رویداد ۲۴| روح انگیز درّی: سفر مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم در ایران به آذربایجان اگرچه با هدف کلی «عادیسازی روابط و همکاریهای آتی دو کشور» عنوان شده است، اما رفتار پزشکیان در این سفر نشان میدهد گویا او که به عنوان سفیر ملت ایران رفتاری متناسب با سابقه تاریخی روابط دو کشور نداشته است.
فرم رفتاری و زبان بدن پزشکیان در این سفر به اندازهای نشان از ذوق زدگی او دارد که گویی هیچ باور یا اطلاعی از پیشینه روابط تهران و باکو ندارد، روابطی که همواره فارغ از حکومتی که در ایران برقرار بوده پتانسیل دوستی و «دست در دست» داشتن نداشته است.
این که پزشکیان به عنوان رییس جمهور کشور «ایران» در زمان حضور در باکو میگوید که وقتی در آذربایجان است، احساس غریبی نمیکند، البته به ریشههای آذری زبان او باز میگردد، اما آیا بیان چنین سخنی سنجیده است؟!
آذری زبان بودن پزشکیان شاید در دوره نمایندگی یا حتی انتخابات ریاست جمهوری برای او یک مزیت بود، اما حالا باعث شده تا او نتواند متناسب با شرایط و سابقه تاریخی دو کشور در قامت رییس جمهور «ایران» در باکو حاضر شود.
پزشکیان در همان ایام رقابتهای انتخاباتی با ادبیات و شعارهایی طی مسیر کرد که چهرهای صلح طلب را از او نمایش دهد، چهرهای که میخواهد تنشهای داخلی و خارجی کشور را کم کند و از او تصویر رییس جمهوری که مدافع و موافق دوستی با همه ملتها است را به یادگار بگذارد.
این رفتار پزشکیان، اما در قامت رییس جمهور نمیتواند مطابق پروتکلهای نانوشته برای تنظیم مناسبات با کشورهای مختلف باشد. او بارها از عبارت «دست در دست هم» به عنوان راهکاری برای حل مشکلات داخلی و منطقهای استفاده کرده است، اما آیا به راستی «ایران» فارغ از حکومتی که در آن مستقر است میتواند با باکو دست در دست هم بگذارد؟ آیا سابقه و تاریخچه روابط دو کشور پتانسیل چنین دست در دست هم گذاشتنی دارد؟ این مهم به این معنی نیست که باید با کشور همسایهای همچون آذربایجان تخاصم ورزید یا به سمت تنش زایی رفت- که هرگز سیاست جمهوری اسلامی نیز در سالهای گذشته این نبوده است-، اما درک واقعیت و جنس حقیقی روابط کشورهای همسایه با ایران میتواند تکلیف سطح روابط استراتژیک را مشخص کند. سطحی که مشخصا باید در رفتار و گفتار رییس جمهور ایران در سفر به این کشور نیز مشهود باشد.
روابط باکو و ایران عمدتا روابط امن و دوستانهای نبوده، درست است که سطح روابط دو کشور در حالت عادی معمولی به نظر میرسد، اما ماهیت و مدل تاسیس و تشکیل آذربایجان همواره روابط بین دو کشور را در سایهای از تنشهای خاموش نگه میداشت که البته بعضا شعله ور نیز میشد.
پس از جنگ دوم قرهباغ در یک دهه گذشته، ارسال کامیونهای ایرانی به مناطقی که تحت کنترل ارمنیها در قرهباغ بود، روابط بین تهران و باکو را دچار تنش کرد. آغاز تمرینات نظامی ایران در مرز دو کشور اگرچه با تاکید مقامات ایرانی مبنی بر اینکه «آذربایجان، اسرائیل را به منطقه آورده است» همراه بود، اما واکنش مقامات آذربایجانی را در پی داشت؛ دفتر مقام رهبری در باکو بسته شد و نیروهای ویژه آذربایجان نیز در پاسخ به رزمایشهای ایران، در مرز مشترک با ایران، رزمایش نظامی برگزار کردند.
مهر ماه سال ۱۴۰۰ مکررا اخباری از مزاحمت سربازان جمهوری آذربایجان برای وسایل نقلیه عبوری ایرانی که از مناطق مورد مناقشه این کشور با جمهوری ارمنستان عبور میکنند، در رسانهها منتشر شد. روال اقدامات آذربایجان در این جاده روالی تهاجمی و خصمانه است. در ابتدا ارتش این کشور برای ساعتهای متمادی جاده مذکور را مسدود و سپس طی مذاکراتی آن را بازگشایی کرد. در مرحله بعد با ایجاد ایستهای بازرسی از وسایل نقلیه ایرانی حق ترانزیت دریافت شد و در نهایت کار به بازداشت و دستگیری دو راننده ایرانی کشید که هر دو آذری بوده و یکی از آنها با اعضای خانواده در حال تردد در این مسیر بود.
