رویداد۲۴| سعید جلیلی در سخنرانی دیروز خود در جمع دانشجویان تاکید کرد که «دشمن دارد شکست میخورد و پشت خیمهاش هستیم». جملهای که میتواند برای برخی دلگرمکننده باشد، اما به شرکت اینکه مسئولان محترم برای هزینههای شکست دادن دشمن نیز فکری کرده باشند و حواسشان باشند که در این بین مردم هم شکست نخورند.
واقعیت تلخ جامعه، اما نشان میدهد که آقایان چندان توجهی به این امر ندارند و مردم بیش از دشمن احساس شکستخوردگی دارند. گرانیهای سرسامآور، تورم روزافزون، وضعیت نابسامان آب و برق، و آلودگی هوا که نفس شهروندان را میگیرد، همه و همه نشان میدهد که مردم در میدان زندگی روزمره خود، هر روز شکستهای کوچک و بزرگ را تجربه میکنند. از خرید مایحتاج ابتدایی و کوچک شدن سفره مردم گرفته تا برنامهریزی برای مدرسه فرزندان و رفتوآمد روزانه، زندگی را برای بسیاری از خانوارها تبدیل به یک کارزار دائمی کرده است.
در این شرایط وقتی سخن از «شکست دشمن» به میان میآید، باید پرسید: آیا کسی به وضعیت داخلی کشور و معیشت مردم نگاه میکند؟ آیا شکست اقتصادی، شکست مدیریتی و ناکارآمدی در خدمات عمومی، برای مسئولان اهمیتی دارد؟ مردمی که هر روز قبض برق و آبشان بالا میرود، با خودروهای گران و بنزین محدود دست و پنجه نرم میکنند، و در هوای آلوده مجبور به ماندن در خانه یا تحمل مرگ تدریجی نفس خود هستند، مردمی که غم نان دارند و تامین حداقلهای زندگی ماندهاند؛ نمیتوانند صرفاً در انتظار «پیروزی بر دشمن» باشند.
انتظار مردم از مسئولان این است که پیش از شکست دشمن، به فکر شکست نخوردن مردم و تضمین حداقلهای زندگی آنها باشند. وقتی هر تصمیم دولتی یا شهری، از جریمه زوج و فرد تا مدیریت بحران آلودگی هوا، فشار مالی و روانی جدیدی بر مردم وارد میکند، دیگر نمیتوان شعار پیروزی را جدی گرفت. مردم در میدان واقعی زندگی، نه در میدان سیاست و تبلیغات، هر روز در حال جنگ هستند؛ با هزینههای سرسامآور، با کیفیت پایین خدمات عمومی، با ناکارآمدی مدیریت شهری و دولتی.
شکست نخوردن مردم یعنی اولویت دادن به رفاه، امنیت و زندگی روزمره آنها. یعنی به جای تمرکز صرف بر «پیروزی بر دشمن خارجی»، به فکر «پیروزی مردم در زندگی روزمره» بود. وقتی مردم احساس کنند که سیستم و حاکمیت توان حمایت واقعی از آنها را ندارد، حتی موفقیتهای سیاسی یا نظامی نیز ارزش واقعی نخواهد داشت.
بنابراین، هرگونه ادعای پیروزی بر دشمن وقتی با شکست مردم همراه است، نه تنها توخالی است، بلکه خطرناک است؛ زیرا شکاف بین مردم و حاکمیت را عمیقتر میکند و نارضایتیها را شعلهورتر میسازد. پیش از آنکه به دنبال شکست دشمن باشیم، باید اطمینان حاصل کنیم که مردم شکست نخوردهاند و زندگی روزمره آنها با بحران و رنج عجین نشده است.