صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

شنبه ۰۶ خرداد ۱۴۰۲ - 2023 May 27
کد خبر: ۴۹۸۶۰
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۰ - ۰۹ فروردين ۱۳۹۶
نقد رویداد۲۴ بر تازه‎ترين ساخته سعيد سهيلی

گشت دو؛ کمدی سخیف و مبتذل

«گشت دو» فیلم بد و مبتذلی است. بد بودن و ابتذال صفات مشخص این فیلم است. وجود این دو صفت باعث شده «گشت دو» از حالت یک فیلم سینمایی معمول خارج و عملاً بدل به مجموعه‌ای از میان پرده‌های سخیف و مبتذل شود که تحملش به وقت تماشا صبر ایوب می‌خواهد.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: «گشت دو» فیلم بد و مبتذلی است. بد بودن و ابتذال صفات مشخص این فیلم است.  وجود این دو صفت باعث شده «گشت دو» از حالت یک فیلم سینمایی معمول خارج و عملاً بدل به مجموعه‌ای از میان پرده‌های سخیف و مبتذل شود که تحملش به وقت تماشا صبر ایوب می‌خواهد.

در گشت ارشاد که پنج سال پیش ساخته شد می‌شد ردی از یک خط قصه کمرنگ را ملاحظه کرد. اما در گشت دو نه تنها خبری از قصه نیست بلکه موقعیت‌هایی که سه عضو خلاف‌کار گروه در آن قرار می‌گیرند چنان پیش‌پا اُفتاده و سطحی است که بیننده را به شک می‌اندازد که آیا فیلم‌نامه‌ای وجود داشته است یا خیر؟

وقتی فیلمی برای خنده گرفتن از تماشاگر به بادگلو کردن یکی از شخصیت‌ها روی می‌آورد تکلیف ما به عنوان بیننده مشخص است. البته سعید سهیلی سابقه ساخت چنین آثاری را دارد. 

چهارچنگولی مصداق بارز ابتذال در سینمای پس از انقلاب است. در واقع آثاری مثل گشت دو را می‌توان بازسازی به روز فیلم‌فارسی دانست. همان نگاه مرتجعانه و عقب‌مانده فیلمفارسی‌ها در گشت دو وجود دارد.

همان شلختگی ساختاری و اجرایی را این‌جا هم ملاحظه می‌کنیم. همان نگاه ابزاری به زنان و همان نگاه واپس‌گرایانه به جامعه در گشت دو هم به چشم می‌خورد. گشت دو نه یک فیلم منسجم که صرفاً مجموعه‌ای از موقعیت‌های وقیحانه است که برای رسیدن فیلم به زمان لازم کنار هم سرهم‌بندی شده‌اند.

وقایعی که علی‌رغم شکل به ظاهر واقع‌گرایانه‌شان در یک فانتزی مطلق و بی‌ربط اتفاق می‌افتند. به عنوان مثال هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود چرا عطا قدرت پیش‌بینی آینده را بعد از به کما رفتن پیدا کرده؟ هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود چرا مسابقات زیرزمینی مشت‌زنی در یک کارخانه مرموز و متروک برگزار می‌شود؟ هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود چگونه کار رمالی این گروه انقدر سریع می‌گیرد و آنان از این راه به درآمد کلان می‌رسند؟ هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود چرا جوانکی که حسن را در زندان مورد آزار و اذیت قرار داده آقازاده از کار در می‌آید؟ در واقع در گشت دو هیچ چیز هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود.

قرار هم نیست علت این وقایع معلوم شود، چرا که بینندگان گشت دو برای دیدن فیلم به تماشای آن نمی‌روند. آن‌ها می‌روند تا به دیالوگ‌های چرت و پرت عباس، بادگلو کردن عطا و قرکمر حسن پشت شیشه مغازه عینک فروشی بخندند.

سعید سهیلی هر چیزی را که به ذهنش رسیده درون فیلمش گنجانده و بدون هیچ ظرافتی آن چیزها را کنار هم بُر زده. تا جایی که توانسته از الفاظ رکیک در فیلمش استفاده کرده و موقعیت‌های مبتذل درون فیلمش گنجانده است.

از زنان نه به عنوان شخصیت‌های سینمایی قائم به ذات که به عنوان ابزاری برای جلب مخاطب استفاده کرده. همه چیز گشت دو بوی فیلمفارسی‌های پنجاه سال پیش را می‌دهد.

