رویداد۲۴| در دل بازار تهران، گاریهای فلزی که کارگران با آنها بار جابهجا میکنند، تصویری از یک تناقض بزرگ اقتصادی و اجتماعی ارائه میدهند. «مسعود»، یکی از گاریچیهای باسابقه بازار، میگوید که حالا درآمدش به اندازه یک پزشک شده و قصد دارد چند سال دیگر برای خود مغازهای در بازار تهیه کند. او توضیح میدهد که روزانه از هفت تا هشت مسیر جابهجایی بار انجام میدهد و برای هر مسیر حدود ۵۰۰ هزار تومان دریافت میکند؛ یعنی درآمد ماهانهای بین ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیون تومان، رقمی که تقریباً دو برابر حقوق یک پزشک عمومی در ایران است.
با این حال، این ارقام در کنار سختی کار قرار میگیرند. گاریچیها از ساعت هفت صبح تا پنج عصر در بازار حضور دارند، هرچند بخش مفید کارشان تنها چهار ساعت است و باقی روز را در انتظار تماس مغازهداران برای سفارش باربری میگذرانند. فشار جسمانی، حمل بارهای سنگین و کار در مسیرهای باریک و شلوغ، باعث میشود این شغل برای اکثر افراد غیرقابل تحمل باشد. تنها کسانی که صبر، تحمل و تجربه کافی دارند، قادر به ادامه چنین کاری هستند.
این تناقض، پیام مهمی برای جامعه به همراه دارد. وقتی کار بدنی و طاقتفرسا میتواند درآمدی بیشتر از سالها تحصیل دانشگاهی داشته باشد، ارزش تحصیلات عالی در بازار کار زیر سؤال میرود و انگیزه جوانان برای ادامه تحصیل کاهش پیدا میکند. چنین وضعیتی میتواند تبعات اقتصادی و اجتماعی گستردهای داشته باشد؛ از بیانگیزگی و کاهش شور تحصیل گرفته تا گرایش جوانان به مشاغل کوتاهمدت و غیررسمی، و حتی افزایش نارضایتی اجتماعی و مهاجرت نیروی متخصص.
مسعود، که اکنون در این راسته شناخته شده است، میگوید هدفش تنها گذران زندگی نیست بلکه برنامهای برای آینده دارد. او میخواهد مغازهای داشته باشد و مسیر شغلیاش را توسعه دهد. اما این واقعیت برای جامعه یک زنگ خطر به همراه دارد: وقتی تلاش بدنی و سختیهای جسمانی در کوتاهمدت سودآورتر از تحصیلات و تخصص بلندمدت باشد، نظام اقتصادی و بازار کار ایران دچار ناکارآمدی و نابرابری میشود، و آیندهای پایدار برای نیروی تحصیلکرده کشور سختتر از پیش خواهد شد.