رویداد۲۴-
مازیار وکیلی: حمید نعمت الله یکی از کارگردانانی است که مخاطبان جدی سینمای ایران را به آینده سینمای ایران امیدوار میکند. کارگردانی که هر چه ساخته خوب بوده و توانسته به درجهای از توانایی در کارگردانی برسد که آثار مختلف را در گونههای مختلف با بهترین کیفیت ممکن بسازد.
بزرگترین هنر نعمت الله این است که در سینمای جریان اصلی به لحن شخصی و خاص خودش رسیده است. این لحن و حال و هوا عناصری دارد که آنها را توضیح خواهم داد. اما قبل از پرداختن به عناصر لحنی آثار نعمت الله باید دید نعمت الله چگونه توانسته است در دل سینمای محافظهکار ایران به لحنی شخصی و منحصر به فرد برسد؟
نعمت الله در مصاحبههای متعددش گفته که از کیمیایی مدیریت پشت صحنه و نحوه تعامل با تهیه کننده را آموخته است. در سینمای ایران که مدام به سمت سادهسازی و ابتذال گرایش دارد مهم است که یک کارگردان توانایی تعامل با عوامل پشت صحنه و تهیه کننده را داشته باشد تا بتواند فیلمش را حفظ کند. نعمت الله راه و روش این تعامل را خوب یاد گرفته است. او به خوبی از عناصر جذاب سینمای ایران برای رسیدن به یک لحن شخصی استفاده میکند.
داستانهای نعمت الله نه انقدر پیچیده و شخصی است که نتوان آنها را تماشا کرد و نه انقدر بازاری و عامهپسند که از دیدنشان دلزده شویم. نعمت الله به خوبی توانسته داستانهایی را برای روایت پیدا کند که هم دغدغههای شخصی او در آنها متبلور باشد و هم بتواند بدنه سینمای ایران را برای ادامه همکاری با او راضی کند.
خود نعمت الله بعد از ساخته شدن فیلم بیپولی گفته بود به دنبال یک طعم میانه در سینما است. این حرف رویکرد نعمت الله را به مدیوم سینما به خوبی نشان میدهد. اما ماجرا به همین سادگیها هم نیست. اگر نعمت الله همین یک خصوصیت را داشت ارزشی نداشت که بخواهیم به مناسبت تولدش کارنامه نه چندان حجیم او را بررسی کنیم. چه آنکه بسیاری از فیلمسازان سینمای ایران همین توانایی را دارند و به مدد همین توانایی هم هست که سالهاست در سینمای ایران مشغول به کار هستند. اما نعمت الله و جنس کارهایش از اساس متفاوت با کارگردانان دیگر سینمای ایران است.
تفاوت نعمت الله با دیگران را همان لحنی رقم میزند که در فیلمهای او وجود دارد و در آثار دیگر کارگردانان سینمای ایران نه. فیلمهای نعمت الله قبل از هر توضیح و تفسیری فیلمهای باحال و باصفایی هستند. میتوان با صراحت گفت برای کشف دنیای نعمت الله باید همین باحالی و باصفایی را تفسیر کرد. حتی در فیلمهای تلخ نعمتالله ( بوتیک و رگخواب) هم حال و هوایی وجود دارد که فیلمها را باحال میکند. مثل همان خانه مجردی فیلم بوتیک که روابطشان به قدری ملموس و به قول خودمان باحال است که تماشاگری را که حتی یک روز تجربه زیست در چنین مکانهایی را داشته به خاطرات دورش متصل میکند.
مهمترین دلیل رسیدن به چنین حال و هوایی توسط نعمت الله دقت شگفتانگیز او به جزئیات است. جزئیاتی که باعث میشود همه آدمهای خانه مجردی بوتیک و دفتر کذایی فیلم بیپولی گوشت و خون پیدا کنند. همه این آدمها انگار از کف خیابان به داخل آن خانه راه پیدا کردهاند خوشیها و غمهایشان معمولی اما درگیرکننده است. مشتی آدم علاف، بیکار و تنها هستند که برای فرار از واقعیت زندگی کنار هم جمع شدهاند. به همین دلیل هم هست که مشکلاتشان در نگاه اول انقدر پیش پا اُفتاده است و دغدغههایشان انقدر معمولی. اما کیست که نداند زندگی همه ما را همین مسائل معمولی شکل میدهد. برای همین انقدر روی آنها تاکید میکند که شیره این موضوعات کشیده شود و تماشاگر خودش را روی پرده یا قاب تلویزیون ببیند. آن دری وری گفتنها و کل کلها آن بیپناهیها و خوشیهای کوچک و آن تنهایی آدمها باعث میشود جمعهای مجردی سینمای نعمت الله عین واقعیت باشد.. تلخ و به اندازه همان تلخی خندهدار.
