صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

جمعه ۲۴ شهريور ۱۴۰۲ - 2023 September 15
کد خبر: ۲۳۰۲۱۳
تاریخ انتشار: ۲۳:۲۴ - ۱۰ اسفند ۱۴۰۱
تعداد نظرات: ۸۴ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

سیدجواد طباطبایی؛ مرشد جدید محافظه‌کاران ایرانی

مرحوم سید جواد طباطبایی از متفکران ایرانی بود که مدت‌هاست پروژه ایرانشهری را پیش می‌برد. رویداد۲۴ در گزارش چهره‌های خود اندیشه طباطبایی را بررسی کرده و نشان داده که چگونه به «فاشیسم» ختم می‌شود. با این حال در راستای تضمین نظم بازار، رسانه‌های لیبرال او را بیش از آنچه که اهمیت دارد، بزرگ کردند.

رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «کسی که مخالف ایرانشهر است، اهداف استراتژیک دیگری را دنبال می‌کند که همان تضعیف این وحدتی است که اینجا ایجاد شده است. مخالفان به دنبال منافع مافیایی هستند. مخالفان با بحث در مورد ایرانشهر در سطح علمی‌ای نیستند که وارد این بحث شوند، بحث شان علمی نیست و در واقع نوعی اعلان جنگ به وحدتی که وجود دارد، می‌کنند و هدف‌شان از بین بردن ریشه‌های این وحدت طبیعی ملی ما است… رایش به معنای دقیق همان شاهنشاهی قبلی ما است. هگل می‌گوید ایران رایش یعنی شاهنشاهی بود؛ به این معنا که دولت واحد مرکزی کثرت‌ها را می‌پذیرفت یا به زبان فلسفی جدیدتر، این کثرت‌ها در یک رابطه دیالکتیکی پیچیده‌ای با نظام وحدت عمل می‌کرد. هگل می‌گوید اینجاست که تاریخ جهانی با ایران آغاز می‌شود، زیرا قبل از آن استبداد است و در استبداد تاریخ نیست.» سید جواد طباطبایی

«شرق می‌دانست و تا امروز هم می‌داند که تنها یک تن آزاد است؛ دنیای یونانی و رومی می‌دانست که بعضی آزادند؛ جهان ژرمنی می‌داند که همگان آزادند.» گئورگ فردریش ویلهم هگل، درسگفتار‌های فلسفه تاریخ

«معادل دقیق برای واژه‌ی nation در زبان‌های اروپایی، به لحاظ مضمونی و نه واژگانی، نه «ملّت» که «ایران» است که از کهن‌ترین زمان‌ها تا کنون مضمون واحدی داشته و در تعارض آن با «انیران» فهمیده می‌شده است. ایرانیان «ملّیت» خود را در نام کشور خود فهمیده‌اند. در ترجمه واژه باید بجای ملیت ایران گذاشت!» سیدجواد طباطبایی

سیدجواد طباطبایی از نویسندگان برجسته ایرانی است. طباطبایی ۲۳ آذر ۱۳۲۴ در شهر تبریز متولد شد و ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ در بیمارستانی در لس‌آنجلس آمریکا درگذشت. او استاد فلسفه، تاریخ و سیاست در دانشگاه تهران بود. طباطبایی همچنین از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ در مؤسسه مطالعات سیاسی- اقتصادی «پرسش» تدریس می‌کرد. اما در سال‌های اخیر نام او فراتر از یک «استاد دانشگاه» مطرح شده بود و به نوعی نقش «مرشد» را برای گروهی ایفا می‌کرد که به پروژه «ایرانشهری» اعتقادد داشتند، اما چگونه طباطبایی در این جایگاه نشست؟ این گزارش درباره اندیشه و زندگی سیدجواد طباطبایی را بخوانید تا پاسخ این پرسش برایتان ساده‌تر به دست بیاید.

