رویداد۲۴| در روزهایی که هنوز سایه جنگ ایران و اسرائیل بر سر افکار عمومی سنگینی میکند، نشانههایی از شکلگیری یک گفتمان تازه دیده میشود؛ گفتمانی که در آن «وطن» و «ایران» بار دیگر در مرکز روایت سیاسی و فرهنگی قرار گرفتهاند. اما در همین بزنگاه، صدای برخی تندروها از دو سو شنیده میشود که تلاش میکنند انسجام ملی را به دوگانه امت–ملت بدل کنند. آیا این صدای افراطیون اجازه خواهد داد فضای پساجنگ به فرصتی برای همبستگی ایرانیان بدل شود؟
اظهارات جنجالی وحید جلیلی درباره مقایسه «ملت بودن» با «آغل داشتن»، بار دیگر نشان داد که بخشی از جریان رادیکال اصولگرا همچنان در برابر مفهوم «ملت» و «وطن» مقاومت نظری دارد. هرچند او بعدها تلاش کرد منظور خود را تعدیل کند، اما موجی از واکنشها در شبکههای اجتماعی و رسانهها به راه افتاد و نگاه امتگرایانه رادیکالها را زیر سوال برد.
در چنین شرایطی، صحنهای که شب عاشورای امسال در حسینیه امام خمینی رقم خورد، معنایی چندلایه داشت. درخواست رهبر انقلاب از محمود کریمی برای خواندن سرود «ای ایران»، آن هم در اوج مراسم عزاداری، پیامی روشن بود: وطندوستی نه در تعارض با دینداری است و نه در حاشیه هیئتهای حسینی. این تنها یک نشانه نبود. در یزد، مردم با صدای بلند «دوباره میسازمت وطن» را در مراسم عزاداری خواندند و در بسیاری از شهرهای ایران، مفهوم «وطن» به نوحهخوانیها بازگشته است.
اما مقاومت در برابر این موج نو نهفقط از سوی طیفی از اصولگرایان رادیکال دیده میشود. برخی مخالفان جمهوری اسلامی و بخشهایی از اپوزیسیون خارجنشین نیز در تلاشاند تا بازخوانی گفتمان وطنمحور از سوی حاکمیت را «نمایشی و دیرهنگام» جلوه دهند. آنها مدعیاند که رهبر جمهوری اسلامی سالها نگاه امتمحور داشته و اکنون هم این تغییر رویکرد واقعی نیست.
در سوی دیگر، برخی چهرههای اصلاحطلب نیز موضعی مشابه اتخاذ کردهاند. مثلا محمد فاضلی، از چهرههای فکری نزدیک به دولت روحانی اخیرا گفته است که «امتگرایی توان تولید همبستگی اجتماعی ندارد».
پیام رهبر انقلاب در شب عاشورا، اما صرفاً توصیه به خواندن یک ترانه ملی نبود؛ سیگنالی برای وحدت ملی بود، آن هم در برههای حساس پس از حمله اسرائیل به خاک ایران. اگر این فرصت به درستی مدیریت شود، میتواند شکافهای اجتماعی را ترمیم کند و تهدید جنگ را به فرصتی برای تقویت اعتماد عمومی بدل سازد.
اما باید فراتر از نمادها و شعارها رفت. بدیهی است تا زمانی که مردم، در زندگی روزمره خود نشانههایی عملی از تغییر رویکرد سیاسی و فرهنگی حاکمیت نبینند، اعتمادسازی ممکن نخواهد بود. رفع محدودیتها، شنیدن صدای مخالف، مشارکت دادن گروههای مختلف در تصمیمسازی و کاهش شکاف رسانهای، تنها بخشی از مسیر دشوار، اما ضروری برای تحقق این انسجام است.
نشانهها از درک شرایط جدید توسط حاکمیت حکایت دارد. اما تحقق وحدت ملی نیازمند مدیریت افراطیون و تندروها در هر دو سو است؛ چه آنان که از تریبونهای رسمی سخن میگویند، و چه آنان که از خارج، هرگونه نزدیکی مردم و حاکمیت را برنمیتابند. اکنون زمان آن است که ایران، پس از عبور از تهدید جنگ، به سوی فرصت همبستگی و اعتماد دوباره حرکت کند.