رویداد۲۴| صفحه اول شماره دیروز روزنامه همشهری، بیش از آنکه یک انتخاب خبری ساده باشد، به یک مسئله سیاسی ـ رسانهای بدل شد. تصویری از شیرین سعیدی، استاد دانشگاه اخراجشده در آمریکا، با پوششی که سالهاست انتشار مشابه آن در رسانههای رسمی ایران «خط قرمز» تلقی میشود، ناگهان بر جلد روزنامهای نشست که خود از مدافعان سرسخت حجاب اجباری است. همین تضاد کافی بود تا همشهری، ناخواسته به کانون یک بحث جدی درباره استانداردهای دوگانه در سیاست فرهنگی جریان اصولگرا تبدیل شود.
آنچه روی جلد همشهری دیده شد، صرفاً «عکس یک زن بیحجاب» نبود؛ تصویری بود عریان از یک تناقض قدیمی. تناقضی که هر بار در بزنگاههای سیاسی سر باز میکند و بعد، با عبور از موج انتقادها، دوباره به بایگانی سپرده میشود.
در رسانههای رسمی ایران، قاعده روشن است: انتشار تصویر زنان ایرانی با حجاب عرفی یا بیحجاب، ممنوع. این قاعده سالها با شدت اجرا شده و همشهری نیز در همین سالها، یکی از تریبونهای اصلی دفاع از این رویکرد بوده است. حالا، اما پرسش اصلی این است: چه اتفاقی افتاده که همان «غیرمجاز» ناگهان «مجاز» شده است؟
این طور که معلوم است، اما هدف وسیله را توجیه میکند. این همان نگاه ماکیاولیستی است که در آن، اصل نه قانون است و نه باور، بلکه کارآمدی تاکتیکی در یک مقطع خاص. باشگاه روزنامه نگاران با اشاره به همین موضوع از جلد جنجالی روزنامه همشهری انتقاد کرد.
اما این نخستینبار نیست که طیفهای اصولگرا ـ حتی رادیکالترین بخشهای آن ـ چنین میکنند، آنها بارها در بزنگاههایی مانند انتخابات، صفهای رأی، راهپیمایی ۲۲ بهمن یا تجمعهای ایدئولوژیک، به سراغ زنان با حجاب عرفی یا بهاصطلاح «بدحجاب» میروند؛ عکس میگیرند، مصاحبه میکنند و همان تصویری را برجسته میکنند که در شرایط عادی، آن را تهدید فرهنگی میدانند.
این مواجهه ابزاری با واقعیت جامعه البته هیچ وقت آنها را به هدف اعلامیشان نزدیک نکرده و حتی شکاف میان جامعه و گفتمان رسمی را عمیقتر نیز کرده است. به هرحال جامعه تناقض را میبیند و متوجه است که کجا «حجاب» اصل است و کجا ابزار.
جلد دیروز همشهری با واکنشهای فراوانی در فضای مجازی همراه شد؛ واکنشهایی که نشان میدهد این انتخاب، فراتر از یک اختلاف سلیقه رسانهای تلقی شده است.
احسان بداغی، خبرنگار، نوشت: «قصدم انتقاد از عکس خانم سعیدی در روزنامه همشهری نیست، اما آیا این روزنامه حاضر است به نام مقدس همان آزادی عکسی مشابه از زنان داخل ایران منتشر کند؟ بین ایشان و امثال ترانه علیدوستی فرق است؟ آیا این خانم با همین ظاهر میتواند در دانشگاه که هیچ، در اداره کوچک فلان شهرستان شاغل شود؟»
پرسشی که مستقیماً به قلب ماجرا میزند: آیا معیار، قانون است یا نسبت فرد با گفتمان رسمی؟
سراج میردامادی، فعال رسانهای، با نگاهی متفاوتتر نوشت: «خواسته یا ناخواسته، روزنامه همشهری حتی اگر با نیت مصادره به مطلوب هم پوشش اختیاری یک خانم استاد دانشگاه هموطن مظلوم را انتشار داده باشد، باز هم یک گام به جلو هستیم.»
حتی این نگاه خوشبینانه هم ناخواسته یک واقعیت را تأیید میکند: «گام به جلو» زمانی ممکن شده که هزینهای در کار نباشد.
در سوی دیگر، حمید رسایی، نماینده تهران، با لحنی تندتر واکنش نشان داد و نوشت: «استاد دانشگاه بودن خانم شیرین سعیدی در آمریکا، برکناری ایشان به خاطر حمایت از انقلاب اسلامی و رهبر معظم انقلاب، حتی ایستادگی ایشان در برابر فشارها و تهدیدها که جملگی ارزشمند و سندی بر دروغ بزرگ آزادی بیان در آمریکاست، هیچ کدام برای یک روزنامه مجوز نمیشود تا تصویر بی حجابی از این استاد دانشگاه را در صفحه نخست خود برجسته و منتشر کند! این کار همانقدر برای روزنامه همشهری قابل نقد و مستحق تذکر است که اگر روزنامههای سکولار این کار را میکردند، باید تذکر میگرفتند و نقد میشدند.»
همشهری، شاید ناخواسته، با همین انتخاب جلد اعتراف کرد آنچه سالها درباره حجاب نوشته، بیش از آنکه «باور» باشد، «تاکتیک» بوده است. تاکتیکی که با تغییر موقعیت، تغییر میکند؛ و همین تغییرپذیری است که سرمایه اجتماعی را فرسوده و بیاعتمادی را تشدید میکند.
مسئله جامعه امروز، دیدن یا ندیدن یک عکس نیست؛ مسئله این است که قانون اگر قانون است، باید برای همه باشد؛ و اگر نیست، دیگر نمیتوان از آن بهعنوان «اصل» یاد کرد. در چنین وضعیتی، هر جلد جنجالی، نه گامی به جلو، که یادآوری یک شکاف قدیمی است؛ شکافی که با این دست بازیهای رسانهای، فقط عمیقتر میشود.