سیدجواد طباطبایی و جای خالی سروش برای اصلاح طلبان

طباطبایی از متفکران ایرانی است که در غیاب سروش به عنوان مرشد و مراد جدید اصلاح‌طلبان معرفی شده است؛ او سال ۱۳۲۴ در تبریز به دنیا آمد و در تهران به دانشگاه رفت. طباطبایی دکترای فلسفه سیاسی خود را از پاریس گرفته است. در سال‌های اخیر نظرات او در رسانه‌های تخصصی علوم انسانی بازتاب داشته است، اما نکته‌ای که مغفول مانده، این است که چگونه پیگیری و استمرار ایده‌های او در عالم واقع به دیدگاه‌های رادیکال شوونیستی و فاشیسم ختم خواهد شد.

در سال‌های اخیر سیدجواد طباطبایی در حوزه علوم انسانی به مراد و مرشد  شده است؛ از عباس آخوندی وزیر راه حسن روحانی تا امثال داوری اردکانی او را ستایش می‌کنند و نشریات تخصصی آنها همچون «مهرنامه» او را پدر سیاست در ایران می‌نامند. شاگردانش مدام از چیزی به نام «ایرانشهر» و «سیاست ایرانشهری» صحبت می‌کنند و با تیترهایی همچون «تسویه حساب» با منتقدان این ایده مقابله می‌کنند.

این همه در حالی است طباطبایی پیش از این چندان حضوری در فضای فکری ایران نداشت؛ چند کتاب و مقاله از او منتشر شده و در حوزه علمیه قم به روحانیون، فلسفه هگل درس داده بود و با همین رزومه او را از یک نویسنده یا پژوهشگر ساده به «فیلسوف سیاست» تبدیل کرده‌اند و در حالیکه هیچ اثر مکتوبی درباره «هگل» ندارد، او را به عنوان «بزرگترین هگل شناس ایران» معرفی می‌کنند؛ ماجرایی به هیچ عنوان اتفاقی نیست و کند و کاو در منطق ایدئولوژیک مریدان طباطبایی، پرده از مناسبات واقعی این فرآیند بر می‌دارد.

طباطبایی زمانی در رسانه‌های تخصصی علوم انسانی برجسته شد که روشنفکری دینی رو به افول بود و دکتر عبدالکریم سروش روشنفکر محبوب اصلاح‌طلبان در نیمه دهه هشتاد از ایران رفت و رسما تبدیل به اپوزیسیون شد بنابراین دیگر برای اصلاح‌طلبان ارجاع به سروش ممکن نبود؛ از سوی دیگر فقدان یک چهره کاریزما که بتواند ایده‌های آنها را تئوریزه کند، بسیار لازم بود بنابراین در غیبت سروش، سیدجواد طباطبایی مراد جدیدی بود که ایده دولت فراگیر را برای آن‌ها را تئوریزه می‌کرد؛ دولت فراگیری که مردم متکثر را زیر سایه یکپارچه و نظم خودجوش بازار را ضمانت کند. این خواست که با روشنفکری دینی حاصل نشده بود، با سید جواد طباطبایی ممکن به نظر می‌رسید.

سیدجواد طباطبایی، عزت الله فولادوند و محمد قوچانی


بیشتر بخوانید: عبدالکریم سروش کیست؟ ایدئولوگ دیروز، اپوزیسیون امروز


به گزارش رویداد۲۴ سیدجواد طباطبایی پژوهشگری بود که ماکیاولی تدریس می‌کرد و کتاب آلتوسر را برای نخستین بار به فارسی ترجمه کرده بود. هر دوی این متفکران (آلتوسر و ماکیاولی) یک مسئله مشترک دارند؛ در فقدان دولت چگونه می‌توان دولت‌سازی کرد؟ با کدام نهاد‌های وحدت‌بخش می‌توان وهم بزرگی تحت عنوان وحدت کلی را باورپذیر کرد؟ سیدجواد طباطبایی «ایران» را عامل این وحدت می‌دانست و بنابر تاکیدش بر مفاخر ایران‌زمین و بازی «ما خودمان داشتیم» مورد استقبال طبقه متوسط قرار می‌گرفت؛ طباطبایی همان پادشاهی بود که همگان انتظارش را می‌کشیدند.

