رویداد۲۴| بازار طلا و ارز ایران بار دیگر به صحنهای از تکرار تاریخ تبدیل شده است؛ تکراری که هر بار تلختر و در عین حال مضحکتر از قبل به نظر میرسد. روزگاری «سلطان سکه» را به خاطر سکه ۲.۵ میلیونی اعدام کردند و عبدالناصر همتی بهخاطر دلار ۹۰ هزار تومانی استیضاح شد. امروز، اما سکه به ۱۱۵ میلیون و دلار به ۱۱۶ هزار تومان رسیده و باز همان روایت قدیمی تکرار میشود: پیدا کردن مقصر فردی برای بحرانی که ریشه در سیاستهای کلان، بیثباتی ساختاری و بیاعتمادی عمومی دارد.
در روزهای اخیر، بازار طلا و ارز ایران شاهد جهشهایی بیسابقه بوده است. سکه امامی در کانال ۱۱۵ میلیون تومان معامله میشود و طلای ۱۸ عیار نیز مرز ۱۱ میلیون تومان را رد کرده است. دلار آزاد از سد ۱۰۶ هزار تومان عبور کرده و حتی برخی گزارشها نرخ ۱۱۶ هزار تومان را ثبت کردهاند. این اعداد نه صرفاً نوسانات مقطعی، بلکه نشانهای از بحرانی عمیقتر در اقتصاد ایران است؛ بحرانی که با بازگشت تحریمهای شورای امنیت و فعال شدن مکانیسم ماشه، ابعاد تازهای یافته است.
با این حال، روایت رسمی همچنان همان روایت آشناست: «دشمن خارجی» یا «کانالهای تلگرامی» متهم ردیف اول گرانیها معرفی میشوند. اما حافظه جمعی ایرانیان بهخوبی به یاد دارد که این الگو بارها تکرار شده است. زمانی سلطان سکه را اعدام کردند تا به خیال خود بازار کنترل شود، زمانی دیگر همتی را بابت طلای گرمی ۶.۵ میلیون و دلار ۹۰ هزار تومانی استیضاح کردند. اکنون که سکه ۱۱۵ میلیون و دلار ۱۱۶ هزار تومان شده است، همان سناریو دوباره در حال بازنویسی است؛ با این تفاوت که بار نخست شاید تراژدی بود، اما امروز بیشتر به یک کمدی تلخ شبیه است.
واقعیت آن است که اقتصاد ایران اسیر «سیاستزدگی» مزمن شده است. به جای آنکه ساختارها اصلاح شوند و سیاستهای ارزی و پولی بلندمدت طراحی شود، تصمیمات کوتاهمدت و واکنشی گرفته میشود. نتیجه روشن است: بازار اعتماد خود را از دست میدهد و سرمایهها به سمت طلا، ارز و داراییهای غیرمولد روانه میشوند.
در این میان، تحولات سیاسی نیز مزید بر علت شده است. بازگشت تحریمهای سازمان ملل، همزمان با تشدید تنشهای منطقهای، سرمایهگذاران و مردم را بیش از پیش نسبت به آینده بدبین کرده است. از سوی دیگر، دعواهای جناحی و زمزمه استیضاح برخی وزرا نیز نشان میدهد که بخش مهمی از انرژی سیاسی کشور به جای تمرکز بر حل بحران اقتصادی، صرف رقابتهای قدرت میشود.
آنچه امروز شاهدیم، نتیجه انباشتهشدن خطاهای گذشته است. نمیتوان با برخوردهای نمادین یا قربانیسازیهای فردی، بازار را آرام کرد. اقتصاد، عرصه اعتماد و مدیریت کلان است، نه نمایشهای رسانهای. اگر دولت کنونی بهراستی قصد مهار تورم دارد، باید شفافیت را در اولویت قرار دهد، سیاست ارزی منسجم و بهدور از دستکاریهای مقطعی طراحی کند، مدیریت نقدینگی و کسری بودجه را جدی بگیرد و مهمتر از همه، اجازه ندهد رقابتهای سیاسی بر مناسبات اقتصادی سایه بیفکند.
تجربه نشان داده است که در فقدان چنین اصلاحاتی، هر بار که موج تازهای از گرانی شکل بگیرد، دوباره همان سناریو تکرار خواهد شد: گرانی ناگهانی، اعتراض عمومی، وعدههای تکراری و در نهایت بازتولید همان بحران. اقتصاد ایران بیش از هر چیز به شجاعت در تصمیمسازی نیاز دارد؛ شجاعتی که سالهاست پشت توجیهها و فرافکنیها پنهان مانده است.