رویداد۲۴| فیلم «دنیای ژوراسیک: تولد دوباره» (Jurassic World: Rebirth) تازهترین اثر از مجموعه محبوب دنیای ژوراسیک است که این بار با کارگردانی گرت ادواردز و فیلمنامهای از دیوید کپ، نفس تازهای به پیکر این فرنچایز پرطرفدار دمیده است. پس از فیلم نهچندان موفق «سلطه» (Dominion) که بهنوعی میراثدار نسخههای قبلی محسوب میشد، حالا با «تولد دوباره» با روایتی مستقلتر و ماجرایی تازه روبهرو هستیم که تلاش میکند وابستگی به نوستالژیهای گذشته را کاهش دهد و خود را به عنوان اثری ماجراجویانه و مدرن تثبیت کند.
ماجرای فیلم پنج سال بعد از رویدادهای «سلطه» رخ میدهد؛ زمانی که دیگر دایناسورها از چشم عموم مردم افتادهاند و بقایای آنها به مناطقی دورافتاده و ایزوله منتقل شدهاند تا در زیستگاههایی خاص زندگی کنند. در همین دوران، «زورا بنت» (با بازی اسکارلت جوهانسون)، یک مزدور کارکشته، از سوی یک میلیاردر داروساز به نام مارتین کربس (روپرت فرند) برای انجام مأموریتی پرخطر استخدام میشود.
مأموریت آنها سفر به جزیرهای استوایی و دورافتاده به نام سنتهوبرت است؛ جایی که نسل جدیدی از دایناسورهای شبیهسازیشده و جهشیافته پرسه میزنند. هدف، استخراج خون از سه موجود عظیمالجثه برای تولید دارویی انقلابی برای درمان بیماریهای قلبی در انسان است. هرچند این مأموریت در ظاهر علمی و انساندوستانه است، اما همانطور که در سینمای ماجراجویی رایج است، همه چیز مطابق برنامه پیش نمیرود.
زورا تیمی متشکل از متخصصان را گرد میآورد که در رأس آنها دکتر هنری لومیس (با بازی جاناتان بیلی)، یک دیرینشناس خجالتی، و دانکن کینکید (ماهرشالا علی)، رهبر سابق عملیاتهای مخفی قرار دارند. همراه با خدمه کشتی، آنها عازم سفر به جزیره میشوند. اما در میانه راه با خانوادهای که در دریا دچار حادثه شدهاند روبهرو میشوند و آنها را نجات میدهند: روبن دلگادو (مانوئل گارسیا-رولفو)، دختر بزرگش ترزا (لونا بلیز)، دختر کوچکتر ایزابل (آدریانا میراندا)، و دوستپسر شوخطبع ترزا، خاویر (دیوید یاکونو).
با ورود غیرمنتظره این خانواده به داستان، پیچیدگی روایت بیشتر میشود. حادثهای مرگبار با موجوداتی، چون موسازاروس و اسپینوزاروس باعث میشود گروه نجات و خانواده بازمانده از هم جدا شوند و هر دو گروه در بخشهایی از جزیره رها شوند؛ جزیرهای که پر از شکارچیانی غولپیکر و خونخوار است.
یکی از ویژگیهای شاخص فیلم «تولد دوباره»، معرفی نوعی دایناسور جهشیافته به نام "دیرکس" است؛ موجودی ششدست که آمیزهای از ژنهای چندین گونه دایناسوری است. این هیولا تبدیل به تهدید اصلی داستان میشود و حس تعلیق و وحشت را در طول فیلم حفظ میکند. دیگر گونههای خطرناک نیز در فیلم حضور دارند، اما تمرکز اصلی روی این موجود خاص است که در قالب استعارهای از خطرات دستکاری ژنتیکی نیز عمل میکند.
در حالی که بسیاری از قسمتهای پیشین فرنچایز «دنیای ژوراسیک» بارها به نوستالژی و عناصر آشنا از فیلم اصلی «پارک ژوراسیک» (۱۹۹۳) متکی بودند، «تولد دوباره» با هدایت کارگردانی، چون گرت ادواردز و فیلمنامهای تازه، تلاشی دارد برای ساخت دنیایی مستقلتر. هرچند داستان همچنان عناصر آشنای سینمای ماجراجویی و بقا را حفظ میکند و گاهی در دام کلیشهها گرفتار میشود، اما ساختار کلی اثر نشاندهندهی تمایلی جدی برای بازتعریف مسیر مجموعه است.
اسکارلت جوهانسون در نقش زورا بنت، شخصیتی پیچیده و چندلایه را ارائه میدهد که همزمان هم خونسرد است و هم آسیبپذیر. جاناتان بیلی در نقش دانشمند جوان و ماهرشالا علی در نقش رهبر عملیات، تعادل مناسبی از منطق و قدرت را به تصویر میکشند. بازیگران مکمل نیز نقشهای خود را به خوبی ایفا میکنند و در مجموع، ترکیب بازیگران به خوبی با فضای پرتنش و پرهیجان فیلم هماهنگ شده است.
«دنیای ژوراسیک: تولد دوباره» شاید بهترین فیلم این فرنچایز نباشد، اما بیتردید گامی رو به جلو برای احیای آن محسوب میشود. این فیلم در تلاش است تا میان ماجراجویی، ترس، پیامهای علمی و هیجان تعادل برقرار کند و با کنار زدن وابستگی به گذشته، راه خود را پیدا کند. نتیجه کار اثری سرگرمکننده، پرتنش و خوشساخت است که میتواند هم هواداران قدیمی و هم مخاطبان جدید را راضی نگه دارد.