صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

جمعه ۳۰ دی ۱۴۰۱ - 2023 January 20
کد خبر: ۱۹۲۱۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۵ - ۱۷ خرداد ۱۳۹۵
احسان شريعتی مطرح کرد؛

جریان اصلاحات در راستای گفتمان شریعتی و بازرگان

حمايت طبقه متوسط شهری از جريان اصلاحات در انتخابات، رياست‌جمهوری ۹۲ و انتخابات مجلس ۹۴ در راستای گفتمان روشنفكری دینی و افكار مهندس بازرگان و دكتر شریعتی بوده است. همين مساله يك پيروزی مهم برای جريان روشنفكری دينی است. اين رويكرد در فضای سياسی حالت سطحی به خود می‌گيرد اما در لايه‌های پنهان جامعه جريان دارد و در تصميم‌گيری مردم تاثيرگذار است.

رویداد۲۴  روزنامه آرمان نوشت: وی را فیلسوف معاصر ایرانی معرفی كرده‌اند؛ اما او بیش از آنكه فیلسوف یا اندیشمند باشد فرزند علی شریعتی است. وقتی كسی خون علی شریعتی در رگ‌هایش جریان داشته باشد به صورت ناخودآگاه هم فیلسوف است هم اندیشمند و هم مصلح اجتماعی. شاید پست و مقام و القاب را بتوان با تلاش و كوشش به دست آورد اما «خون» را نمی‌شود. خون اكتسابی نیست و به انسان به ارث می‌رسد. در نتیجه برای معرفی احسان شریعتی همین بس كه وی میراث‌دار یكی از مهم‌ترین متفكران تاریخ معاصر ایران یعنی دكتر علی شریعتی است. 

* شما را فیلسوف معاصر ایرانی معرفی كرده اند. خود را روشنفكر دینی می‌دانید یا فیلسوف؟

از نظر تخصصی «فلسفه پژوه» هستم؛ اما به دلیل اینكه با دكتر شریعتی نه از نظر بیولوژیكی و بلكه از نظر دغدغه‌های دینی و روشنفكری نسبت دارم، برای فعالیت‌های فكری خود دو «ساحت» قائل هستم. ساحت نخست فعالیت‌های من معطوف به فلسفه و اندیشه ورزی است. شاید یكی از دلایل انحطاط جریان روشنفكری در ایران فقدان اندیشه ورزان بزرگ بوده است. این در حالی است كه پس از «ملاصدرا» و «ملاهادی سبزواری» اندیشمند بزرگی كه بتواند در فضای فكری جامعه ایران تاثیرگذار باشد ظهور نكرده است.

در ساحت دوم بنده خود را روشنفكر می‌دانم و به دلیل اینكه در زمینه فرهنگ دینی فعالیت می‌كنم خود را «روشنفكر مسلمان» قلمداد می‌كنم. برخی به اشتباه بین روشنفكری دینی و دین فاصله ایجاد می‌كنند و روشنفكری دینی را مساله ای كاملا جدا از دین می‌دانند. این در حالی است كه روشنفكری دینی از اساس با دین تعریف می‌شود و در صورتی كه از دین فاصله بگیرد، معنا و كاركرد خود را از دست می دهد. ما به صورت ناخودآگاه در جغرافیای فرهنگی اسلام حضور داریم. در چنین شرایطی تنها دو راه وجود دارد؛ نخست اینكه مفاهیم اسلامی را بازاندیشی كنیم و دوم اینكه از مسائل دینی بهره‌گیری كنیم. در نتیجه ما تلاش می‌كنیم با كنكاش در درون دین آموزه‌های آن را با مقتضیات زمانه هماهنگ كنیم.

