رویداد ۲۴| اظهارات اخیر بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران، درباره حملات به سایتهای هستهای در جریان جنگ ۱۲ روزه، بار دیگر پرونده هستهای ایران را وارد مرحلهای تازه و پیچیده کرده است؛ مرحلهای که در آن، امنیت، حقوق هستهای و تعهدات بینالمللی بهطور همزمان در برابر یکدیگر قرار گرفتهاند.
کمالوندی با تأکید بر اینکه «به لحاظ امنیتی صلاح نیست اطلاعاتی درباره میزان آسیبدیدگی سایتها و مواد هستهای منتشر شود»، عملاً خط قرمز جدیدی را در تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی ترسیم کرده است. این موضعگیری، بیش از آنکه نشانه قطع همکاری باشد، بازتابدهنده تغییری در اولویتهای ایران پس از حمله نظامی مستقیم به تأسیسات هستهای است.
نکته قابل توجه در سخنان کمالوندی، استفاده از ادبیات «طلبکارانه» در برابر آژانس است. او یادآوری میکند که حمله به ایران در شرایطی انجام شده که تنها یک روز قبل از آن، بازرسان آژانس در کشور حضور داشتهاند. این گزاره، پیام روشنی دارد: از نگاه تهران، نهتنها تعهدات هستهای ایران نقض نشده، بلکه امنیت تأسیسات تحت نظارت آژانس نیز از سوی طرفهای خارجی تضمین نشده است.
ایران با استناد به نبود مقررات مشخص برای بازرسی از تأسیساتی که هدف حمله نظامی قرار گرفتهاند یک راهبرد جدید تعریف کرده است؛ تعریف سایتهای مورد حمله به عنوان بخشی که مورد تهاجم قرار گرفته و هیچ پروتکل بین المللی درباره بازدید از سایتی که مورد حمله نظامی قرار گرفته وجود ندارد. در این شرایط ایران به لحاظ حقوقی هدف حمله نظامی و اسیب تاسیسات هستهای است نه کشوری که عضو پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) است. این استدلال، در واقع تلاش برای بازتعریف چارچوب همکاری با آژانس پس از یک رخداد بیسابقه امنیتی و حمله نظامی به سایتهای هستهای است
کمالوندی در پاسخ به پرسش درباره آینده همکاری با آژانس، دو شرط مشخص را مطرح میکند: نخست پایان تهدیدات نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران و احترام به حقوق هستهای ایران، بهویژه در حوزه غنیسازی. اشاره مستقیم او به مخالفت با رویکرد «غنیسازی صفر»، نشان میدهد که تهران نگران بازگشت فشارهای سیاسی برای محدودسازی کامل برنامه هستهای است.
این موضعگیری تلاشی است برای انتقال این پیام که محدودیتهای فعلی، تصمیمی موقت و واکنشی به شرایط امنیتی است، نه تغییر بنیادین در سیاست هستهای ایران. ایران میکوشد نشان دهد توپ در زمین طرف مقابل است و بازگشت به همکاری گسترده، منوط به تغییر رفتار دیگران خواهد بود.
بخش دیگری از سخنان کمالوندی که بازتاب زیادی داشته، تأکید او بر این نکته است که «در مرحلهای قرار داریم که دیگر موضوع مجهولی برای ما باقی نمانده» و مقایسه فنی میان ساخت بمب و نیروگاه هستهای. هرچند او صراحتاً به ساخت بمب اشارهای عملی نمیکند، اما این گزاره حامل پیامی دوگانه است: از یک سو تأکید بر توانمندی فنی ایران و از سوی دیگر، القای این نکته که مسیر انتخابشده ایران، همچنان مسیر پیچیده و صلحآمیز است، نه سادهترین گزینه نظامی.
امروز هم زمان با این اظهارات رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، با بیان اینکه نمیتوان احتمال جلوگیری کامل ایران از بازرسیها را نادیده گرفت، تلاش کرده است یک «سناریوی بدبینانه» را روی میز نگه دارد. هرچند او ابراز امیدواری میکند که چنین اتفاقی رخ ندهد، اما اشاره مستقیم به نقض NPT، بهوضوح حامل پیام هشدارآمیز است.
از منظر تحلیلی، این اظهارات بیش از آنکه خبر از تصمیم قریبالوقوع ایران بدهد، تلاشی است برای افزایش فشار دیپلماتیک و جلوگیری از تثبیت وضعیت جدید. آژانس میکوشد نشان دهد محدودسازی دسترسی بازرسان، میتواند پیامدهای حقوقی و سیاسی سنگینی داشته باشد.
همزمانی مواضع عراقچی و گروسی، شکاف روایتی موجود را برجستهتر میکند. ایران میگوید به دلایل ایمنی و خطر تشعشعات و مواد منفجره، امکان ورود بازرسان وجود ندارد؛ آژانس، اما تأکید دارد که برای راستیآزمایی همین ادعاها باید دسترسی داده شود. این تعارض، نه صرفاً فنی، بلکه سیاسی است.
در واقع، هر دو طرف از منطق خود دفاع میکنند: ایران امنیت بازرسان و تأسیسات را اولویت میداند و آژانس، راستیآزمایی مستقل را شرط اعتمادسازی. این کشمکش، اگر مدیریت نشود، میتواند به تعمیق بحران هستهای بینجامد.
مجموع این تحولات نشان میدهد پرونده هستهای ایران پس از جنگ ۱۲ روزه وارد وضعیت تعلیق و انتظار شده است؛ نه قطع کامل همکاری رخ داده و نه بازگشت به روال سابق. تهران میکوشد با تکیه بر منطق امنیت و حقوق هستهای، زمان بخرد و چارچوب تعامل را بازتعریف کند، در حالی که آژانس تلاش دارد با هشدارهای حقوقی، مانع تثبیت این وضعیت شود.
آینده این پرونده، بیش از هر چیز به تحولات سیاسی و امنیتی ماههای پیشرو گره خورده است؛ جایی که هر تصمیم امروز، ممکن است شش ماه بعد دیگر قابل بازگشت نباشد.