آذربایجان در شرایطی برای اثبات مالکیت خود بر این جاده به اسناد تقسیمات کشوری داخلی و اداری شوروی سابق متوسل میشود که ملاک قرار دادن همین اسناد دوره شوروی سابق را برای تعیین رژیم حقوقی دریایی کاسپین را رد میکند تا به منافع بیشتری دست یافته و از سهم ایران در این دریاچه بکاهد؛ لذا مقامات باکو تمایلی به اتکا به روشهای مسالمت آمیز در عرصه حقوق بین الملل ندارند.
بیشتر بخوانید:ببینید| پزشکیان: وقتی در جمهوری آذربایجانم احساس غریبی نمی کنم
دومین مساله مهم «مخالفت ایران با مسیر موسوم به کریدور زنگزور» بود که آذربایجان را به جمهوری خودمختار نخجوان متصل میکند و از ارمنستان نیز میگذرد. بدیهی است که ایران با ایجاد چنین کریدوری مخالف است، زیرا در صورت تحقق این هدف ارتباط این دو منطقه بدون نیاز به ایران ممکن بوده و این امر علاوه بر مضرات اقتصادی باعث از بین رفتن اشراف امنیتی و اطلاعاتی در منطقه و تسهیل فعالیتهای اسرائیل میشود که البته ارتباط بسیار نزدیکی با جمهوری آذربایجان دارد.
تک و پاتکهای تنش زا البته باز هم ادامه داشت؛ آذربایجان مدعی برخورد با آنچه «شبکه جاسوسی ایران در آذربایجان» میخواند شد، جنگندههای ایران در مرز مشترک دو کشور پرواز کردند و وزارت امور خارجه آذربایجان از شهروندان خود خواست تا از سفر به ایران خودداری کنند.
کمتر از دو سال پیش هم حمله مسلحانه به سفارت آذربایجان در تهران روابط دو کشور را به اوج نقطه تنش رساند. آذربایجان، این حمله که در آن رئیس بخش امنیتی سفارت جانباخت و دو نفر از کارکنان زخمی شدند را «تروریستی» نامید و سفارت خود را تخلیه کرد، اما ایران اعلام کرد که این حمله به دلایل شخصی صورت گرفته است. مهاجم در دادگاه به اعدام محکوم شد اگرچه حکم او هنوز اجرا نشده است.
بیشتر بخوانید:الهام علیاف برای عادیسازی روابط با ایران شرط گذاشت
دی ماه سال گذشته نیز جنجال اظهارات یک مداح با واکنش تند شخص علی اف همراه بود. علی اف در گفتوگو با یک شبکه تلویزیونی انچه «توهینهای یک مداح علیه او و رجب طیب اردوغان، همتایش در ترکیه» خواند را خواستار برکناری امام جمعه اردبیل و واکنش رسمی «فرد منصوب کننده» او شد
علی اف ابراز تاسف در بیانیه وزارت خارجه ایران را «ناکافی» دانست و گفت: «توهین آشکاری صورت گرفت، به روسای جمهور ترکیه و آذربایجان و به مردم ما، در یک برنامه زنده در یک مراسم رسمی؛ و فقط تاسف؟ این البته غیرقابل قبول است».
در ۹ دی در مسجد اعظم اردبیل مراسم «آئین گرامیداشت شهدای جنگ چالدران و جبهه مقاومت» با سخنرانی حسن عاملی، امام جمعه اردیبیل برگزار و از شبکه خبر ایران پخش شد. مهدی سلحشور مداح مهمان این برنامه در اظهارات خود از «نقش آشکار» این کشور در تحولات سوریه و سرنگونی حکومت اسد انتقاد کرد.
چند روز بعد علیاکبر احمدیان، دبیر شورای عالی امنیت ملی در باکو با الهامعلیاف دیدار و گفتوگو کرده و چند هفته بعد هم آذربایجان که پیامهای مثبت و ضمانتهای امنیتی از ایران دریافت کرده، سفارت خود در تهران را بازگشایی کرد.
حالا، اما اراده دو طرف بر «عادیسازی روابط» است. توافقی با نشان اراده دوری از تنش که در جای خود قابل قبول و ضروری است، اما هر عقل سلیمی میداند که پشت خندههای علی اف به پزشکیان «صلحی مسلح» در جریان است.