صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - 2022 December 05
کد خبر: ۲۳۶۰۴۱
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۹ - ۰۵ آبان ۱۳۹۹
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

تغییر کلیدواژه مرگ جوان مشهدی به جوان معتاد در صداوسیما/ تلویزیون چگونه به رویکرد فراقانونی ماموران خودسر رسمیت می‌دهد؟

ماجرای مرگ تلخ مهرداد سپهری و عباس مین‌باشی دو فردی که ادعا شده در نتیجه عملکرد خشن ماموران نیروی انتظامی جان خود را از دست داده‌اند نه تنها بازتاب گسترده‌ای در سطح جامعه داشت که برخی از عملکرد‌های این نهاد و البته صدا و سیمای کشور را زیرذره‌بین قرار داد.

رویداد۲۴ شادی مکی: اولین روز‌های آبان ماه با درد‌های تلخ و عمیقی همراه شد. از ماجرای دختر آبادانی تا انتشار فیلم مرگ مهرداد سپهری جوان مشهدی و عباس مین‌باشی ۳۷ ساله در اسفراین، همگی مواردی بودند که جامعه را به درد آوردند. با این تفاوت که در این دو مورد آخر، قربانیان نه توسط افراد عادی بلکه توسط ماموران نیروی انتظامی مورد ضرب و جرح قرار گرفتند که بنا به ادعای خانواده متوفیان منجر به مرگ هر دو جوان می‌شود.

درباره مرگ مهرداد سپهری دادستانی مشهد به سرعت به ماجرا ورود کرد و در توضیحی اعلام کرد پرونده‌ای درباره مرگ جوان مشهدی در جریان دستگیری توسط ماموران در دادسرای نظامی تشکیل شده و خانواده متوفی نیز شکایت خود را به این دادسرا اعلام کرده‎اند.

معاون دادستان نظامی خراسان رضوی همچنین برای بررسی بیشتر ماجرا دستور نمونه‌برداری از ریه و بررسی تأثیر اسپری بر مرگ متوفی را صادر کرد ‎ تا مشخص شود که دلیل مرگ اسپری فلفل بوده یا خیر، زیرا نزدیکان سپهری مدعی شده‌اند که او در اثر خفگی ناشی از گاز فلفل در خودروی پلیس جان باخته است.

بازپرس دادگستری مشهد در واکنش به سخنان برادر مهرداد سپهری که گفته بود «شاهدانی دیده‌اند که پلیس سر او را میان صندلی فشار داده و با زانو به پشت او فشار آورده است» توضیح داد که «خانواده می‌گفتند ما یک نفر شاهد داریم که دیده است در دهانش اسپری زدند یا داخل خودرو به او اسپری زدند، این‌ها مواردی است که باید بررسی شود و چون من تحقیقات نکردم اطلاعی ندارم.»

نگاه صدا و سیما به قتل مهرداد سپهری

بعد از اظهارات پازپرس قتل مشهد که گفته بود فیلم دوربین‌های مداربسته جمع‌آوری و بررسی می‌شود. صدا و سیما پس از دو روز وارد عمل شد و ابتدا با انتشار تصاویری که نشان می‌داد مهرداد سپهری در زمان حضور مامور نیروی انتظامی حالتی غیرطبیعی و پرخاشگر داشته سعی کرد، با تاکید بر «معتاد بودن» جوان مقتول به نوعی رفتار مامور را توجیه کند، آنچنانکه گویی فرد معتاد، متعرض و در یک کلمه یک فرد بزهکار از هیچ نوع حقوق قانونی و انسانی برخوردار نبوده و مامور نیروی انتظامی نه مجری قانون که دارای  اختیاراتی محض و بی‌قید و شرط است. به این ترتیب صداوسیما کلیدواژه «جوان مشهدی» را در گزارش‌های خود به «جوان معتاد» تغییر داد و گزارش‌های خود را منتشر کرد.