کلیتی به نام ایران و ساختن گذشته شکوهمند از گذشته آن و تحقیر کشور‌های همسایه، همان چیزی بود که ورد زبان بخشی از جامعه ایران است تا به واسطه آن عقب‌ماندگی و فلاکت تاریخی اجتماعی خود را جبران کند و پروژه ایرانشهری طباطبایی همان دال غیابین آن‌ها است. اما طباطبایی چه می‌گوید و چگونه باید وارد گفتمان او شد؟

اندیشه سیاسی سید جواد طباطبایی

طباطبایی کار خود را با ترسیم «روند زوال و انحطاط در ایران» آغاز کرد. طباطبایی انحطاط اندیشه را دلیل اصلی کج‌روی‌ها و «زوال تمدن ایرانی» می‌داند. او زیر فشار متافیزیک هگل این ایده را طرح می‌کند که علت اصلی زوال در اندیشه عدم شناخت و آگاهی ایرانیان نسبت به کلیتی به نام «ایران» است و اگر چنین شناختی حاصل شود، در یک آن زوال به رشد خواهد رفت.

فشرده‌ترین و واضح‌ترین صورت ایده‌های طباطبایی را می‌توان در تز‌هایی که او سال ۹۵ درباره ایران داد، پیدا کرد. در آغاز درباره این تز‌ها می‌نویسد: «آن‌چه در زیر می‌آورم تز‌های موقتی درباره ایران و مردم آن است. اعتبار این تزها، با تکیه بر پژوهش‌هایی که تا کنون توانسته‌ام انجام دهم، برای من کمابیش روشن است.»

طباطبایی با این آغاز می‌کند که ایران یک کشور نیست، بلکه یک تمدن است. بر خلاف اغلب کشور‌های منطقه، ایران یک «دولت-ملت مصنوعی» نیست بلکه یک «فرهنگ متداوم» است که از جهان باستان تاکنون ادامه داشته است. طباطبایی عامدانه از «فرهنگ» استفاده می‌کند نه «تمدن»؛ چرا که به خوبی می‌داند چیزی به نام «پیوستار تمدن ایرانی» وجود نداشته است. تمدن ماهیت مادی و ابژکتیو دارد و فرهنگ ماهیت ذهنی. به همین اعتبار طباطبایی برای حفظ تداوم مفهومی به نام ایران، ناگزیر در فقدان میراث مادی و عینی به ایده چنگ می‌زند و در همین نخستین گام ایده‌آلیسم شوونیستی خود را اجرا می‌کند.

ادعای دیگر طباطبایی این است که ایران را باید به مثابه تمدنی فهمید که محدود به قلمرو‌های سیاسی دولت و حکومت خاصی نمی‌شود؛ مولفه اصلی این فرهنگ ایرانی نیز چیزی نیست جز زبان فارسی. طباطبایی زبان را به مثابه حافظه قومی و ملی می‌داند. فارسی نه یک نظام زبانی خاص که قلمرو انباشت یک میراث فکری است. برای ثبت این میراث فیگور‌های مشخصی کوشیده‌اند و روح قومی را حفظ کرده‌اند؛ شعرایی مانند فردوسی و اندیشمندانی چون سهروردی. بنابرین ایران را نباید «ایران سیاسی» فهمید بلکه «ایران بزرگ فرهنگی» را باید جایگزین کنیم. مرز‌های فرهنگی ایران بسیار گسترده‌تر از مرز‌های سیاسی آن است.

پروژه ایرانشهری سیدجواد طباطبایی

به زعم طباطبایی تقسیم‌بندی‌های امروزی کشور‌های خاورمیانه را استعمار غرب انجام داده و مرز‌های سیاسی اعتباری ندارند. او کشور‌های منطقه را جعل استعمار می‌داند. به وضوح می‌توان دید که طباطبایی ایران را مرکز و هر آنچه پیرامون آن است را اقمار این مرکز می‌داند. در اینجا دیگر نمی‌توان او را ناسیونالیست نامید، بلکه «شوونیست» عنوان درست این نوع نگاه خیالی به جهان است؛ چه اینکه از نظر او فقط ما ملتیم و دیگران نه ملتند و نه می‌توانند ملت باشند!

