رویداد۲۴| مازیار وکیلی: فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی در ایران قواعد خاص خودش را دارد. برخلاف تمام نقاط دنیا که دولتها کمترین دخالت را در اُمور فرهنگی انجام میدهند، در ایران فرهنگ دهها و صدها متولی دارد که هر کدام بودجه کلانی از دولت میگیرند تا گرهای از گرههای فرهنگی کشور بگشایند. نگاهی ساده به بودجه نهادهای مختلف نشان میدهد چقدر هزینه نهادهای فرهنگی حاکمیتی در ایران بالا است. سازمان صدا و سیما ۳۵ هزار میلیارد تومان، مرکز خدمات حوزه علمیه ۱۴ هزار میلیارد تومان، شورای عالی حوزههای علمیه ۷ هزار میلیارد تومان، سازمان تبلیغات اسلامی ۵ هزار میلیارد تومان، شورای سیاست گذاری حوزه لمیه زنان ۱۴۶۰ میلیارد تومان و... این مبالغ هنگفت در حالی توسط دولت به این نهادها اهدا میشود که تاثیر آنها بر روی اُمور فرهنگی کشور تقریباً نزدیک به صفر است. این در حالی است که سازمانی مانند صدا و سیما از محل تبلیغات تلویزیونی میلیاردها تومان درآمد جداگانه دارد، اما برخلاف تصورات رئیس سازمان اکثریت مردم مخاطب برنامههای این نهاد فرهنگی نیستند. همین موضوع درباره سایر نهادهای فرهنگی صدق میکند. بحث بر سر نیاز یا عدم نیاز این نهادها نیست، بلکه بحث بر سر تاثیرگذاری این نهادها است. این نهادها یک بار برای همیشه باید از خودشان سوال کنند برابر بودجههای هنگفتی که دریافت میکنند تاثیری هم بر روی فرهنگ عمومی کشور داشتهاند یا خیر؟
بیشتر بخوانید: بودجه صداوسیما هرسال بیشتر از پارسال، مخاطب هرسال کمتر!
با توجه به این که اکثر نهادهای فرهنگی کشور مسئول اُمورات مذهبی جامعه هم هستند خوب است این موضوع بررسی شود که آیا بر تعداد مذهبیهای جامعه افزوده شده است یا خیر؟ یا ازدواج سیر صعودی و طلاق سیر نزولی داشته است یا خیر؟ آمارها نشان میدهد میزان طلاق از سال ۱۳۹۶ تا به امروز نه تنها کاهش نداشته که افزایش ۲ درصدی هم داشته است. نکته غم انگیز همین آمار نشان میدهد که متاسفانه بیشترین آمار طلاق بین زوجهای جوان در ۵ سال اول زندگی رخ میدهد. همین آمار کافی است تا متوجه شویم مدیریت فرهنگی کشور در تمام سطوح شکست خورده است. نهادهایی که از دولت بودجه میگیرند نمیتوانند تقصیر ازدیاد طلاق، دور شدن جوانان از مذهب و گرایش به فرهنگ غربی را تنها به گردن دولتها بیاندازند. چرا که خود این نهادها بودجههای کلانشان را از همین دولتها میگیرند و یقیناً در وضعیت آشفته فرهنگی کشور به اندازه دولتها مقصر هستند. اما علی رغم همه این شکستها هم چنان شاهد برنامههای عجیب و غریبی هستیم که تماشای آنها هوش از سر آدم میپراند.
به تازگی ویدیویی در فضای مجازی وایرال شده که چند دختر خردسال در آن در ستایش ازدواج آواز میخوانند. اولین نکته جالب توجه خواندن دختران خردسال است. ظاهراً آواز خواندندن دختران این سال برای برنامههایی که مورد تایید حاکمیت است مانعی ندارند. اما همین دختران اگر در برنامهای غیر رسمی که با نظرات حاکمیت همسو نباشد آواز بخوانند احتمالاً سر و کارشان با ماموران فراجا خواهد بود. نکته بعدی این است که چنین ویدیوهایی شائبه کودک همسری را به وجود میآورند. این نکته قابل درک است که از نقطه نظر فقهی ممکن است خواندن زنان بالغ ایراد داشته باشد. اما چنین کلیپی هم شائبه کودک همسری را به وجود میآورد. مشخص نیست که آیا سازندگان این ویدیو از عواقب کار خود آگاهی داشتهاند یا خیر. چون تماشای دختران خردسالی که در ستایش ازدواج آواز میخوانند نه تنها برای مخاطب جالب نیست که میتواند باعث سوء برداشت هم بشود. اما سوالی که هنگام تماشای این ویدیو کلیپ پیش میآید این است که: آیا قرار است خروجی سازمانهای فرهنگی کشور با این حجم بودجهای که میگیرند چنین ویدیو کلیپهای مضحکی باشد؟ اگر جواب مثبت است بهتر است دولت فکر دیگری برای تخصیص بودجه به این نهادها بکند. چون در شکل فعلی اختصاص دادن این بودجهها به این نهادها از مصادیق اتلاف بیت المال است.
بیشتر بخوانید: هزینه سیاستهای تنبیهی - تحمیلی در حوزه حجاب؛ تشدید مجازاتها چه پیامدی دارد؟
نکته جالب توجه درباره مدیریت فرهنگی در کشور این است که فرهنگ هم مانند اقتصاد به صورت ستادی اداره میشود. همانطور که به وقت کمبود مرغ و گوشت ستاد عرضه مرغ و گوشت تاسیس میشود، برای حل بحران ازدواج ستاد ازدواج آسان تاسیس میشود. تجربه ثابت کرده که هیچ کدام از این ستادها توانایی حل معضل مورد نظر را ندارند و پس از مدتی تعطیل میشوند. خود مسئولان فرهنگی کشور هم میدانند بحران ازدواج و بسیاری از بحرانهای فرهنگی کشور ریشه در تورم و اقتصاد دارد. زمانی که تورم اقلام خوراکی به چند صد درصد رسیده و بسیاری از این اقلام در هفته دو بار گران میشوند دیگر فرصت و رمقی برای ازدواج باقی نمیماند. ساختن چنین کلیپهایی هم آدرس غلط دادن است. سخت نگرفتن تا اواسط دهه نود معنا داشت که یک زوج میتوانست در کنار کار کردن برای خود پس اندازی هم فراهم کند. نه امروز که مدت زمان اُمید به خانه دار شدن به یک قرن رسیده است. ستاد ازدواج آسان هم یا خیلی زود (مثل اکثر ستادهای تاسیس شده در کشور) منحل میشود و یا به معضل تازهای برای فضا فرهنگی کشور تبدیل خواهد شد. با تماشای چنین کلیپی لازم است باب چهار گلستان را برای مسئولان فرهنگی کشور خواند: «ناخوشآوازی به بانگِ بلند قرآن همیخواند. صاحبدلی بر او بگذشت، گفت: تو را مُشاهره چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمتِ خود چندین چرا همیدهی؟ گفت: از بهرِ خدا میخوانم. گفت: از بهر خدا مخوان. گر تو قرآن بدین نمط خوانی/ ببری رونق از مسلمانی.»