یوجین هاسنفوس، قاچاقچی سلاح که ماجرای «ایران–کنترا» را افشا کرد، در ۸۴سالگی درگذشت. او زمانی از گمنامی خارج شد که هواپیمایش هنگام انتقال غیرقانونی سلاح برای شورشیان نیکاراگوئه ساقط شد؛ اتفاقی که به افشای یکی از بزرگترین رسواییهای کاخ سفید و ایران منجر شد.
موشه دایان، با آن چشمبند سیاهی که چهرهاش را به یادماندنی میکرد، شخصیتی بیش از یک فرمانده نظامی یا یک سیاستمدار بود؛ او تجسم پارادوکسهای بنیادین دولت اسرائیل و نمادی از پیچیدگیهای خاورمیانه در قرن بیستم بود. او جنگجویی بیرحم و در عین حال دیپلماتی خلاق بود که توانست بزرگترین دشمن کشورش را به پای میز صلح بکشاند و میراثی چندوجهی از خود بر جای گذاشت که تا به امروز موضوع بحث و جدل است.
سید مهدی هاشمی که روزگاری در نماد آرمانگرایی انقلابی شناخته میشد، با افشای معامله پنهانی تسلیحاتی میان تهران و واشنگتن، افکار عمومی جهان را در بهت فرو برد و از منازعهای عمیق در درون ساختار قدرت پرده برداشت؛ افشای پرسر و صدای او، سرنوشت قائممقامی رهبری را به شکلی بنیادین دگرگون کرد و جهتگیری سیاست ایران را برای دهههای بعد تحت تأثیر قرار داد.
معاون رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، دیک چینی، تجسمی از یک تکنوکرات بود که بهطرز کلاسیکی از فیلمهای هالیوودی بیرون آمده بود. او اهمیتی به تصویر خود نمیداد.
آریل شارون، ملقب به «بولدوزر»، فردی سرکش و عنانگسیخته در تاریخ اسرائیل بود؛ کسی که با بیاعتنایی کامل به قواعد، چشمانداز سیاسی خاورمیانه را برای همیشه تغییر داد. او نماد کامل آن دسته از رهبرانی است که معتقدند تاریخ نه بر سر میز مذاکره، که با خون و بتن بر روی زمین رقم میخورد. زندگی شارون روایتی است از کاربرد بیپرده زور برای تحمیل خواستههای سیاسی و گروهی است.
جایزه نوبل ادبیات به لاسلو کراسناهورکایی، نویسندهی مجار، اهدا شد. کراسناهورکایی معماری است که با جملات بیپایان خود، بنای جهانی رو به ویرانی را میسازد؛ جهانی که به طرز هولناکی شبیه به جهان ماست.
در چهارم اکتبر ۲۰۲۵، با درگذشت ایوان کلیما در سن ۹۴ سالگی، یکی از آخرین راویان بزرگ «قرن دیوانه» خاموش شد؛ نویسندهای که نوشتن را نه برای شهرت، که، چون یک ضرورت حیاتی میدید و آثارش، آینهای تمامنما از مصالحه اخلاقی و بقای وجدان در جهانی آکنده از جنون بود. میراث کلیما، که نامش در کنار واتسلاو هاول و میلان کوندرا میدرخشد، فراتر از مرزهای چک، به تمام کسانی تعلق دارد که به قدرت کلمه در برابر سرکوب ایمان دارند.
آنتوان-هانری ژومینی، مردی که میخواست آشوب جنگ را در قالب اصولی علمی و تغییرناپذیر زندانی کند. او برای نخستین بار ادعا کرد پیروزی یک فرمول ریاضی دارد: تمرکز نیرو در نقطهای تعیینکننده.
امام موسی صدر متولد ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ در قم، از خاندان سرشناس صدر، با ترکیب تحصیلات حوزوی و دانشگاهی، به یکی از چهرههای اثرگذار شیعیان لبنان تبدیل شد و نهادهایی، چون مجلس اعلای اسلامی شیعیان و حرکت المحرومین را بنیان گذاشت. او در سال ۱۹۷۸ میلادی طی سفر رسمی به لیبی ناپدید شد؛ سرنوشتی که پس از ۴۷ سال همچنان یکی از معماهای حلنشده سیاسی و حقوقی در حافظه جمعی ایران و لبنان باقی مانده است.
او نه شمشیر برداشت، نه فریاد انتقام سر داد. با ایمان به «تنش خلاق»، «کنش بیخشونت» و «عشق به دشمن»، پایهگذار یکی از پرشکوهترین جنبشهای عدالتخواهی تاریخ شد.
فردریک کبیر، نابغهای که هنر جنگهای اشرافی را به اوج کمال رساند. اما همین کمال، نظامی را که ساخته بود، در برابر طوفان انقلاب فرانسه و ظهور «جنگ ملتها» به کلی بیاثر کرد. روایتی از ظهور و افول آخرین استاد جنگ پادشاهان.
