رویداد۲۴ سیدعلی اکبر حیدری در ابتدای برنامه گفت: «افتخار من این است که در معیت تیمی بودم که با حضور غلامرضا تختی به المپیک ۱۹۶۲ توکیو اعزام شدیم. حضور با تختی در اردوهای بسیار برایم باعث افتخار است و علاوه بر روش و منش، درسهای زیادی را از این مرد بزرگ آموختیم و حرکات و منش تختی به نوعی بود که، چون شهرستانیها به اردوها میآمدند، او هیچوقت با زبان تذکر نمیداد و با اعمال خود نشان میداد که مثلا باید زیر تخت را جارو بزنید و با لباس مرتب سر تمرینها حاضر شوید و...»
او ادامه داد: «تختی آنقدر دوست داشتنی بود که مورد احترام همه قرار میگرفت او کاپیتان تیم بود، اما هیچوقت خودش را به این عنوان معرفی میکرد. حتی وقتی گل کوچک بازی میکردیم تا بدنمان گرم شود، اگر دیر میآمد نمیگفت چرا بدون من شروع کردید و یک گوشه میایستاد تا بازی تمام شود و ما بازی میکردیم تا گرم شویم.»
دباغ زاده نیز درباره گفت: «من ۳۸ سال است دنبال این هستم که بدانم چرا تختی آقا تختی شد، او چه داشت که دیگران نداشتند؟ مدال را که همه داشتند. با مربی او آقای فعله گری و دوستان او مثل محمد عرب، زنده یاد حسین شمشادی و... حرف میزدم.»
او در ادامه گفت: «شمشادی در میدان بهارستان بقالی داشت و تنها رفیق شش او بود که اصلا ورزشی نبود. یک بار به او گفتم آقای تختی شما را چه صدا میکرد؟ چون هر کدام از بچهها را یک طور مینامید. گفت به من میگفت حسین موتوری، چون خرو پف میکردم.»
این روزنامه نگار گفت: «خداوند عالم هرچه خوبی بود به تختی داده بود. یک بار با دوستان قدیمی او در ابن بابویه بودیم و میگفتیم حتی مردن تختی هم نعمت است و باعث میشود از پیشکسوتان کشتی نام برده شود.»
او ادامه داد: «رفتار و کردار آقاتختی باید در کتابهای درسی ما آورده شود و فرهنگ او را در ارتباطات خود پیدا میکنیم. متاسفانه میبینیم فوتبال بسکتبال والیبال حتی خود کشتی هم حواشی زیادی دارد.»
حیدری درباره اینکه آیا تا به حال برای تختی تولد گرفته بودید، گفت: «نه هیچوقت این اتفاق نیفتاد و من تشکر میکنم که بعد از ۵۰ سال این اتفاق میافتد. او یک انسان مومن و معتقد بود و وقتی صبحها برای فرائض دینی اش بیدار میشد برای اینکه برخی که نماز نمیخواندند بیدار نشوند خیلی آرام حرکت میکرد. او شصت پای کسانی که نماز میخواندند تکان میداد و با دست نشان میداد وقت نماز خواندن است.»
او در ادامه گفت: «یک بار کسی از او پرسید وقتی نماز میخوانی چه حسی داری او گفت حالا که مقابل تیم بلغار مسابقه داریم نماز که میخوانیم خداوند تفضلی میکند و دست ما را میگیرد. آن شخص هم از او خواست دیگر برای نماز بیدارش کند. صبح فردا تختی همه از جمله آن شخصی را که تازه نمازخوان شده بود بیدارکرد او هم گفت کشتی که دیگر تمام شده است و فکر میکرد فقط برای کشتی باید نماز خواند. آقاتختی هم سر صبحانه خیلی در این باره خندید.»
دباغ زاده درباره دو فیلمی که درباره تختی ساخته شده گفت: «فیلم دومی که درباره او ساخته شده به زندگی او شبیه است، اما فقط به سختیهای زندگی او میپردازد. باید از شهلا توکل همسر او یاد کنم، شیرزنی که ۵۰ سال لب باز نکرد، ازدواج نکرد و با خیلی کنایهها روبرو شد و نمیدانم چرا به او نپرداختند.»
دباغزاده گفت: «او همه چیز را با خودش برد و حتی بابک پسر آقاتختی میگفت مادرم هیچوقت به من هم درباره گذشتهها توضیحی نداد.»
این روزنامه نگار پیشکسوت با رد شایعه مشکل بین تختی و همسرش گفت: «من با برادر همسر تختی مصاحبه کردم و او میگفت آنقدر خانواده ما آقای تختی را دوست داشتند که حساب نداشت و این حرفها صحت نداشته است.»
این روزنامه نگار تاکید کرد: «آقای ناصر گیوه چی حال ندار بود و به خانه او رفتم، صحبت از آقاتختی شد و او خاطرهای از مسابقه در آلمان را تعریف کرد که میخواستند ماشینی را از آنجا بیاورند تا خرجی خودشان را دربیاورند. دیدیم مردی آنجا کنار ما مدام راه میرود از او پرسیدیم تو چه کسی هست. گفت من ایرانی هستم و اینجا تحصیل میکنم. همسرم هم حامله است. شنیدم شما میخواهید ماشینی را به تهران ببرید و، چون همسر من بار دارد نمیتوانم او را با هواپیما بفرستم. میشود قبول کنید همسر مرا با خودتان ببرید. آقا تختی هم قبول کرد. وقتی آنها به ایران رسیدند آن زن به همسرش میگوید او از مسیر آلمان تا تهران حتی یک بار چهره مرا نگاه نکرد و طوری رانندگی میکرد انگار بار شیشه دارد، او کیست؟ آن زن تازه بعد از رسیدن به منزل میفهمد سوار ماشین تختی شده است.»