طباطبایی ادعا می‌کند «ایرانیان پیش از اینکه اصلا ملیتی وجود داشته باشد، ملت بودند.» او در تز هشتم چنین ادعا می‌کند: «همه ایرانیانی که از کهن‌ترین روزگاران تا کنون در بخش‌هایی از ایران‌زمین ساکن شده‌اند، در گذر تاریخ به «ملّت» در معنای دقیق و جدید آن تبدیل شده‌اند.»

او می‌نویسد: «تبدیل ایرانیان به یک «ملّت»، به لحاظ تاریخی، بسیار زود ممکن شده است. اگرچه واژه ملّت در تداول جدید آن در آغاز دوران جدید تکوین پیدا کرده و مضمون مفهوم آن نیز در دوران جدید تعیّن پیدا کرده‌، اما واقعیت آن، در ایران، به سده‌های پیش از دوران جدید تعلق دارد و در شرایط متفاوتی نیز پدیدار شدن واژه تعیّن مضمون آن ممکن شده است. به‌عنوان مثال، در اروپا، پدیدار شدن ملّت جدید با فروپاشی «امپراتوری مقدس رُمی-ژرمنی» که مبتنی بر سلطنت خلافتی نظام امت مسیحی بود، ممکن شد. در ایران، که هرگز بخشی از دستگاه خلافت و نظام امت آن نبود، فروپاشی امت شرط تکوین ملّت نبود، بلکه مخالفت ایرانیان با چیرگی دستگاه خلافت و رویارویی آنان با منطق سیاسی خلافت موجب شد که واقعیت «ملّت» پیش از جعل واژه‌ آن تکوین پیدا کند.»

چنین ادعایی از سنخ همان گزافه‌های ناسیونالیسم ایرانی در دوره پس از رضاشاه پهلوی و بیان بازی «ما خودمان داشتیم» در برابر عقب‌ماندگی ایرانیان در عصر جدید است؛ تسکینی که نه تنها کمکی به وضعیت کنونی ما نمی‌کند؛ بلکه با دامن زدن به اوهام، امکان کنش رهایی‌بخش را نیز ناممکن می‌کند. این بازی بیمارگونه تا جایی ادامه پیدا می‌کند که دکتر طباطبایی با نهایت شگفتی پیشنهاد می‌دهد که برابر کلمه «nation» باید کلمه «ایران» گذاشته شود. یعنی مثلا جایی که می‌خوانیم «ملیت آلمانی» باید بجای آن بگذاریم «ایرانیتِ آلمانی»!

در گام بعدی دکتر طباطبایی به سراغ تبیین چیستی ملیت و هویت ایرانی می‌رود. از منظر طباطبایی ملیت ایرانی چیزی نیست جز «وحدت در کثرت» و برای درک این عبارت باید به هگل فیلسوف مورد علاقه طباطبایی رجوع کنیم. هگل فیلسوف دیالکتیک است. متفکری که میراث عظیم تفکر یونانی و مسیحی را با فلسفه کانت و ایده آلیسم آلمانی جمع کرد فلسفه‌اش را در پاسخ به دوگانه‌انگاری‌های فلسفه زمان خودش پروراند. دوگانه‌ای مانند «وظیفه و ارده»، «آزادی و ضرورت» و «عین و ذهن». یکی از دوگانه‌هایی که هگل در پی رفع آن است دوگانه و«حدت و کثرت» است که طباطبایی از آن برای تبیین تاریخ ایران استفاده می‌کند.

هگل جمله مشهوری داد به این قرار که «تاریخ جهان، هیچ‌چیز نیست مگر پیشرفت آگاهی از آزادی» این جمله را می‌توان چکیده کل فلسفه هگل دانست. در فلسفه هگل، روح (که آن را می‌توان موقتا ذهنیت جمعی دانست که تعبیر دقیقی هم نیست) از قید و بند‌های خود گذر می‌کند و در طول تاریخ با حرکتی دیالکتیکی کامل می‌شود و به آگاهی و خودآگاهی می‌رسد؛ تاریخ هدفمند و دارای معناست. رخداد‌های تاریخی نشانگر حرکت «مطلق» در جهان است؛ حرکتی که از مشرق زمین آغاز می‌شود و به دولت پروس در زمان هگل می‌رسد.