* روشنفكران دینی پس از انقلاب دنبال چه مسیری رفتند؟

نخستین جریان نواندیشی در ایران «خداپرستان سوسیالیست» هستند كه به حداقلی‌ترین شكل ممكن تلاش می‌كند دغدغه‌های دینی خود را مطرح كنند. این افراد تنها به «توحید» و «خداپرستی» اعتقاد داشتند و عنوان می‌كردند توحید جوهر اصلی دین است و باید مورد توجه جدی قرار بگیرد. شكل‌گیری جریان موسوم به «خداپرستان سوسیالیست» نشان می‌دهد كه نگاه حداقلی و تقلیل گرایانه به مساله دین از ابتدای شكل‌گیری نهضت‌های ملی و مذهبی ما وجود داشته است. با این وجود مساله مهم در این زمینه این است كه چرا در آن دوران گفتمان دینی در ایران فربه‌تر بوده است. پس از بركناری رضا شاه بازگشت به مذهب سنتی در ایران آزاد می‌شود و مروجان دین سنتی آزادانه‌تر به دنبال اشاعه گفتمان خود هستند. پس از انقلاب اسلامی در سال۵۷ گفتمان سنتی پس از مدت‌ها از حاشیه بیرون می‌آید و تلاش می‌كند خود را به عنوان گفتمان اصلی جامعه معرفی كند. دغدغه‌های مردم كه در سال۵۷ خواستار انقلاب بودند مسائلی مانند استقلال، جمهوری،آزادی، عدالت و توسعه بود. مردم در انقلاب سال ۵۷ به دنبال حكومت عدل علی (ع) و همانا جمهوری اسلامی بودند كه با فرهنگ و خصوصیات مذهبی جامعه ایران همخوانی داشته باشد.

آموزه‌های دینی جامعه ایران نه تنها ناقض دموكراسی و جمهوری نبود، بلكه مقوم و حمایت‌كننده دموكراسی و مردم‌سالاری بود. به همین دلیل هیچ گونه دو گانگی و جدایی بین مسائل دینی و جمهوریت در ایران وجود نداشت. با این وجود جمهوریت و دین به مثابه «دین» به عنوان هدف قرار گرفت. متفكرانی مانند مجتهد شبستری یا مصطفی ملكیان نیز در همین فضا و در گفتمان جمهوری اسلامی نظریات خود را ارائه كرده‌اند. امثال مجتهد شبستری ادامه‌دهنده رویكرد اندیشه روشنفكری دینی هستند كه از قبل از مشروطیت و سید جمال الدین اسد آبادی در ایران آغاز شده و تاكنون ادامه داشته است.

در نتیجه این افراد را نباید بدون در نظر گرفتن رویكرد نواندیشی دینی در ایران در نظر گرفت. برخی معتقدند پس از سروش روشنفكری دینی در ایران افول كرده و اهمیت خود را از دست داده است. این در حالی است كه به نظر من روشنفكری دینی پس از او در ایران پررنگ‌تر شده و اهمیت بیشتری پیدا كرده است. پس از آن در هر مقطع مهم سیاسی كه اصلاح‌طلبان در جامعه به پیروزی دست پیدا كرده‌اند در راستای گفتمان روشنفكری دینی در ایران بوده است.

در اغلب انتخابات اخیر كه در ایران برگزار شده رقابت بین قرائت سنتی از دین و روشنفكری دینی صورت گرفته و در اغلب این انتخابات نیز گفتمان روشنفكری دینی به پیروزی رسیده است. بدون شك حمایت طبقه متوسط شهری از جریان اصلاحات در انتخابات، ریاست‌جمهوری۹۲ و انتخابات مجلس ۹۴ در راستای گفتمان روشنفكری دینی و افكار مهندس بازرگان ودكتر شریعتی بوده است.

همین مساله یك پیروزی مهم برای جریان روشنفكری دینی است. این رویكرد در فضای سیاسی حالت سطحی به خود می‌گیرد اما در لایه‌های پنهان جامعه جریان دارد و در تصمیم‌گیری مردم تاثیرگذار است. مردم ایران در سال‌های اخیر نشان داده‌اند خواستار تغییر و تحول در فرهنگ مذهبی و سیاسی خود هستند كه با مقتضیات عصر كنونی همخوانی داشته باشد.

