رویداد۲۴| نیویورک تایمز در گزارشی به حضور همزمان رهبران ایران، کره شمالی و روسیه در پکن اشاره کرده و تعبیر «محور آشوب» را برای آن به کار برده استو این رسانه نوشته: شی جی پینگ، در کنار رهبران روسیه، ایران و کره شمالی، به جهان نشان داد که جایگزینی برای رهبری ایالات متحده وجود دارد؛ اینکه چین، همسو با این کشورها، میتواند نظم بینالمللی موجود را برهم زند و در برابر معمار اصلی این سیستم، یعنی ایالات متحده، مقاومت کند.
در ادامه این گزارش آمده: این نمایش اتحاد ممکن است برای برخی شگفتانگیز به نظر برسد، بهویژه که تنها دو ماه پیش، تفاهم میان این چهار کشور را یا تمامشده و یا از همان آغاز بزرگنمایی میدانستند. در ماه ژوئن، مسکو، پکن و پیونگیانگ تقریباً منفعلانه نظارهگر بودند که ایران دوازده روز جنگ سخت از سوی اسرائیل و آمریکا را تحمل میکند و تنها به صدور بیانیههای محکومیت بسنده کردند.
نیویورک تایمز بی عملی این سه کشور در برابر حمله اسرائیل به ایران را معیار غلطی برای برهم خوردن ائتلاف بین آنها خوانده است. این رسانه میگوید: اگر این مساله را معیار قرار دهید، درک نادرستی از ماهیت واقعی آن دارید: همسویی چهار کشوری که با وجود اختلافات عظیم، دشمن مشترکی در ایالات متحده دارند. اگرچه ممکن است گاهی به یاری هم بشتابند، مانند زمانی که سربازان کره شمالی به نیروهای روسیه در نبرد با ارتش اوکراین کمک کردند، اما هدف اصلی این نیست.
بر اساس این گزارش، این گروه، هدفی به مراتب بلندپروازانهتر دارد: همانند متحدین در جنگ جهانی دوم، یعنی آلمان، ایتالیا و ژاپن، به دنبال «نظم تازهای» هستند که در آن هر کشور بتواند «جایگاه شایسته خود» را داشته باشد. آنان از نظم بینالمللی کنونی ناراضیاند، چرا که معتقدند این نظم جایگاه و آزادی عمل لازم را متناسب با قدرت و تمدنشان به رسمیت نمیشناسد، و همین نارضایتی آنان را متحد کرده است.
به اذعان نیویورک تایمز، این همکاری، هماکنون نیز توان نظامی دشمنان آمریکا را تقویت و ابزارهای سیاست خارجی واشنگتن را تضعیف کرده است. تأثیر آن بیش از همه در اوکراین نمایان است؛ جایی که چین، ایران و کره شمالی به کرملین کمک کردهاند تا جنگ را ادامه دهد و فشار بینالمللی را بهتر تاب آورد. کشورهای این محور احتمالاً به توسعه پیوندهای اقتصادی و فناورانه ادامه خواهند داد تا توان عبور از تحریمها و محدودیتهای صادراتی آمریکا و متحدانش را بیابند و برای دیگر کشورها جایگزینی در برابر وابستگی به بازار، بانکها و ارز آمریکا فراهم کنند.
بیشتر بخوانید:
پشت پرده سکوت چین در جنگ ایران و اسرائیل| آیا اتحاد ایران و چین ترک برداشته؟
با این حال، اثرات نظامی این روابط بیش از همه تعیینکننده خواهد بود. این کشورها فناوری و دانش نظامی را به اشتراک میگذارند و همین، شکاف نظامی با آمریکا را کاهش میدهد. چنین همکاریای میتواند بازسازی توان متعارف روسیه را در هر وقفهای از جنگ اوکراین تسریع کند، زیرا مسکو از طریق دریافت مهمات و قطعات مورد نیاز قادر خواهد بود سریعتر سلاح تولید کند. این موضوع میتواند برای ناتو یک نقطه آسیبپذیری ایجاد کند، اگر روسیه زودتر از اروپا موفق به بازسازی توان خود شود. افزون بر آن، همکاری این محور، محاسبات دفاعی آمریکا و متحدانش را دشوارتر میسازد، زیرا دیگر نمیتوان فرض کرد هر یک از این کشورها بهتنهایی بجنگند؛ آنها میتوانند به یکدیگر سلاح و کمک نظامی بدهند یا حتی همزمان بحرانهایی هماهنگ یا فرصتطلبانه ایجاد کنند که توان آمریکا را فراتر از حد بکشاند.