پتر کبیر، تزار بلندپرواز روسیه، با ارادهای آهنین و نگاهی رو به آینده، کشورش را از تاریکی قرون وسطا به آستانه دنیای مدرن رساند. او معمار روسیه نوین بود؛ مردی که با شمشیر و قلم، مسیر تاریخ را تغییر داد.
پیش از انقلاب فرانسه، جنگها در اروپا بیشتر به کار پادشاهان میآمد تا ملتها. اما با انقلاب کبیر فرانسه ارتشها مردمی شدند و فرماندهی بهدست کسی افتاد که برای سالها کابوس تمام ملل قدرتمند جهان بود: ناپلئون بناپارت. او کسی که نقشه اروپا را از نو ترسیم کرد، معنای جنگ را تغییر داد، به آن سرعتی دهشتناک بخشید و به ابزار مطلق سیاست بدلش ساخت.
آن لمبتون، ایرانشناس برجسته بریتانیایی و استاد دانشگاه، چهرهای فراتر از یک پژوهشگر دانشگاهی بود. او که از مغزهای متفکر دولت بریتانیا در سیاست ایران به شمار میرفت، نقشی کلیدی در نظریهپردازی و زمینهسازی کودتایی ایفا کرد که مسیر تاریخ معاصر ایران را برای همیشه تغییر داد. این گزارش با تکیه بر یادداشتهای موجود، به تشریح نقش دوگانه لمبتون در جایگاه دانشپژوه و جاسوس امپراتوری بریتانیا میپردازد.
لنی ریفنشتال جنجالیترین فیلمساز قرن بیستم است. او را «بزرگترین مستندساز تاریخ» نامیدهاند، و همزمان «تبلیغاتچی مورد علاقه هیتلر»؛ هنرمندی که با لنز دوربینش شکوه حزب نازی را به اسطورهای تصویری بدل کرد، و درعینحال، با مهارتی مسحورکننده مرز میان هنر، قدرت، زیبایی و وحشت را درنوردید.
در میانه سالهای تاریک جنگ جهانی دوم، پاریس زیر سایه اشغال نازیها روزهای پراضطرابی را میگذراند. در چنین فضایی، عبدالحسین سرداری، دیپلمات ایرانی و رئیس نمایندگی کشورش در این شهر، با بهرهگیری از موقعیت دیپلماتیک و ابتکار شخصی، توانست جان صدها یهودی را از خطر حتمی مرگ برهاند. او این کار را بیهیاهو و به دور از جلب توجه انجام داد؛ گویی تنها هدفش حفظ جان انسانها بود، نه کسب شهرت یا پاداش.
علیاکبر دهخدا، نویسنده، زبانشناس و طنزنویس نامدار معاصر، از چهرههایی است که با زبان تند و نثر نوآورانهاش نقش بزرگی در بیداری اجتماعی و شکلگیری زبان نوین فارسی ایفا کرد. او با طنز، مقاله و لغتنامهنویسی، قدرت را به نقد کشید و همزمان زبان را از اسارت نثر کهن رهانید. این نوشتار، زندگی، اندیشهها و میراث ماندگار دهخدا را میکاود.
چه نوع انسانی بود او؟ انسانی برخاسته از دل کلیسای سیاهان، با ریشههایی استوار و نقادانه در سنت خود، و در عینحال، آنقدر گشوده که از دیگران بیاموزد، و آنقدر ریشهدار که در مسیر یادگیری، درونیتر و عمیقتر شود. انسانی که اکنون دیگر تنها به جامعه خودش تعلق ندارد و بلکه از آنِ تمامی ملل و همهی انسانهایی است که رویای برابری و آزادی را در دل میپرورانند.
در جهانی که «پیشرفت» شعار روز است و آزادی و برابری آرمان مشترک تقریبا تمام ملتها شده، شاید عجیب باشد که بگوییم گروهی از اندیشمندان غربی درست در جهت عکس این جریان فکر کردهاند: دشمنی با مدرنیته، دشمنی عمیق با عقلانیت و دعوت به بازگشت به معنویت. یکی از چهرههای برجسته این جریان، فیلسوف ایتالیایی، یولیوس اوولا است. اوولا نگاه سنتگرایان را با نوعی زیباییشناسی ستایشگر جنگ ترکیب کرد و الهامبخش بسیاری از جنبشهای فاشیستی و راست افراطی قرن بیسم شد.
ژوزف گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، کسی بود که با قدرت بیان و مهارت در بهرهگیری از رسانه، افکار عمومی آلمان را شکل داد و بذر نفرت و فریب را در ذهن میلیونها نفر کاشت. او تا واپسین لحظه، سرنوشت خود و خانوادهاش را به سرنوشت پیشوا گره زد.