نگاه کنید به نظریهای که سیامک انصاری در بیپولی درباره زنان صادر میکند. در عین اینکه به شدت واقعی است رقتانگیز هم هست و یا نگاه کنید به شخصیت درخشان امیرمحمد گلکار در سریال وضعیت سفید که نگاهش چقدر کودکانه و چالش برانگیز است. اما همین شخصیتها(که کمی هم به بلاهت نزدیک میشوند) هستند که حال و هوای فیلمهای نعمت الله را میسازند. نگاه این شخصیتها چون با رندی و حسابگری مردم عادی همراه نیست خیلی باحال و دلی است. آنها با چشم دلشان به آدمها، روابط انسانی و زندگی نگاه میکنند. نگاهی خالص و باصفا که در تضاد با اطرافیان حسابگرشان تضاد عجیبی ایجاد میکند. تضادی بین یک وجود خالص با ناخالصیهای اطرافش.
نعمت الله استاد متفاوت دیدن یک پدیده ساده است. استاد پیچیده تعریف کردن یک داستان معمولی. استاد ساختن بحرانهای ملموس و عینی در دل سادهترین موضوعات. مثل بحرانی که دختر فیلم سربهمهر درگیر آن است. نعمت الله که در این فیلم نویسنده است (به همراه یار همیشگیاش هادی مقدم دوست) از دل مسئله ساده نماز خواندن چنان موقعیتهای پیچیدهای بیرون میکشد که تماشاگر بهت زده فقط به این فکر میکند چطور میشود به داستانی ساده انقدر پیچیده نگاه کرد. مثل تله فیلم درخشان نعمت الله جناق که یک نجاق شکستن ساده بدل میشود به موضوعی پیچیده که زوج فیلم را تا آستانه طلاق پیش میبرد.
کارگردانهای بینظیر بسیاری هستند که داستانهای پیچیده را ساده تعریف میکنند. این حسن کار آن کارگردانهاست. اما نعمت الله در انتخابی عجیب این مسیر را معکوس کرده و به نتایج درخشانی هم رسیده است. نعمت الله به طرز استادانهای داستانهای ساده را پیچیده تعریف میکند. در میزانسنهای نعمت الله هم همین میزان پیچیدگی را میبینیم. میزانسنهای پیچیده، چند لایه و با عمق میدان زیاد که گاهاً ابعاد و اندازهشان به چهار لایه هم میرسد. تمامی این چهار لایه تصویری هم جزئیاتی دارد که تماشاگر باید به تمامشان برای درک صحنه دقت کند.
نعمت الله این سبک روایت و تصویر پردازی را مدیون هنر خطاطی است که خودش در آن استاد است. در خطاطی و نقاشی ایرانی خصوصاً تابلو خطها و مینیاتورها یک حرف ساده با پیچیدگی تمام نگاشته میشود و در نقاشی یک تصویر از دل تصویر دیگر بیرون میآید و تصویر بعدی را میسازد و همان تصویر هم تصویر دیگری را به وجود میآورد. مینیاتور نقطه اوج چنین هنری است که تابلوی نقاشی چنان از جزئیات تصویری انباشته شده است که برای کشف و درک تمام اجزای تابلو باید ساعتها وقت گذاشت. به خاطر همین نوع نگاه هم هست که سیر و سلوک عرفانی به عنوان یک مضمون فرعی قوی در آثار نعمت الله حضوری موثر دارد. در وضعیت سفید امیر محمد گلکار یک سیر و سلوک عارفانه را از سر میگذراند تا به بزرگسالی برسد. یا مسیر پیچیدهای که حامد بهداد در آرایش غلیظ طی میکند تا به هیچ برسد تا مضمون اخلاقی فیلم کامل بیان شود.
نعمت الله بدون شک یکی از بزرگترین سرمایههای فعلی سینمای ایران است. یکی از پنج کارگردان برتر این سینما که میتواند آثاری بسازد که در عین پیچیدگی انقدر ساده هستند که میشود درکشان کرد. درکی ورای درک معمول از پدیدههای روزمره زندگی. با فیلمهای نعمت الله تماشاگر در مسیری گام میگذراد که پایانش درکی تازه همراه با حال خوب است. حال خوبی که این روزها کیمیا است و فیلمهای نعمت الله یکی از سهل و ممتنعترین راهها برای کسب این حال خوب است.