هگل فلسفه تاریخ خود را با شرق آغاز می‌کند، چین و هند را امپراطوری‌های ساکن می‌داند که هر کدام به حدی از تکامل رسیده‌اند و همانجا متوقف شده‌اند. چین برای هگل نماد «کلی انتزاعی» است. جایی برای فردیت‌ها وجود ندارد. همه افراد حتی خود امپراطور در ایده واحد امپراطوری حل می‌شوند. هند نیز قلمرو فردیت‌های محض است؛ تکثری از افراد بدون اینکه در هیچ کلیتی با یکدیگر پیوند بخورند. اما در ایران یک فرد آزاد جود داشت و آن هم شخص پادشاه بود. پادشاه بر اساس امور عام و عقلانی حکومت می‌کرد و به این اعتبار ایران از هند و چین جلوتر بود و یک وحدت (پادشاه) در کثرت (مردم) داشت. اما در این مرحله از تکامل مطلق در تاریخ هم تنها یک نفر آزاد بود و بنابرین روح در حرکت خود به یونان می‌رسد که تعداد بیشتری از افراد در آن آزاد بودند؛ شهروندان که بیست درصد دولتشهر آتن را تشکیل می‌دانند. اما با اعدام سقراط، «مطلق» یونان را نیز ترک می‌کند و به مسیحیت می‌رود. «مطلق» در کالبد مسیح به جهان نزول می‌کند، ولی با نهاد کلیسا به انحطاط می‌رود و برابری نهایی در مسیحیت لوتری (مسیحیت ژرمانیک) اتفاق می‌افتند که همگان آزاد می‌شوند.

طباطبایی به تبع هگل آغاز تاریخ را با ایران می‌داند و ویژگی اصلی ملیت ایرانی را که در بحثمان اشاره کردیم جمع بین وحدت و کثرت می‌داند. وحدت در عین کثرت که در امپراطوری هخامنشی که در آن اقوام گوناگونی هستند و دولت مرکزی و کلی هم وجود دارد، در ایران رخ می‌دهد؛ یعنی ما همه دستاورد‌های اروپای غربی را که عبارت باشد از به رسمیت‌شناسی حقوق اقلیت‌ها از ابتدا داشته‌ایم! چنین ادعایی نه با شواهد تاریخی قابل استنتاج است و نه با فلسفه هگل همخوانی دارد.

دکتر حسین بشیریه، دکتر سید جواد طباطبایی و مهرزاد بروجردی (نفر سمت چپ)


بیشتر بخوانید: سید حسین نصر؛ منادی اسلامی کردن علوم در ایران


به گزارش رویداد۲۴ به لحاظ تاریخی ایران دارای کمترین رواداری با اقوام و اقلیت‌ها بوده است. در ایران باستان مزدکیان، مسیحیان و بسیاری از اقلیت‌های قومی بار‌ها مورد آزار، شکنجه و قتل عام قرار گرفتند و در تمامی حکومت‌ها تلاش حاکمان برای یکسان‌سازی ایدئولوژیک مردم با حکومت مرکزی واضح و مشهود است. این عدم مدارا و پذیرش تکثر‌ها نه فقط در بین حاکمان، بلکه در رفتار و ذهنیت ایرانیان نیز جاری بوده و هست. دیگرستیزی و تمسخر اقوام دیگر و نژادپرستی نسبت به افغانستانی‌ها و اعراب هنوز هم به قوت و قدرت در بین ایرانیان جای دارد.

