تاریخ انتشار: ۰۷:۱۷ - ۱۳ دی ۱۳۹۸
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

وعده‌های پوشالی/ هیچ مسئولی به خانواده فرهاد و آزاد خسروی سر نزده است

مدتی پیش بود که دو برادر کولبر با نام‌ها فرهاد و آزاد خسروی در ارتفاعات مرگبار تته جایی که از آن به عنوان معبر مرگ و قتلگاه یاد می‌کنند جان خود را از دست دادند. مسئولان در بگیر و دار داغی اخبار منتشر شده و واکنش‌ جامعه به این مصیبت وعده‌ها دادند و از مصایب کولبران گفتند. با این حال هیچکدام از وعده‌ها عملی نشده است.
فرهاد و آزاد خسروی
رویداد۲۴ شادی مکی: چند روز پس از پیدا شدن پیکر فرهاد و آزاد خسروی برادران کم سن و سالی که جان بر سر کولبری گذاشتند، برای رسیدن به پاسخ سوالاتمان به مریوان سفر کردیم.
 
چند روز پس از جان باختن آزاد و فرهاد خسروی، سخنگوی دولت و معاون اول رییس جمهور و نماینده مریوان و همگی از رسیدگی به خانواده آنها سخن گفتند؛ اتفاقی که با گذشت دو هفته از این واقعه عملی نشده است و هیچ ارگانی به خانواده این کولبران رسیدگی نکرده است.
 
منصور مرادی نماینده مریوان گفته بود: «آیا اگر مسئولان فرزندانشان در فقر و گرسنگی به سر ببرند، برای سیر کردن فرزندانشان به شغل کاذب روی نمی‌آورند؟ آقای جهانگیری با تسلیت و همدردی مشکلات کولبران حل نمی‌شود. آقای روحانی تا کی می‌خواهید شرمنده مردم کردستان باشید؟» 
 
با اینحال پیگیری رویداد۲۴ از نماینده مریوان برای نتایج رسیدگی به خانواده فرهاد و خسروی به جایی نرسید و به نظر می‌رسد از او هم خبری نیست و این اهالی روستای «نی» هستند که به جای مسئولان دست به کار شده‌اند.
 
برای پیگیری وعده‌های داده شده برای رسیدگی به وضعیت کولبران و خانواده خسروی با «آرتیکاس اقبال» فرماندار مریوان تماس می‌گیرم خودم را معرفی کرده و از او می‌خواهم به سوالاتم پاسخ دهد. اما پاسخی که دریافت می‌کنم غافلگیرکننده است: «شما تشریف آورده بودید مریوان، می‌توانستید همان موقع سوالاتتان را مطرح کنید. من الان صحبتی نمی‌توانم بکنم، چون نه شماره شما را می‌شناسم و نه اینکه مطمئن هستم که شما همان فردی هستید که می‌گویید لذا صحبت کردن من در این زمینه مناسب نیست.»
 
او ادامه می‌دهد: «ما آنچه که لازم بوده انجام دادیم ضمن آنکه شما بدانید که این خانواه از دهه ۷۰ تحت پوشش کمیته امداد و حتی بهزیستی هستند و هر دو به آن‌ها کمک کرده‌اند. تشریف آوردید مریوان و وقت گذاشتید، اگر نیم‌ساعتی وقت می‌گذاشتید و با بخشدار یا فرد دیگری هم صحبت می‌کردید، بهتر بود. اما الان، چون شما را نمی‌شناسم از شما عذرخواهی می‌کنم»
 
صحبت‌های فرماندار مریوان مبنی بر تحت پوشش بودن این خانواده اتفاق جدیدی نیست یکی از خویشاوندان کاک عثمان نیز به ما گفته بود: «کاک عثمان چند سالی تحت پوشش کمیته امداد بود بعد از آن چند سالی از تحت پوشش کمیته امداد خارجش کردند. اما حالا ۲، ۳ سالی است که دوباره پوشش امداد او برقرار شده است».
 