در لحظه به لحظه فیلم ما به عنوان تماشاگر شاهد بازنمایی همان ارتجاع هستیم. ارتجاعی که زن را ابزار می‌داند و فضیلت مرد را در مشت‌هایش خلاصه می‌کند. اما گشت دو یک فیلمفارسی هم نیست، بلکه چند پله هم از فیلمفارسی‌های نیم قرن پیش عقب‌تر است.

در فیلم‌فارسی‌های قدیم لااقل انقدر به شعور تماشاگر احترام گذاشته می‌شد که یک جوان چهل کیلویی را به مصاف مردی صد و چند کیلویی نفرستند.

نکته تاسف‌بار داستان اینجاست که آن جوان چهل کیلویی موفق می‌شود با مشت‌های نحیفش از پس زدن یک مرد صد و چند کیلویی بر بیاید. گشت دو یک پله از فیلمفارسی‌های قبل از انقلاب عقب‌تر است چون ده برابر آن‌ها وقیح است.

در کدام فیلم از فیلمفارسی‌های قدیم سراغ دارید که فردین و ملک‌مطیعی از این حجم الفاظ رکیک استفاده کنند؟ کجا سراغ دارید که فردین و ملک‌مطیعی انقدر بی‌ادب و هتاک باشند؟ اعمال قهرمانان فیلمفارسی شاید کودکانه و غیر قابل باور باشد، اما هیچگاه وقیحانه نیست. در حالی که عباس گشت دو از همان ابتدای فیلم مشغول استفاده از الفاظ رکیک برای گرفتن خنده از تماشاگر است. بعد از تماشای  مجدد فیلم در سینما به این فکر می‌کردم که یک نوجوان بعد از تماشای گشت دو چه سوغاتی را با خود به خارج از سالن سینما خواهد برد؟ جز مشتی حرف رکیک و موقعیت‌های مبتذل چه چیزی نصیب او خواهد شد؟ آیا کسی حاضر می‌شود چنین فیلمی را با این حجم از وقاحت همراه خانواده ببیند؟ آیا نباید مسئله درجه‌بندی سنی برای تماشای فیلم‌ها را با وجود فیلم‌هایی مثل گشت دو جدی گرفت؟ این‌ها همه سوالاتی است که بعد از تماشای معجون بدمزه آقای سهیلی به ذهن مخاطب هجوم می‌آورد.

سینما باید محل سرگرمی باشد درست، اما سرگرم کردن مخاطب به چه قیمتی؟ به نظرتان عباس گشت دو قهرمان مناسبی برای مخاطبین جوان گشت دو است؟ آیا خود آقای کارگردان برای حل مسائل اجتماعی و خانوادگی‌اش به کتک‌کاری متوسل می‌شود؟ اگر چهل و نه سال پیش کیمیایی لزوم فردگرایی قهرمانانه و دوری از مراجع قدرت برای حل بحران را پیشنهاد می‌داد، آن پیشنهاد لازمه جامعه آن زمان ایران بود. 

قیصر کیمیایی قبل از آن‌که یک فرد بد دهن و بی‌ادب مثل عباس باشد، یک یاغی صاحب هویت است که از مصائب زندگی به تنگ آمده و چون تمام راه‌ها را مسدود می‌بیند علیه وضع موجود طغیان می‌کند.

درحالی که عباس گشت دو مداماً مشغول لودگی و مزه ریختن است و بیش از آن‌که شمایل یک قهرمان را داشته باشد، شبیه سیاه‌ نمایش‌های تخت حوضی است. کارگردان یک فیلم خیلی باید ساده باشد که فکر کند با یک موسیقی مثلاً حماسی می‌توان یاد و خاطره قیصر را زنده کرد.

تماشاگر هم باید خیلی ساده باشد که فکر کند آدم‌های گشت دو ربطی به دنیای صاحب هویت کیمیایی دارند. ممکن است خوانندگان این مطلب سوال کنند علی‌رغم این ضعف‌های آشکار چرا گشت دو می‌فروشد؟ دلیل آن واضح است. آدم‌ها در کنار وعده‌های غذایی مفصلی که در طول روز مصرف می‌کنند به خوردنی‌هایی مثل پفک و چیپس هم احتیاج دارند.

گشت دو مثل همان پفک است که ارزش غذایی خاصی ندارد. اما بدی ماجرا این‌جاست که گشت دو پفک بدمزه‌ای است. برخلاف پنجاه کیلو آلبالو که یک پفک خوشمزه بود. وقتی که مردم پفک بهتری برای انتخاب در اختیار نداشته باشند از سر ناچاری به همین پفک بی‌کیفیت رضایت می‌دهند. 

نظرات شما