همانطور که محققانی، چون «نیکی کدی» نشان داده، ایرانیان از دیرباز تحت تاثیر آیین‌هایی مانند مزداییسم و مهرپرستی جهان را خیر و شر می‌فهمیدند و تکثر و نسبیتی در منتالیته ایرانی وجود نداشته است. تمامی دولت‌های مدرن ایران نیز در جهت شهروندزدایی و حق‌زدایی از شهروندان عمل و قانونگذاری کرده‌اند. در دورانی که دکتر طباطبایی به آن اشاره دارد، امپراطوری هخامنشی دیگر اقوام و ملل را در بند کرده بود و مدام در امپراطوری شورش و قیام‌های مختلف رخ می‌داد. سربازان هخامنشی مزدبگیران از مناطق و اقوام مختلفی بودند که برای دولت مرکزی می‌جنگیدند و بر خلاف یونانیان جنگشان برای وطن نبود. جنگ‌های بین ایران و یونان با وجود برتری نظامی و مالی ایرانیان به همین دلیل به شکست انجامید؛ یونانی‌ها برای وطنشان می‌جنگیدند و ایرانی‌ها برای امپراطور.

پذیرش تکثر‌ها و حقوق بشر تنها در غرب مدرن و با زیر و رو شدن بنیان‌های متافیزکی و اقتصادی بشر ممکن شد و پیش از آن تاریخ نه «بشری» وجود داشت و نه حق و حقوق به این معنا بنابراین این ادعای دکتر طباطبایی که ایران تمدنی است که کثرت‌ها را به وحدت می‌رساند، به معنای هگلی (و مورد منظور طباطبایی) غلط است زیرا پیش‌فرض مورد نظر دکتر طباطبایی از ابتدا مشکل دارد چراکه هر گونه کلیتی در تاریخ ایران کلیت انتزاعی بوده نه انضمامی؛ این یعنی دولت‌ها با سرکوب اقلیت‌ها و طبقات پایینی نوعی کلیت خیالی را به جامعه حقنه کرده‌اند.

از منظر هگلی نیز دو ایراد به طباطبایی وارد است؛ یکم اینکه هگل تکلیف ایران را در همان ابتدا و در دو صفحه مشخص می‌کند. «مطلق» سفر دور و دراز و غنی‌بخش خود را از ایران آغاز می‌کند، ولی بلافاصله ایران را ترک کرده و به یونان می‌رود. ایران دقیقه کوتاهی در تکامل تاریخی بشر است که نقش بسیار محدود و کم‌اهمیتی در همان ابتدای سفر مطلق دارد. جمله خود هگل به قدر کافی روشنگر است: «شرق می‌دانست و تا امروز هم می‌داند که تنها یک (تن آزاد) است؛ دنیای یونانی و رومی می‌دانست که (بعضی) آزادند؛ جهان ژرمنی می‌داند که (همگان) آزادند.»

اما آنچه تز طباطبایی را ضد هگلی می‌کند، اساسا این است که طباطبایی عملا کلیت انضمامی هگلی را به کلیت انتزاعی تقلیل می‌دهد. طباطبایی سال‌هاست با هرگونه اعطای حق به اقلیت‌ها بویژه اقلیت‌های زبانی مخالف است و حتی در نامه‌اش به سیدمحمد خاتمی، فدرالیسم را نیز برای ایران خطرناک می‌داند. از نظر طباطبایی هر گونه مخالفتی با «ایران بزرگ فرهنگی» مخالفت با امنیت ملی است و منتقدان را به صورت امنیتی طرد می‌کند. چنین چیزی را ابدا نمی‌توان کلی انضمامی [همان کلیتی که هگل در پی آن بود] دانست. آن نوع کلیت انضمامی به این معناست که در عین حفظ کثرت‌ها از نوعی کلیت سخن بگوییم که چنین چیزی در گفتمان طباطبایی غایب است.