صدا و سیما در تحلیل‌های خود این موضوع را بیان نمی‌کند که آیا مامور نیروی انتظامی در مواجهه با فردی که دستان او بسته شده و در بازداشت به سر می‌برد حق دارد از شوکر یا اسپری فلفل استفاده کرده و رفتاری غیرقانونی با او داشته باشد؟

اما پرده دوم نمایش صدا و سیما درباره گزارش این پرونده از پرده اول آن هم عجیب‌تر و تاسف‌بارتر است. در این پرده خبرنگار صدا و سیما به سراغ برادر مهرداد سپهری رفته و به جای اینکه درباره ماجرا از او سوال کند، مانند یک بازپرس وارد عمل شده و از او درباره مصاحبه‌اش با شبکه‌های خارجی سوال می‌کند و حتی گوشی او را گرفته و از او درباره زمان تماس‌های رسانه‌های خارجی می‌پرسد.

برادر مقتول نیز با حالتی که کاملا نگرانی در آن مشهود است عنوان می‌کند که نمی‌دانسته با خبرنگاران رسانه‌های خارج از کشور صحبت کرده است. نکته جالب آنکه برادر مهرداد سپهری می‌گوید: «خبرنگاران رسانه‌های خارجی از ساعت ۱۲ شب همان روز انتشار تصاویر مهرداد سپهری وارد عمل شده و پیگیر ماجرا بوده‌اند و با او تماس گرفته‌اند» اگر این فرض درست باشد، باید از بزرگترین کارتل رسانه‌ای حاکمیت ایران که اتفاقا با پول بیت المال اداره می‌شود پرسید در این دو روز کجا بوده‌اند؟ چرا شبکه‌های ایران اینترنشنال و بی‌بی‌سی فارسی و رادیو فردا چند ساعت پس از بروز حادثه به دنبال کسب خبر هستند اما صداوسیما سکوت پیشه کرده و تا موضوع در افکار عمومی گسترش نیافته، حرفی نمی‌زند و گزارشی تهیه نمی‌کند؟ آیا همین واکنش دلیلی نیست که میدان در اختیار رسانه‌های خارجی باشد؟

عجیب‌تر آنکه صداوسیما واقعیت به جای آنکه ماجرا را بیان کند تا خودسری یک مامور ساده نیروی انتظامی به پای کل نظام نوشته نشود، ماجرا را وارونه تحلیل می‌کند و در دهان برادر مهرداد سپهری می‌گذارد که به رسانه‌های خارجی بگوید به این ماجرا ورود نکنند و بیش از این ماجرا را بازتاب ندهند. 

این موضوع آنجا محل سوال می‌شود که در جریان قتل جرج فلوید، تقریبا تمام شبکه‌های صداوسیما درگیر موضوع بودند و ویژه‌برنامه تولید کردند تا نشان دهند که ظلم و فساد ماموران نظامی آمریکا سیستماتیک است، اما زمانی که ماجرایی مشابه درباره مسائل داخلی است، مردم سهمی از صدا و سیمای عمومی که با پول خودشان اداره می‌شود، ندارند. یعنی در حالی از پول مردم در تلویزیون هزینه می‌شود که خبری از پخش دغدغه‌های آنها یا دست‌کم بخشی از آنها وجود ندارد و ارتباطی به واقعیات جامعه ندارد.

زمانی یکی از جامعه‌شناسان می‌گفت «اگر می‌خواهید بدانید صداوسیما چقدر زبان واقعیت جامعه است، کافی است صداوسیما از میدان ونک تا میدان تجریش را بدون وقفه تصویربرداری کند و مثلا سی دقیقه فیلم ضبط شود. اگر صداوسیما بخواهد این تصویر واقعی را پخش کند، فقط ۵ دقیقه از را پخش می‌کند و بقیه آن غیر قابل پخش است.»

حقیقت آن است اگر صداوسیما اطمینان دارد تمام واقعیات جامعه را پوشش می‌دهد، پس اینهمه دیش روی پشت بام خانه‌ها چه می‌کند؟ اغراق نیست اگر بگوییم بسیاری از مردم کنداکتور برنامه‌های شبکه «من و تو» و «جم» را بهتر از شبکه‌های صداوسیمای ایران می‌شناسند.

 


بیشتر بخوانید: مرگ دلخراش مهرداد سپهری جوان مشهدی و چند سوال/ چه کسی به مامور ساده نیروی انتظامی قدرت نامحدود می‌دهد؟

 


به گزارش رویداد ۲۴ هر بار مشکلی در کشور به نحو گسترده بازتاب داده شده و واکنش منفی اذهان عمومی را به دنبال دارد، صدا و سیما یا مسئولان مربوطه از مردم یا افراد درگیر پرونده می‌خواهند که مراقب رسانه‌های بیگانه باشند و به نوعی کمتر به مساله بپردازند. این درحالی است که هرگز به مجریان قانون یا مدیرانی که مرتکب اعمال و اقدامات اعتراض برانگیز و خارج از قانون می‌شوند خواسته نشده که به‌گونه‌ای رفتار کنند که منجر به استفاده و تیترزنی رسانه‌های خارجی نشوند.