* جریان روشنفكری دینی چه ارتباطی با جنبش اصلاح‌طلبی ایران و به طور خاص از دوم خرداد ۷۶ تاكنون پیدا كرده است؟آیا جنبش اصلاح‌طلبی ایران به خوبی از آموزه‌های روشنفكری دینی استفاده می‌كند یا اینكه جنبه‌های سیاسی آن به روشنفكری دینی غلبه پیدا كرده است؟

در دهه ۶۰ جامعه ایران به ست سنت‌های دینی گرایش پیدا كرده بود و قرائت‌های مختلفی از دین در جامعه وجود داشت که برخی از تصمیم‌گیرندگان در برخی مبانی نظام سیاسی تجدید نظر كردند و خواستار اصلاح برخی از ساختارها شدند. در دهه ۶۰ نیروهای چپ به دلیل اشتباهات استراتژیكی كه انجام دادند و فشارهای بیرونی كه به آنها وارد شد از صحنه سیاسی و تصمیم‌گیری ایران حذف شدند. با این وجود در دهه هفتاد به دلیل شكست گفتمان سنتی، زمینه‌های تفكر انتقادی در جامعه ایران به وجود آمد.

اوج گفتمان انتقادی در ایران در سال۷۶ بود. البته این گفتمان در سال۸۴ به دلیل چنددستگی از رسیدن به اهداف اولیه خود ناكام بود اما در سال ۹۲ دوباره «آب رفته را به جوی» بازگرداند. در طول هشت سالی كه جریان اصلاحات فضای سیاسی را به رقیب خود واگذار كرد تا حدود زیادی جامعه وارد تنگناهایی در زمینه‌های مختلف اعم از اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شد.

اغلب این مشكلات نیز به این دلیل بود كه گفتمان غالب در طول این هشت سال مخالف گفتمان روشنفكری دینی بود و گفتمان خاص خود را ارائه می‌كرد كه با مقتضیات زمانه هماهنگ نبود. در نهایت اما دافعه این گفتمان به خود آنها بازگشت و در انتخابات ۹۲ مردم گفتمان دیگری را جایگزین گفتمان گذشته كردند. یكی از مواردی كه جریان اصلاحات را سال‌های اخیردر تنگنا قرار داد، نبودن فضا و امكانات لازم برای اشاعه گفتمان خود بوده است. این در حالی است كه گفتمان مقابل كه مدعی قرائت سنتی از دین است از امكانات بیشتری نسبت به گفتمان اصلاحات برخوردار بوده است. با تمام این اوصاف جریان اصلاحات بخشی از تحول‌خواهی مدنی و روشنفكری دینی در تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود كه دارای فراز و نشیب‌های زیادی در مسیر خود بوده است.

* دایره روشنفكری دینی بزرگ‌تر است یا دایره آزادی؟روشنفكری دینی در كجا به مفهوم آزادی نزدیك و در كجا از مفهوم آزادی فاصله می گیرد؟

برخی هنگامی كه كلمه دینی را به مفهوم «روشنفكر» اضافه می‌كنند گمان می‌كنند «روشنفكری دینی» با مفهوم روشنفكر در تناقض است. این در حالی است كه این دو مفهوم در نهایت یك هدف را دنبال می‌كنند و هر دو با آزادی رابطه تام دارند. یكی از تعاریف روشنفكری «آزاد اندیشی» و تعریف دیگر آن «روشنگری» است. روشنگری بیشتر به مباحث فكری و فلسفی مربوط می‌شود و آزاد اندیشی بیشتر در مسائل سیاسی و اجتماعی كاربرد دارد.

روشنفكر دینی نیز با استفاده از ادبیات و مفاهیم دینی رسالت خود را انجام می‌دهد و تلاش می‌كند راه‌حل مشكلات جامعه را در دین جست‌وجو كند. در مسیحیت جنبشی به نام «الهیات رهایی بخش» وجود دارد كه به روشنفكران و كشیشانی اطلاق می‌شود كه در جنبش‌های انقلابی حضور داشته‌اند و با ادبیات مسیحی صحبت می‌كردند.

