رویداد۲۴| عباس عبدی، تحلیلگر مسائل اجتماعی و سیاسی، در یادداشتی با عنوان «خودفریبی سیاسی» تلاش کرده است از زاویهای کمتر گفته شده، یکی از ریشههای بحران در سیاستگذاری را توضیح دهد؛ پدیدهای که به باور او نه صرفاً «دروغ گفتن به دیگران»، بلکه دروغ گفتن آگاهانه یا نیمهآگاهانه به خود است.
عبدی در ابتدای یادداشت، با مرور تعاریف کلاسیک و مدرن از انسان، به ویژگیای اشاره میکند که آن را مختص انسان میداند و مینویسد: «شاید بتوان تعریف دیگری هم از انسان داشت که آگاهانه دروغ میگوید و حتی بالاتر از آن خودفریبی میکند. نه فقط دیگران، بلکه خود را نیز فریب میدهد.»
او توضیح میدهد که خودفریبی، برخلاف خطاهای ادراکی طبیعی، یک سازوکار دفاعی روانی است که با آگاهی، روایتسازی و توجیهگری پیوند خورده و انسان با «پنهان کردن واقعیتهای ناخوشایند» یا «تحریف ادراک»، باورها و رفتارهای خود را موجه جلوه میدهد.
عباس عبدی تأکید میکند که اگرچه خودفریبی در همه عرصههای زندگی وجود دارد، اما سیاست بیش از هر حوزه دیگری مستعد این پدیده است.
به گفته او «به احتمال فراوان ابعادخودفریبی که میتواند با دگرفریبی هم همراه شود یا با دگرفریبی آغاز و به خودفریبی منتهی شود، در سیاست بیش از حوزههای دیگر است.»
او قدرت، ایدئولوژی، هویت گروهی، بقا و نسبت میان هدف و وسیله را از عوامل تشدیدکننده خودفریبی در سیاست میداند و هشدار میدهد که حلقههای بسته تصمیمگیری و نبود آزادی گردش اطلاعات، به شکلگیری خودفریبی جمعی منجر میشود.
عبدی سپس به دو عامل اصلی اشاره میکند که به باور او نقش تعیینکنندهای در تداوم سیاستهای ناکارآمد دارند. نخست «وابستگی به مسیر»؛ جایی که تصمیمات گذشته، هم هویت سیاسی میسازند و هم عقبنشینی از آنها را پرهزینه میکنند. به همین دلیل: «سیاستمداران حتی در مواجهه با شواهد آشکار از شکست، به سیاست ناکارآمد گذشته ادامه داده و خود را فریب میدهند.»
عامل دوم، ساختار نامتقارن هزینه و منفعت در سیاست است. عبدی با مقایسهای ساده توضیح میدهد که برخلاف زندگی روزمره، در سیاست هزینهها اغلب از جیب مردم پرداخت میشود، اما منافع به سیاستمداران یا گروههای خاص میرسد. او در اینباره مینویسد: «هزینههای خطای سیاسی، اجتماعی میشود، درحالی که منافع هر موفقیت سیاسی، خصوصی و شخصی میشود.»
به باور عبدی، همین منطق باعث میشود سیاستمداران برای توجیه تصمیمات خود، به دگرفریبی و در نهایت خودفریبی روی بیاورند و از پذیرش هزینههای کوتاهمدت فرار کنند، حتی اگر این فرار، بحرانهای بلندمدت ایجاد کند.
عباس عبدی برای ملموستر شدن بحث، به سیاستهای اقتصادی در ایران اشاره میکند و مینویسد: «نمونه آشکار آن سیاستهای پولی تورمزا در ایران است که اکنون بیش از ۵دهه در حال اجرا است. یا سیاست قیمتگذاری انرژی و ارز.»
او این سیاستها را مصداق روشن نادیده گرفتن هزینههای بلندمدت و ترجیح منافع کوتاهمدت میداند؛ تصمیماتی که ریشه در همان چرخه خودفریبی دارند.
عبدی در بخش پایانی یادداشت، با لحنی واقعگرایانه تأکید میکند که اگرچه حل کامل این معضل ساده نیست، اما بدون اصلاح ساختارهای سیاسی، امکان کاهش خودفریبی وجود ندارد.
او تصریح میکند: «بدون شفافیت و دسترسی آزاد به اطلاعات این ساختار اصلاحپذیر نخواهد شد.»
تقسیم قدرت، نظارت چندلایه، کاهش انحصار اطلاعات، پاسخگویی مستقیم سیاستمداران و پیوند زدن سرنوشت تصمیمگیران با نتایج تصمیماتشان، از جمله راهکارهایی است که عبدی برای مهار خودفریبی و دگرفریبی در سیاست پیشنهاد میدهد.