در اخبار منتشر شده درباره این خانواده نیز به تحت پوشش بودن آن‌ها اشاره شده بود. اما آنچه در این حادثه محرز بود و اهالی نی نیز بر آن اذعان داشتند آن بود که خانواده خسروی در شرایط فقر قرار داشتند و اگر کمک‌های کمیته امداد و حتی ساخت خانه از سوی این نهاد برای خانواده خسروی کافی بود و شرایط اشتغال پایدار در این مناطق وجود داشت هرگز این دو نوجوان برای تامین معاش راهی قتلگاه خود نمی‌شدند. نهاد‌های حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی بار‌ها بر این موضوع تاکید کرده‌اند که مستمری ارائه شده به خانواده‌های تحت پوشش کافی نبوده و ناچیز است.
 
فرماندار مریوان در حالی به سوالات رویداد۲۴ پاسخ نداد که با توجه به نبود شغل و محرومیت این مناطق بهبود شرایط کولبران و خانواده آسیب‌دیدگان کولبری بر عهده دولت است. به نظر می‌رسد برای فرماندار مریوان مکان مصاحبه با رسانه مهم‌تر است از محتوای آن که رسیدگی به امور قربانیان این فاجعه و پیشگیری از فجایع آینده است.
 
تمام این بی‌تدبیری‌ها و بی‌تفاوتی‌ها شرایطی ایجاد کرده تا در این دهکده زیبا که لقب روستای گردشگری را یدک می‌کشد؛ پوستری باقی بماند از دستان زخمی فرهاد ۱۶ ساله.
 
حاصل سفری که فرماندار از آن ناراضی است، گزارشی بود با عنوان روایتی از شهدای نان که کاک عثمان و دادا فریده والدین آزاد و فرهاد خسروی از زندگی خود و فرزندانشان سخن گفتند.
 
از ۴ فرزند خانواده تنها ۲ پسر دیگر باقی مانده است. امید ۱۴ ساله است، درس می‌خواند و ساعات بعد از مدرسه پدرش را در جمع‌آوری ضایعات یاری می‌کند و برادر دیگر که از او و فرهاد بزرگ‌تر بوده و به کار چوپانی مشغول است.

امید دوست ندارد کولبر شود بهترین دوستش، برادرش آزاد بود که کولبری جانش را گرفت. از او درباره آرزو‌هایش که پرسیدم مبهوت نگاهم کرد و جوابی برای سوالم نیافت. این بی‌آرزویی را در رفتار سایر جوانان روستا هم می‌توان دید. هر بار که درباره آرزوی جوانی از او سوال پرسیدم نگاهش گنگ شد و سوالم بی‌پاسخ ماند.

به گزارش رویداد۲۴ در نی جوانان جویای کار کم نیستند به گفته اهالی حدود ۲۰۰ خانواده از هزار خانوار ساکن نی در شرایط بد اقتصادی قرار داشته و بسیاری از آنها چاره‌ای جز کولبری ندارند. 

هنوز ماجرای آزاد و فرهاد که در خانواده‌ای تنگدست با والدینی به لحاظ جسمی بسیار ضعیف، اما مهربان و مردم‌دار متولد شدند و در یکی از مرگ‌بارترین معابر کولبری یعنی گردنه تته جان خود را از دست دادند واگویه محافل است. مردم به دو برادر لقب «شهید راه نان» داده‌اند.
 
در مسیر با پسر جوانی برخورد می‌کنیم که گوشه‌ای از محوطه مقابل خانه خانواده خسروی نشسته و در خود فرورفته است. می‌گویند این جوان همکلاسی و دوست صمیمی آزاد بوده است: «آزاد می‌دانست که کارگری و کولبری تنها چیزی است که در آینده انتظارش را می‌کشد تنها دلخوشی‌اش همین کبوتر‌ها بود و اینکه نانی دربیارود.»
 
غم نان اگر بگذارد/ باید در صحنه مرگ برادرزاده کولبری کنم

فضای روستا ساکت و آرام است. اما در پس این آرامش و سکوت حرف‌های ناگفته بسیار است با هر جوانی که به گفتگو می‌نشینی غم و نگرانی از آینده‌ای که نیست، در صدایش موج می‌زند. گویی چشمه آرزوی این مردم خشکیده شده و مفهوم آینده برای جوانان این مناطق با کارگری و کولبری تفسیر می‌شود. زیرا نه اشتغالی هست و نه سرمایه‌ای.