در گذشته به دلیل اینكه نهادهای رسمی دینی مانند كلیسای واتیكان جزو طبقات حاكم بودند برخی گمان می‌كنند مفاهیم دینی با روشنفكری در تناقض است. در انقلاب فرانسه دین با دموكراسی و انقلاب مخالف بود و با فئودالیسم و سلطنت همراهی می‌كرد. با این وجود در همان مقطع تاریخی نیز برخی از كشیشان خواستار دموكراسی و آزادی بودند. در نتیجه قرائت‌ها و خوانش‌های متفاوتی از دین در این زمینه وجود داشته است.

* آیا جریان روشنفكران دینی در ایران در برخی از مقاطع تحت تاثیرفشار‌های سیاسی بیرونی قرارگرفته است؟

روشنفكری دینی به دنبال ساختن طرح واره‌های جدید و مفاهیم نو است. در نتیجه پاسخ‌های روشنفكری دینی مانند مكاتبی مانند ماركسیسم و لیبرالیسم از پیش مشخص وقابل مشاهده نیست. در گذشته ماركسیسم مدعی بود به تمام مشكلات بشر پاسخ می‌دهد و برای همه مسائل بشریت راه‌حل ارائه می‌كند. در شرایط كنونی نیز لیبرالیسم چنین ادعایی را مطرح می‌كند و معتقد است همه ایدئولوژی‌های بشر شكست خورده و تنها لیبرالیسم است كه می‌تواند برای مشكلات عصر خود راه‌حل ارائه كند.

در نتیجه چنین مكاتبی به دلیل خود بسنده بودن، قادر نخواهند بود رسالت روشنفكری خود را انجام دهند. روشنفكری به دنبال این است كه آیا نظم حاكم برجهان برای مردم جهان عدالت به ارمغان آورده یا اینكه شكاف بین شمال و جنوب را بیشتر كرده است. تشدید تضاد بین شمال و جنوب موجب بروز واكنش‌هایی در جنوب می‌شود. روشنفكری حتی به مسائل اقتصادی نیز ورود می‌كند و این سوال را مطرح می‌كند كه چرا بیشتر ثروت‌ها در جوامع غربی در دست عده محدودی است و بسیاری از مردم در وضعیت فقر و فلاكت زندگی می‌كنند و از ابزار اولیه زندگی محروم هستند.

لیبرالیسم معتقد است بهترین ایدئولوژی جهان است و بهترین زندگی را برای مردم خود به ارمغان می‌آورد. با این وجود در دهه‌های اخیر این مساله به اثبات رسیده كه به دلیل اینكه لیبرالیسم تلاش می‌كند «بهترین» زندگی را برای مردم خود به وجود بیاورد «بدترین» زندگی را برای دیگران به وجود آورده است.

* مرز جامعه مدنی به عنوان یك پارادایم فكری و جامعه دینی در ایران كه ریشه در تاریخ اسلام دارد كجاست؟

تناقض موجود در این زمینه به قرائت سنتی از دین باز می‌گردد كه دین را مجموعه‌ای از جزمیات تعبدی تعریف می‌كند كه با تطورات تاریخی و اجتماعی عصر كنونی همخوانی ندارد. قانون یكی از عناصر اصلی جامعه مدنی است و به همین دلیل جامعه مدنی تلاش می‌كند قوانین جامعه خود را با توجه به مقضیات هر عصر تغییر دهد. در نتیجه جامعه به یك «دینامیسم رویش» برای تغییر و تحول نیاز دارد.

برخی معتقدند دین دارای اصول ثابت و لایتغیری است كه هیچ گونه تغییر و تحولی در آموزه‌های آن به وجود نمی‌آید. این در حالی است كه روشنفكران دینی معتقدند دین دارای انعطاف است و آموزه‌های آن را می‌توان با مقتضیات هر عصر انطباق داد. احكام اسلام به صورت دفعی و یکباره شكل نگرفته، بلكه دارای سیر تاریخی است و به مرور زمان به وجود آمده است. در قرون وسطی در غرب یك نهادی به نام«انگیزیسیون» وجود داشت كه عقاید مردم را مورد تفتیش قرار می‌داد و نظریات مخالف خود را تكفیر می‌كرد.