دکتر طباطبایی در پی آن است که نظریه انحطاط ایران را با نظریه تداوم ایران آشتی دهد؛ او از «سنت آلتوسری» استفاده می‌کند و مدعی می‌شود که «ایران را باید به مثابه پرابلماتیک فهمید.» این در حالی است که پرابلماتیک آن دقیقه‌ای است که تفکر به بن‌بست می‌خورد و ناچار زایش جدیدی اتفاق می‌افتد بنابراین نظریه ایران نیز باید ابداع بشود چرا که مفاهیم غربی مانند ناسیونالیسم توضیح‌گر ایران نیستند؛ از این منظر نظریه‌ای ابداع شده که ایران را چون پرسشی فلسفی بکاود و این کاوش و رسیدن به «نظریه ایران» قرار است حلال مشکلات ما باشد. یعنی اگر مثلا فرد نابغه‌ای پیدا شود که بفهمد ایران چیست، مشکلات ایران حل خواهد شد و تفکر از انحطاط به مسیر اصلی بازخواهد گشت! چنین چیزی را حتی نمی‌توان ایده‌آلیسم هگلی دانست؛ این تز بیشتر به ایده‌آلیسم محض و تخیلی «برکلی» شبیه است. طباطبایی تداوم اندیشه ایرانشهری را در موضوعات مختلف تاریخی پیگیری می‌کند. از پادشاهان هخامنشی تا سیاست‌نامه‌نویسان و شعر و شاه عباس صفوی که هیچ ربط و ارتباطی به یکدیگر ندارند، در یک کلیت جمع می‌شود و از این حیث روش‌شناسی پژوهشی او عمیقا معیوب است.

بخشی از این نظریه‌ها در نشریاتی همچون مهرنامه بسیار مطرح شده و همانطور که نویسندگان آن در حوزه سیاسی دست به اختراع مکاتب جعلی همچون «مکتب نیاوران» می‌زنند، در حوزه نظری نیز با جعل مکتب چنین ایده‌هایی را اختراع کرده‌اند و بسط داده‌اند؛ طباطبایی نیز از همین فرصت استفاده می‌کند و تئوری خود را یگانه راه نجات ایران می‌داند؛ بی آنکه روی فاشیستی اینگونه تئوری‌های برایش اهمیت داشته باشد، در حقیقت دکتر طباطبایی با دولت‌گرایی ایده‌آلیستی خود تبدیل سروش دهه نود شده است. ایران خیالی که او از آن حرف می‌زند همان چیزی است که اصحاب قدرت می‌خواهند؛ «کلیتی که جزئیت‌ها را داخل خود مضمحل کند و مانند همه پروژه‌های دولت-ملت‌سازی بازی ما خودمان داشتیم را راه بیندازد.»

بخشی از روشنفکران اصلاح‌طلب علنا اعلام کرده‌اند که پس از شکست پروژه اصلاحات فهمیده‌اند که نمی‌توان با دین در افتاد، بنابرین به توصیه استاد، مانند ماکیاولی به نهاد‌های موجود چنگ می‌زنند و و دین و نهاد‌های دیگر را ابزاری برای دولت‌سازی تلقی کنند. طباطبایی و تز دولت گرایش برای مقصود اصلاح‌طلبان بسیار راهگشا بود؛ نظریه‌ای ایده‌آلیستی که برای پروژه دولت‌سازی و انتگراسیون ساخنه شده است.

منابع:
درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران/ سیدجواد طباطبایی/ تهران، انتشارات کویر
زوال اندیشه سیاسی در ایران، ویراست دوم/ سیدجواد طباطبایی/ تهران، انتشارات کویر.
ابن‌خلدون و علوم اجتماعی/ سیدجواد طباطبایی/ تهران، انتشارات طرح نو
خواجه نظام‌الملک/ سیدجواد طباطبایی/ تهران، انتشارات طرح نو

تصویر جوانی سیدجواد طباطبایی
داریوش شایگان و سیدجواد طباطبایی
داریوش شایگان و سیدجواد طباطبایی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۸۴
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲۴
مهتاب نامدار
۱۵:۴۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۲۴
در میدان کشتی هم باید حریف ها هم وزن باشند دیگر چه برسه به میدان نقد نظر، به قول دوستان، انشا نویس محترم کاش اول می دیدنن چه در چنته دارن بعد وارد گود می شدن
ممی
۲۰:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۱۱
واقعا این مقاله از نگاه یک کوتوله فکری نگاشته شده. شما اگر می خواهید طباطبایی را نقد کنید حداقل باید به زانوهای او برسید. گرچه من با بخشی از دیدگاه او اختلاف نظر جدی دارم ولی کار او با این نقد پشمکی خدشه ای بر نیم دارد
امیر
۲۳:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۱/۲۴
رویداد ۲۴ در کار های فریب عوامانه و جذب مخاطب با دروغ پراکنی و تیتر های گنده واقعا حرفه ای