جوانان مرزنشین ما در این مناطق امید‌های دور و دراز ندارند، فکر نان آرزو‌های دیگر آن‌ها را به حاشیه رانده است. در این نواحی هیچ جوانی کولبری را دوست ندارد و حالا با واقعه‌ای که برای این دو برادر رخ داده بیزاری و بی‌رغبتی نسبت به این شبه شغل نیز بیشتر شده است. اما هستند افرادی مانند برهان عموی آزاد و فرهاد که چاره دیگری جز کولبری ندارند.

«۲ برادرزاده‌ام در راه کولبری مردند، اما ناچارم چند روز دیگه که مراسم تعزیه آن‌ها تمام شد برم کولبری. باید برم همونجایی که برادرزاده‌هام زجر کشیدن. باید با باری که روی پشتم هست پاهام رو روی همون صحنه‌ای که جنازه‌هاشون رو دیدم بذارم. چاره‌ای ندارم. باید مخارج زن و بچه و مادرم رو بدم» برهان با هر کلمه که می‌گوید بغضش را فرو می‌دهد و صدایش می‌شکند

«بار‌ها در کولبری دچار حادثه شدم یه بار پای چپم شکست و ناچار شدم توی پام پلاتین بذارم. پای دیگرم هم آسیب دیده و نمی‌تونم خوب راه برم. دکترا می‌گن رگ‌های پام ساییده شده. چند ماه بستری شدم. پاهام رو نمی‌تونم خم کنم. نشستن هم برام خیلی سخته. هر حرکتی که انجام می‌دهم خیلی خیلی درد داره. آنهم برای نان بخور و نمیری که از این کار به دست میارم.» هر زخمی که بر پا‌های برهان نقش بسته است یادگاری از یکی از سفر‌های کولبری اوست، گرچه مرگ برادرزاده‌ها زخم‌های عمیق‌تری بر جانش نشانده است.

برهان از صدمات کولبری برایم گفت: «بار‌هایی به اون سنگینی را که روی پشت بذاری و توی کوه این ور و اون ور ببری تمام مهر‌ه‌های پشت آسیب می‌بینه، روحمون هم آسیب می‌بینه. الان مسن‌تر‌ها که روزگاری کولبری کردن روی تخت هستن. راه رفتن براشون مشکله. حتی نمی‌تونن نماز بخوانن. کولبر‌ها زود از پا می‌افتن. در همین مرز تته کسی خیلی هم زرنگ باشه ۵ سال دوام میاره بعد زمین‌گیر می‌شه. اما اگر معابر رسمی را باز کنن مردم آسیب نمی‌بینن.»

او از برخورد بد سرباز‌ها هم گلایه کرد: «گاهی خیلی بد برخورد می‌کنن. مثلا یک بار کفش‌های ما را در‌آوردن و گفتن برگردین. ما باید روی تخته‌سنگ‌های کوهستان و توی برف در حالیکه خطر مین هم وجود داره با پای برهنه برمی‌گشتیم. با خواهش و التماس کفش‌هامون را پس گرفتیم، ولی اذیتمون کردن.»

برهان ادامه می‌دهد: «من مشکلات را با زبان نمی‌تونم بگم. باید بیان ببینن که اینهمه جوان در این مناطق چه می‌کنن. چطور زندگی می‌کنن. چه می‌پوشن و چه می‌خورن. اینجا جوانانی هستند که به دلیل بیکاری نمی‌تونن ازدواج کنن حتی به آن فکر هم نمی‌کنن. دختر‌ها هم هیچ آینده‌ای ندارن.
 
در این مناطق آینده هر نوزاد متولد شده تقریبا از پیش مشخص است کارگری، کولبری و در بهترین حالت مغازه‌داری و کشاورزی. مگر ستاره اقبال کودکی بدرخشد و سرنوشت برایش روز‌های بهتری را رقم زند. شاید همین از پیش مشخص بودن آینده است که باعث می‌شود اینجا فعل آرزو داشتن صرف نشود.
 
این مناطق منبعی از سرمایه اجتماعی و نبوغ را در میان فقر و محرومیت و غم نان پنهان کرده‌اند و سرمایه‌های اجتماعی منحصر به فرد در میان ای‌کاش‌ها رنگ می‌بازند و از دست می‌روند و در این میان هیچ کس فریاد مردمی را که بی‌صدا می‌گریند نمی‌شنود.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما
پیشخوان