در دین اسلام چنین نهادی وجود ندارد و به همین دلیل امكان برداشت‌های متفاوت و متنوع از مسائل دینی وجود دارد. روشنفكران دینی معتقدند آن چیزی دینی‌تر است كه عقلانی‌تر باشد و هر چه دین بهتر بتواند خود را با مقتضیات جامعه هماهنگ كند بیشتر به اصول خود نزدیك شده است. ما در علوم انسانی با مسائل متغیر و سیالی مواجه هستیم اما مسائل دین سنتی ثبوتی‌تر هستند.

با این وجود دین حقیقی در ذات خود به هیچ عنوان ثبوتی نیست و بین «ایمان» و «امر قدسی» ارتباط وجود دارد. رابطه بین «ایمان» و امر قدسی «خشیت» یا «ترس آگاهی» گفته می‌شود كه به قول « سورن کی‌یرکگور » مانند عشق قوی و ضعیف می‌شود. یكی از فلاسفه عنوان می‌كند «پرسش تقوای اندیشه است». این مساله در دین نیز وجود دارد. دین «پرسش» را به صورت ماورایی مطرح می‌كند در صورتی كه عقل درباره «پرسش» دیدگاه این جهانی و دنیوی دارد.

* روشنفكری دینی چه رابطه‌ای با قدرت دارد؟ آیا روشنفكری دینی به نقد «قدرت» می‌پردازد؟

«ادوارد سعید» معتقد است روشنفكر به معنای كسی است كه حقیقت را برای قدرت بازگو می‌كند. براساس تعریف ادوارد سعید به كسی روشنفكر گفته می‌شود كه بینش مستقل انتقادی نسبت به قدرت داشته باشد. در نتیجه روشنفكر بالذات نمی‌تواند در خدمت قدرت و ابزاری در دست قدرت باشد. روشنفكر حتی در دموكرات‌ترین جامعه دنیا نیز باید مستقل از قدرت و منتقد قدرت باشد.

«ژان پل سارتر» معتقد است هنگامی كه یك نیروی فرهنگی از مسائل سنتی جامعه فاصله می‌گیرد و نگاه تحلیلی و آسیب شناسانه به جامعه خود می‌كند مفهوم روشنفكری به خود می‌گیرد. با این وجود روشنفكر در جوامع مختلف شكل متفاوتی به خود می‌گیرد. در ایران به دلیل اینكه جامعه دارای دغدغه دینی است روشنفكران تلاش می‌كنند از راه دین رسالت خود را انجام دهند. به همین دلیل تغییر و تحولات جامعه ایران همواره با تایید مراجع دینی صورت گرفته است. به عنوان مثال «ستارخان» در قیام خود عنوان می‌كرد قصد دارد حكم مراجع و علمای نجف را اجرا كند.

در نتیجه دین در ایران در تمام تغییرات اجتماعی تاثیرگذار است و نقش مهمی ایفا می كند. دكتر شریعتی پس از بازگشت از اروپا عنوان می‌كنند دین نقش محوری در فرهنگ ایران دارد و به همین دلیل به تبیین فرهنگ دینی جامعه ایران می‌پردازد. این در حالی است كه در آن مقطع زمانی بسیاری از افراد نمی‌توانند چنین مساله ای را تشخیص بدهند و مسائل اجتماعی و سیاسی دیگر را با اهمیت‌تر از دین معرفی می‌كردند.

