز و نرم وکالت نشستند، یادشان رفت که وکیل همه مردم و از جمله کودکان کارند و، چون یادشان رفت، با لکسوس فلان سرمایه دار به گمرک رفتند تا پیگیر کار او باشند و در مجلس نیز درگیر نطقهای بی حاصل و شعار و بی حاصلی شدند.
ما یعنی شورای نگهبانی که بسیاری از افراد کارآمدی که میتوانستند نمایندگان خوبی برای مردم در کسوت ریاست جمهوری و مجلس باشند را رد صلاحیت کرد تا جامعه از تخصص و توان آنها محروم بماند و کار بیفتد دست افرادی که از فیلترهای عجیب و غریب این شورا میگذرند و نتیجه اش را هم که میبینیم.
ما یعنی روحانیونی که با شهریه حاصل از خمس مسلمانان، در حوزههای علمیه درس خواندند تا مبلّغ دین خدا و منادی اخلاق شوند، ولی بعد از معمم شدن، به جای منابر و مساجد، از این اداره و آن سازمان سر درآوردند و پشت میز نشین شدند و درگیر کارهای اداری و سیاست بازی.
ما یعنی نهادهای فرهنگی که هر سال در فصل بودجه هزاران میلیارد از پول بیت المال را میبلعند تا فرهنگ جامعه را ارتقاء دهند و هیچکدام شان نیز در قبال انحطاط فرهنگی آشکاری که دچارش هستیم، پاسخگو نیستند.
ما یعنی دولتمردانی که به جای خدمت به مردم خادم جیب خود و اطرافیان خود هستند و پستهای پر آب و نان را، چون غنائم جنگی بین خودشان تقسیم میکنند و بعد صدایش درمی آید که داماد فلان وزیر فلان قدر خورد و دختر دولتمردی دیگر متهم است به حیف و میل فلان رقم نجومی.
ما یعنی قوه قضائیهای که برای سال ها، دست راست رئیس سابق اش کسی بود که بعدها معلوم شد بزرگترین کار چاق کن دستگاه قضایی بود و کوچکترین رشوه هایش در حد ویلاهای آنچنانی بود.
آن جوان نادان که کودک کار را داخل سطل زباله افکند، نه از مریخ آمده بود و نه از آمریکا و اروپایی که رسانه مثلاً ملی مان هر روز فروپاشی شان میگوید. آن جوان و میلیونها جوان دیگر ایران امروز، محصول آموزش و پرورش، آموزش عالی، صدا و سیما و سایر رسانه ها، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزههای علمیه و روحانیت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نیز نتیجه عملکرد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی همه ارکان حکومت هستند.
وقتی فلان مدیر عالیرتبه یا فلان روحانی به راحتی آب خوردن دروغ میگوید از یک جوان ناامید و سرخورده چه انتطاری داریم برای رعایت اخلاق؟ به خدا قسم که بداخلاقیهای سیاسیون ما، بسیار چندش آورتر از کار این جوان نادان است، ولی یقه سفیدها خوب بلد هستند که بوی بد کارهایشان را چگونه با ادکلنهای ریا و تظاهر بپوشانند و طلبکار هم بشوند.
اگر امروز کودکان زیادی در کشور به جای تحصیل و لذت بردن از دوران بی تکرار کودکی، کار میکنند و داخل سطل زباله دنبال ضایعات قابل بازیافت و حتی غذا هستند، تقصیر همه ماست و هر که از ما قدرت بیشتری دارد، حتماً هم مسؤولیت بیشتری دارد. هم از این روست حسن روحانی که دولت را در دست دارد، از کارمند ساده دولت که کار ارباب رجوع را امروز و فردا میکند بیشتر مقصر است.
وقتی سران قوا تصویب میکنند که قیمت بنزین سه برابر شود تا بتوانند به ۶۰ میلیون ایرانی یارانه دهند، یعنی اعتراف به این که چنان جامعهای ساخته ایم که همین الان سه چهارمش "نیازمند" هستند. واقعاً دست مریزاد به این مدیریت و مردم داری!
هم آن کودک کار و نظایر او را ما به وجود آورده ایم و به سطل زباله افکنده ایم و هم آن جوان نادان محصول نادانی جمعی همه ماست که فرموده اند "الناس علی دین ملوکهم".