داستان صدا و سیما، اما متفاوت است. درحالیکه خبرنگاران و شبکه‌های خبری مرتبط با این نهاد باید مانند هر خبرنگار و رسانه دیگری به اصل ماجرا‌ها پرداخته و با اطلاع‌رسانی دقیق و تحلیل ماجرا‌ها خواهان کشف و آگاهی‌رسانی درباره حقایق باشند، اما این رسانه با اقداماتی جانبدارانه از گروه‌های خاص و سازمان‌های دولتی و حکومتی سعی می‌کند همان تصویری را به مخاطب بدهد که مورد پذیرش بخشی از حاکمیت است و گاهی هم در نقش بازپرس وارد عمل شده و یکی از طرفین ماجرا را که غالبا از افراد عادی جامعه هستند زیر سوال ببرد.

نگاه فراقانونی به برخورد با مجرمان

ماجرای مرگ مهرداد سپهری جوان مشهدی روی دیگری هم دارد، بخشی که مرتبط با وظایف و رویکرد نیروی انتظامی نسبت به حفظ امنیت و نظم است. ماجرای مهرداد سپهری با پرونده مرگ عباس مین‌باشی ۳۷ ساله در اسفراین ترکیبی تاسف‌بار و ترسناک را ترسیم می‌کند. عباس مین‌باشی نیز فردی است که یکی، دو روز بعد از ماجرای مهرداد سپهری ادعا می‌شود توسط نیروی انتظامی جان باخته و تصاویری از ضرب و جرح او توسط یکی از ماموران این نیرو در فضای مجازی منتشر شده است.

مجتبی زارع دادستان نظامی خراسان شمالی درباره مرگ مین‌باشی اعلام می‌کند که اولیاء دم این جوان با حضور در دادسرای نظامی خراسان شمالی شکایتی با عنوان «تیراندازی منجر به قتل» مطرح کرده‌اند و دستورهایی در چند بند به ضابطان قضایی برای بررسی نحوه مرگ مقتول صادر شد تا محل درگیری را دقیقا بررسی و فیلم دوربین‌های مداربسته موجود در محل را جمع آوری و ارسال کنند.

او همچنین می‌گوید: درباره دستور قضایی تعقیب و تیراندازی، صورتجلسات تنظیم شده و مشخصات ماموران دخیل در ماجرا از مراجع ذی ربط استعلام به عمل آمده است. تحقیق از شهود معرفی شده توسط اولیاء دم نیز در دست انجام است.

به گزارش رویداد۲۴ شاید برای بررسی رویکرد نیروی انتظامی به حقوق متهم باید به حدود یک ماه پیش بازگردیم وقتی که نیروی اتنظامی بار دیگر گروهی از بزهکاران دستگیر شده را در شهر گرداند و مورد ضرب و شتم قرار داد.

این رفتار هم با واکنش اعتراضی بخش بزرگی از جامعه مواجه شد. رفتاری که هر بار از سوی این نیرو انجام شده به دلیل تبعات خطرناک آن اعتراضات و تحلیل‌های منفی متخصصان را به دنبال داشته است.

در این فقره نیز یکی از افرادی که نسبت به این اقدام واکنشی منفی و اعتراضی داشت ابراهیم رئیسی رئیس دستگاه قضایی کشور بود که با ابلاغ دستوری به دادستان تهران خواستار برخورد با متخلفین (اعم از بازپرس و ماموران) شد.

در حالیکه رئیس دستگاه قضا تاکید کرده بود که تعرض به متهم ولو اوباش قطعا مجاز نیست، اما سردار حسین رحیمی فرمانده انتظامی پایتخت درباره حواشی به وجود آمده از چرخاندن اراذل و اوباش سطح‌دار و برخورد نیروی انتظامی با آن‌ها گفته بود: با اوباشی که در محله به نوامیس تعرض کرده و از مغازه‌ها و افراد باجگیری کرده و قداره در دست خودرو‌ها و مغازه‌ها را تخریب می‌کنند نمی‌توان برخوردی مانند یک سارق داشت و پلیس در مواردی که موجب اخلال در نظم عمومی و امنیت جامعه می‌شود دچار فضاسازی نشده و کار خود را با جدیت دنبال می‌کند.

