تاریخ انتشار: ۰۰:۰۷ - ۲۴ دی ۱۳۹۸
تعداد نظرات: ۳ نظر

سرزمین من، دردمند بی‌دوا/ بحران‌هایی که هر سال تکرار می‌شوند +فیلم

به دنبال بارش‌های جنوب کشور، از عصر روز جمعه رودخانه‌های استان سیستان و بلوچستان طغیان کرد. ۱۳ شهرستان ایرانشهر، چابهار، خاش، دلگان، زاهدان، سرباز، سراوان، سیب و سوارن، فنوج، کنارک، میرجاوه، نیکشهر و هیرمند از سیل متاثر شده و از عصر روز جمعه تا کنون ۳۵۰ راه مواصلاتی در اثر سیل به صورت کامل قطع و از بین رفتند و ۱۲۰ روستا نیز با قطع برق مواجه شدند. هر ساله سیل در سیستان و بلوچستان و استان‌های جنوبی قربانی می‌گیرد و هر ساله مدیریت بحران، پیش بینی شرایط و آماده سازی تجهیزات را به لحظه آخر می‌گذارد و مدیران اجرایی همواره از اتخاذ یک تصمصم بلندمدت برای حل این بحران عاجز هستند.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
سید علی پرورش
|
Austria
|
۰۴:۲۶ - ۱۳۹۸/۱۰/۲۴
0
0
تیتر جالب ؛ آهنگ زیبا و عکس قشنگ.یادم می آید این آهنگ زیبای افغانی در دوران سختی ها برای مردم زیبا دل افغان سروده شده بود ولی این روزها همانطور که شما گفته اید زبان حال ما ایرانی ها است. متاسفانه بحران ها و یا بلایای طبیعی هر ساله گریبانگیر این کشور شده و به یک پای ثابت تقویم ایران زمین تبدیل شده است ولی همانطور که گفته اید هر سال تقریبا یک بار ؛ تاسف بیشتر در این است که ما در این کشور تقریبا جنگ زده هر روز شاهد بلایی مهمتر از سیل و زلزله و خشک سال هستیم و آن دروغ گویی مسولین است.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۵۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۲۴
0
0
اوحدی » جام جم


ظلمت ظلم تیره دارد راه
عدل باید جناح و قلب سپاه

خانهٔ ظالمان نه دیر، که زود
به فضیحت خراب خواهد بود

دود دل خانه سوز ظالم بس
بد کنش را همان مظالم بس

ظلم تاریک و دل سیه کندت
عدل رخشنده‌تر ز مه کندت

مرد را ظلم بیخ کن باشد
عدل و دادش حصار تن باشد

چه جنایت بتر که خون خوردن؟
وانگه از حلق هر زبون خوردن

نیست در بیخ دولت اینان
تبری چون دعای مسکینان

تو نترسی که باغ سازی و تیم
خرج آن جمله از خراج یتیم؟

باغ خود را نچیده گل بیوه
برده سرهنگ هیزم و میوه

شب تاریک دوک رشتن او
روز نانی به خون سرشتن او

وانگهی ظالمی چنین در پی
تیغ دفع بدان تویی،یا حی

پیره‌زن نیمشب که آه کند
روی هفت آسمان سیاه کند

وای بر خفتگان خونخواران!
ز آفت سیل چشم بیداران

بس که دیدم دعای پیرزنان
که فرو ریخت خون تیرزنان!

گر به یک حبه ظلم ورزی تو
به حقیقت جوی نیرزی تو

از تو گر دیده‌ای پر آب شود
ملکت از سیل آن خراب شود

مهل، ای خواجه، کین زبونگیران
شهر وارون کنند و ده ویران

چو ضرورت شود معاون کار
ملک خود را به عادلان بسپار

چه کنی بر قلم زنان دغل
تکیه بر عقد ملک داری و حل؟

قلمی راست کرده در پس گوش
چشم بر خردهٔ کسان چون موش

حلق درویش را بریده به کلک
مال و ملکش کشیده اندر سلک

نشناسد که: کردگارش کیست؟
نه بداند که: اصل کارش چیست؟

علم دانستن فقیر و نقیر
علم ازردن یتیم و صغیر

گر ترا تیغ حکم در مشتست
شحنه کش باش دزد خود کشتست

دزد را شحنه راه رخت نمود
کشتن دزد بی‌گناه چه سود؟

دزد با شحنه چون شریک بود
کوچها را عسس چریک بود

چون سیاست نباشد اندر شهر
ندرخشد سنان و خنجر قهر

نیم شب کرد بر کریوه رود
دزد بر بام طفل و بیوه رود

همه مارند و مور،میر کجاست؟
مزد گیرنده، دزدگیر کجاست؟

راه زد کاروان و ده را کرد
شحنهٔ شهر مال هر دو ببرد

بر حرامی چو شحنه شد خندان
به حرم دان فرو برد دندان

چون کمان رئیس شد بی‌زه
نتوان خفت ایمن اندر ده

شهر وقتی که بی‌عسس باشد
چین ابروی شحنه بس باشد

تیغ حاکم حصار شهر بود
داروی درد فتنه قهر بود

سر دزدان که میوهٔ دارست
بر تن آسوده پارهٔ کارست

دزد را جای بر درخت بهست
پاسبان را نظر به رخت بهست

بتو معمور داده‌اند این ملک
به خرابی مهل، که گیرد کلک

تا رخ این زمین نخاری تو
بجز از خار و خس چکاری تو؟

گر نه این میوه‌ها به بار آید
باغ را از کلم چه کار آید؟

همه اندر تراش چون تیشه
کی بماند درخت این بیشه،

گوشت دهقان به هر دو ماه خورد
مرغ بریان چریک شاه خورد

دست دهقان چو چرم رفته ز کار
ده خدا دست نرم برده که: آر

دو سه درویش رفته در دره
پی گوساله و بز و بره

شب فغانی که: گرگ میش برد
روز آهی که؟ دزد خیش برد

تو پر از باد کرده پشم بروت
که کی آرد شبان پنیر و قروت؟

ای که بر قهر دیگران کوشی
بهر خود گاو دیگران دوشی

هیچ در قهر خود نخواهی شد
حاکم شهر خود نخواهی شد

هر که بر نفس خود مسلط نیست
نیست سلطان و اندرین خط نیست

پادشاهی نگاه داشتنست
دیده و دل به راه داشتنست

اندرین تن، که ملک خاص تواست
گر تو شاهی کنی، خلاص تواست

شاهی تن ز اعتدال بود
به طلب کردن کمال بود

کردن او را به شرع و عقل دوا
نپسندیدن آنچه نیست روا

اندرین شوکت و جوانی خود
شیر مردی و پهلوانی خود

بر وجود خود ار ظفر یابی
یا خود این روز رفته دریابی

زندهٔ جاودانه باشی تو
شیر مرد زمانه باشی تو

گر چه ترشست و تلخ گفتن حق
شوربختیست هم نهفتن حق

سخن ار دل شکن نباشد و سخت
رهنمایی کجا کند سوی بخت؟

هر چه گفتم اگر نگیری یاد
روز ما بگذرد، شبت خوش باد
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۳۱ - ۱۳۹۸/۱۰/۲۴
0
0
اگر سپاه خود حسن نیت خودش رو می خواد نشون بده .الان بهترین موقعیته
نظرات شما
پیشخوان