نیویورک تایمز میگوید: نشست پکن نشان میدهد که این محور، نهتنها پس از جنگ ایران در ژوئن تضعیف نشده، بلکه شتاب گرفته است. اعضای آن فرصتی پیداکردهاند. دولت ترامپ متحدان دیرینه آمریکا را آزرده است، دسترسی به بازارش را محدود میکند، کمکهای بشردوستانه و توسعهای را قطع کرده، پشتیبانی از رسانهها و دموکراسی را متوقف ساخته و آشکارا از ایفای نقش رهبری جهانی سر باز میزند. برای آقای شی، ولادیمیر پوتین و دیگران، شاید هیچگاه چنین لحظه مناسبی برای به چالش کشیدن نظم جهانی تحت رهبری آمریکا وجود نداشته باشد.
بر اساس گزارش نیویورک تایمز، حضور مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، در این نشست نشان میدهد که کنار گذاشتن ایران، برداشت شتابزدهای خواهد بود. گرچه تهران در اثر حملات آمریکا و اسرائیل تضعیف شده است، اما چین، روسیه و کره شمالی احتمالاً در بازسازی تواناییهایش برای آزار دادن ایالات متحده، ارزش ویژهای میبینند.
دولت ترامپ بهخوبی از تهدید این محور آگاه است. راهبرد آن تاکنون، بهبود روابط با روسیه بوده، به این امید که مسکو را از سایر شرکایش جدا کند. پایان جنگ اوکراین به شکلی که روابط بهتر با روسیه را امکانپذیر سازد، نخستین گام به نظر میرسد. اما تلاش دوباره برای بازتنظیم روابط با روسیه نهتنها محکوم به شکست است بلکه اوضاع را بدتر میکند. کرملین هرگز واشنگتن را مانع اصلی دستیابی به اهداف خود نمیبیند و آقای پوتین بعید است باور کند که یک رئیسجمهور آمریکایی میتواند سیاست چند دههای آمریکا در قبال روسیه را به طور پایدار تغییر دهد.
کوششها برای جلب چین نیز به همان اندازه بیثمر خواهد بود. تلاش دولت ترامپ برای دستیابی به توافق تجاری با پکن، با دادن امتیازات ژئوپلیتیکی، (مثلا اجازه صادرات تراشههای پیشرفته هوش مصنوعی)، بعید است موفق به جداسازی قدرتمندترین عضو این محور از شرکایش شود. روسیه و چین احتمالا تنها این امتیازات را به جیب خواهند زد و در ادامه، آنها را برای تقویت توان خود در مقابله با آمریکا به کار خواهند گرفت.
این رسانه آمریکایی در نهایت گفته واشنگتن ابزارهای لازم برای غلبه بر این محور را در اختیار دارد. اقتصاد آمریکا همچنان بزرگترین و جذابترین اقتصاد جهان است. نظام اتحادهایش بینظیر، شبکه پایگاههای برونمرزیاش بیهمتا و توان نظامیاش عظیم است.
ارزشهای آمریکایی، (دموکراسی، حقوق بنیادین، کرامت انسانی، فرصت و برابری)، بزرگترین نقطه قوت آن هستند، بهویژه وقتی در داخل به آنها عمل شود. اگر آمریکا بخواهد، میتواند نظمی جهانی را حفظ کند که بهمراتب برتر از هر چیزی است که محور آشوب عرضه میکند. پرسش این است که آیا دولت ترامپ چنین خواهد کرد یا نه.