صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ - 2022 December 09
کد خبر: ۱۴۱۶۳۲
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۷ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۷

کسی که نیست، هست... / نگاهی به مستند "ناپدید" ساخته فرحناز شریفی

نزهت بادی: فیلم کنکاشی پیرامون مفهوم فقدان است و خلأ ناشی از نبودن آدم‌ها را برجسته و مؤکد می‌کند.

رویداد۲۴ مستند "ناپدید" ساخته فرحناز شریفی با تصاویری از بریده روزنامه‌ها درباره خبر گم‌شدن آدم‌های مختلف آغاز می‌شود. نام‌ها و چهره‌ها با هم فرق دارند و هر کسی قصه زندگی خودش را دارد اما همه‌شان به سرانجامی مشترک دچار شده‌اند: اینکه یک روز از خانه بیرون رفته‌اند و دیگر بازنگشته‌اند! اتفاق روزمره‌ای که به ناگه نامعمول شده است و ما در صحنه‌ای از فیلم می‌بینیم که دوربین به درهای خانه‌ها نزدیک می‌شود و آدم‌ها از در خانه بیرون می‌آیند و می‌روند و فیلم این حس را القا می‌کند که رفتن هر یک از آن‌ها می‌تواند بی‌بازگشت باشد. انگار با افرادی مواجه هستیم که یک‌دفعه تصمیم گرفته‌اند ناپدید شوند و اثری از خود به‌جا نگذارند.

فیلمساز بارها بر وسایل باقی‌مانده بعد از گم‌شدن اشخاص تأکید می‌کند و همین ثبات و پایداری اشیاء، فقدان فرد را با شدت بیشتری می‌نمایاند. انگار آدمی بیش از هر چیزی در معرض زوال و فنا قرار دارد و هر لحظه ممکن است محو شود و از دست برود. مثل همان وسایل شخصی پسر کوهنورد که همچنان پابرجاست و گویی انتظار او را می‌کشد، اما خودش در دل برف‌ها برای همیشه پنهان شده است. هرچند به خاطر تمرکز و مکث بیش از حد دوربین بر اشیاء و افراد، ریتم فیلم دچار کندی و ملالت آزاردهنده‌ای می‌شود و آن حرکت موتیف‌وار از کلوزآپ به لانگ شات یا برعکسش، آن‌قدر تکرار می‌شود که تأثیر خود را از دست می‌دهد.

فیلم کنکاشی پیرامون مفهوم فقدان است و خلأ ناشی از نبودن آدم‌ها را برجسته و مؤکد می‌کند. پیرمرد را می‌بینیم که وسط زن‌های مختلف نشسته است و پیراهن زنی غایب را در دست دارد. آن‌ها که هستند، به چشم نمی‌آیند و آن که رفته و ناپدید شده است، نگاه را به‌سوی خود می‌کشاند. یا خواهر و برادری که حاضرند و پیش رویمان نشسته‌اند اما آن که در یاد می‌ماند، پسرک سودازده‌ای است که یک روز همه‌چیز را وانهاده و بی‌خبر رفته و خود را گم کرده است. گویی این غیبت ناگهانی، حذف عامدانه و گم‌گشتگی تکان‌دهنده روال عادی زندگی را بر هم می‌زند و همه را به بازنگری در وضعیت ثابت و روابط تکراری خود وامی‌دارد.

انگار آن‌هایی که رفته‌اند و گم شده‌اند، خیلی پیش‌تر از سوی جهان اطرافشان نادیده گرفته شده‌اند و از یاد رفتند و تازه حالا با ناپدید شدنشان است که دوباره به چشم می‌آیند و حضورشان مهم می‌شود. از این رو فیلم به طرز غریبی به‌جای اینکه چرایی نبودن افراد را جستجو کند، علت بودن آدم‌ها را زیر سؤال می‌برد و با چنین رویکردی از پرسه زدن در اطراف موضوع گم‌شدن به واکاوی در باب پیدا شدن می‌رسد و از غیبت به حضور. شاملو راست می‌گفت که صاحبان دل‌های حساس نمی‌میرند، به ناگه ناپدید می‌شوند...

نظرات شما