او در توجیه فیلم‌های منتشرشده درباره ضرب وشتم  اراذل و اوباش توسط پلیس هنگام چرخاندن آنها در شهر عنوان کرده بود: به طور صریح به شما می‌گویم زمانی که اراذل را در محل می‌چرخاندند یکی از افرادی که مورد معترض قرار گرفته بود به آن‌ها گفت نتیجه ظلم کردن خود را دیدید؟ که آن فرد اوباش شروع به فحاشی و توهین به وی کرد؛ مأمور ما نیز آن رفتار را انجام داد؛ اگرچه قبول داریم موارد باید رعایت شود.

به گزارش رویداد۲۴ بروز چنین رفتاری از طرف نیروی انتظامی و رویکرد این نهاد به مساله برخورد با مجرمان خطرناک، تبعاتی خطرناک‌تر و تلخ را به دنبال دارد. این نوع اقدامات درمرحله اول به بازتولید خشونت درجامعه می‌انجامد. به این معنا که افراد حاضر در صحنه و به‌ویژه جوانان و نوجوانان اقتدار را در خشونت دیده و می‌آموزند که اولا از مشاهده صحنه‌های خشن لذت ببرند وحتی آن را برای اثبات اقتدار خود در زندگی به کار گیرند. دوم آنکه یاد می‌گیرند فردی که دستبند به دست داشته باشد از هیچ حقوقی برخوردار نبوده و قانون مجوز هر نوع برخورد به دور از کرامت انسانی را به آن‌ها داده است. آموزشی اشتباه که می‌تواند تبعات جبران ناپذیری در جامعه به همراه داشته باشد.

این رویکرد، اما تبعات خطرناک‌تری هم به دنبال دارد. عارضه‌ای ترسناک که می‌تواند در رفتار برخی از ماموران نیروی انتظامی رخ بنمایاند. وقتی نیروی انتظامی معتقد و مصمم است با مجرمان خطرناکی که اراذل و اوباش می‌نامد رفتاری خارج از قوانین و حقوق انسانی آن‌ها داشته باشد و این اقدام را مطابق قوانین می‌نامد واضح است که برخی از ماموران پرورده شده در چنین بستری خود را نماینده مطلق‌العنان قانون فرض کرده و به جای مجری قانون و ضامن نظم و امنیت جامعه، در نقش قاضی و دادستان و مامور اجرای حکم ظاهر شده و اقدام به ضرب و جرح یا ضرب وشتم مجرمان و متهمان کنند.

با چنین رویکردی مامور تصور می‌کند اقتداری فراتر از قانون دارد و اگر شاهد فحاشی مجرم بازداشت شده باشد می‌تواند بدون کسب اجازه از مقام قضایی هر کاری بکند و حتی با استفاده از شوکر متهم دست بسته را آزار داده و اسپری فلفل را روانه صورت یک شهروند بازداشت شده کند یا اینکه بدون ترس از عواقب و مجازات عمل خود متهم یا مجرم را چنان مورد ضرب و جرح قرار دهد که جان وی به خطر افتد چرا که هیچ قانونی نمی‌تواند درمقابل اقتدار او اعتراض کند.

به گزارش رویداد ۲۴ اگرچه مدت‌هاست که اعتماد بخش بزرگی از مردم  از صدا و سیما به دلیل نحوه عملکرد گزینشی و جانبدارانه آن سلب شده اما نیروی انتظامی شرایطی بسیار حساس‌تر از صدا و سیما دارد و به عنوان نهاد ضامن امنیت و نظم و مجری قانون در جامعه باید به نحوی عمل کند که مردم با مشاهده ماموران این نیرو احساس امنیت داشته باشند نه اینکه به دلیل رفتار‌های فراقانونی، غضبناک و کنترل نشده باعث ایجاد نگرانی در شهروندان شده و مردم احساس کنند که اگر به هر دلیلی با نیروی انتظامی مواجه شوند باید انتظار بدترین برخورد‌ها را داشته باشند.

نظرات شما