در آن مقطع زمانی برخی از روشنفكران معتقد بودند به دلیل اینكه دین در دوران رضا شاه و محمدرضا پهلوی در حاشیه قرار گرفته است اهمیت گذشته خود را از دست داده و نقش تعیین‌كننده در سرنوشت جامعه ایفا نمی‌كند. سولیوان سفیر آمریكا در ایران در خاطرات خود عنوان می‌كند برای آگاهی نسبت به این مساله كه دین در ایران دارای چه جایگاهی است به جای اینكه وضعیت مذهبی دربار را در نظر بگیریم باید رفتار مردم ایران را در حرم امام رضا (ع) مورد ارزیابی قرار داد.

* دغدغه‌های روشنفكری دینی برای نسل جدید كه از بسیاری جهات با نسل دهه‌های چهل و پنجاه تفاوت دارد، چیست؟روشنفكری دینی با چه ابزاری تلاش می‌كند با نسل جدید ارتباط برقرار كند؟

روشنفكری دینی از دو جنبه قابل بررسی است؛ نخست اینكه روشنفكری دینی از نظر مفهومی چه تعریفی دارد و به چه میزان این تعریف‌ها دارای جنبه‌های تاریخی و معنایی است و دوم اینكه روشنفكری دینی چه مابه ازای بیرونی دارد و چه تاثیراتی در فضای اجتماعی می‌گذارد. «نوزایی» و «نوپیرایی» فرهنگ و اندیشه دینی در ایران از قبل از مشروطیت با افرادی مانند سید جمال الدین اسدآبادی و محمد عبده و طیفی از مصلحان دنیای اسلام آغاز شد.

از سوی دیگر نوزایی دینی با آشنایی مصلحان اجتماعی ایران با جهش جهانی مدرنتیه نیز همزمان شده بود. در دوران آغاز مدرنیته نگاه انسان به جهان تغییر كرد و انقلاب معرفت شناختی و اپیستمولوژیك شكل گرفت. در این دوران نظریه‌هایی جدیدی مانند انقلاب كوپرنیك، «تنازع بقا» و كشف «ناخودآگاه» مطرح می‌شود. در حوزه فلسفه نیز فیلسوفانی مانند امانوئل كانت ظهور كردند كه قصد دارند انقلاب كوپرنیكی را به فلسفه و متافیزیك بكشانند و طرحی نو در فلسفه به وجود بیاورند.

در دوران مشروطیت برخی از سیاحان و روشنفكران كه در غرب تحصیل كرده‌اند با مشاهده پیشرفت‌های كشورهای غربی متوجه شدند كه بین تمدن شرق و غرب فاصله افتاده و به همین دلیل تلاش كردند به اصلاح‌گری در جامعه خود بپردازند. نكته مهم اینكه روشنفكران ایرانی به دلیل سابقه علمی و تمدنی ایران زودتر از برخی از جوامع دیگر متوجه این فاصله می‌شوند و به همین دلیل تلاش می‌كنند این فاصله را كمتر كنند.

اصلاح‌گری در ایران در ابتدا از مسائل نظامی و سیاسی آغاز می‌شود و سپس به مسائل حقوقی و فلسفی و ایده‌های جدید منجر می‌شود. نكته مهم دیگر در این زمینه وقوع رنسانس و رفرماسیون در غرب و تاثیر آن بر جوامع دیگر و از جمله ایران است. رنسانس یك جنبه ملی دارد كه به یونان باستان و متون كلاسیك به نام «اومانیست ها» مربوط می‌شود.

از سوی دیگر نهضت دینی برمبنای بازخوانی متون دینی به وجود می‌آید و یك نهضت نواندیشی دینی شكل می‌گیرد. این نهضت نواندیشی دینی در ایتالیا در مذهب كاتولیك و در اروپای شمالی مانند آلمان به شكل رفرماسیون پروتستان ظهور می‌كند. در این مقطع زمانی كشورهای اروپایی به دنبال اصلاح آموزه‌های دینی خود برای تطبیق آن با شرایط جدید بودند. دلیل این مساله نیز این بود كه اندیشمندان غربی معتقد بودند دین نقطه مركزی تمامیت فرهنگی یك جامعه است وبه همین دلیل باید در اولویت نخست تغییر قرار بگیرد.

نظرات شما