ولی وجدانن این کارتو کنار بزار
زشته
ناشناس
۲۲:۱۸ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۸
این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظریست.. حق
ناشناس
۲۰:۵۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۶
بنظر من این مقاله در مجموع درست میگوید و بد نیست به همین مناسبت خطاب به رویداد۲۴ بگویم برخلاف هشدار صحیح این مقاله، شیوه خبررسانی شما بیشتر در راستای ترویج همین گرایش زردي هالیوودی و نهایتاً فاشیستی امثال توله شاه میباشد.
.
انتقاد از رژیم و مخالفت با رژیم و خواست سرنگونی رژیم حق طبیعی هر یک از ماست اما برخلاف این مقاله عموماً شیوه خبررسانی زرد شما در خدمت جنایتکاران منتظرقدرت نشسته در پادگانهای نظامی ناتو و آمریکا میباشد.
الیزابت اول
۱۴:۴۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۶
یادشان گرامی، روانشان شاد.
ترانه
۱۵:۰۰ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
نویستده این مقاله هیچ چیز جز بی سوادی خود و غرض ورزی را به نمایش نگداشته،نویسنده محترم اگر در دوران هخامنشی بر اقلیت ها ظلم میشد پس چرا عده کثیری از یهودیانی که توسط کوروش از اسارت در بابل آزاد شدند و به ایران آمدند پس از اینکه اجازه یافتند به سرزمین مقدس خود بازگردند در ایران ماندند؟؟ غیر از اینکه در اینجا زندگی خوبی داشتند؟؟؟ و بسیار مثالهای دیگر.شما پان ترکها و مزد بگیران عردوغان راه به جایی نخواهید برد و یادآوری میکنم نسل کشی ارامنه در دوران عثمانی را.این شما هستید دقیقا که تعصبات شدید قومیتی دارید. ایران فرهنگی هم به کوری چشم شما از تاجیکستان و ازبکستان تا قسمتهایی از هند و پاکستان و عراق زنده و تا ابد پا برجاست.
علیرضا
۱۴:۵۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
در طول تاریخ ایران بیشترین روامداری را با همه اقوام داشته است. در صورتیکه نویسنده میگوید کمترین روامداری !!!!! وبا فرض غلط جلو میرود.همچنین ببینید چه کسی خاری در چشم تجزیه طلب ها بوده است؟غیر از وطن دوستان و معتقد به ایران فرهنگی وایرانشهر
مطلب ضعیف وکاملا جهت دار بوده است .خواننده بقدری نا اگاه هست که هیچ اشار ه ای به نقد شدید استاد طباطبایی به اقای خاتمی در موضوع فدرالیسم نمیکندةبعد میگوید استاد مرشد اصلاح طلب ها بوده است. همه دموارد قابل سرچ میباشد
ناشناس
۰۱:۳۰ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
از نظرات همه هموطنان نهایت استفاده را بردیم ایران عزیز باهمه زیبایی های که دارد در رنگین کمانی از اقوام خلاصه شده که به آن نور امید می تابانند
ناشناس
۲۳:۳۵ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
انتشار چنین نوشته ی سخیفی در رویداد 24 شرم آوره.
ناشناس
۱۳:۰۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
هگل جمله مشهوری داد به این قرار که «تاریخ جهان، هیچ‌چیز نیست مگر پیشرفت آگاهی از آزادی» این جمله را می‌توان چکیده کل فلسفه هگل دانست.
آیا واقعا" کل فلسفه هگل را در یک جمله خلاصه میکنید و سپس خود را محق می دانید که اشخاص متفکر را نقد کنید؟
بخشی از روشنفکران اصلاح‌طلب علنا اعلام کرده‌اند که پس از شکست پروژه اصلاحات فهمیده‌اند که نمی‌توان با دین در افتاد
اروپا حکومت دینی را به تاریخ سپرد
علی فرزین
۱۱:۵۶ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
به درک واصل شدن یک جاعل و فاشیست
آیت وکیلیان
۰۲:۴۴ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
برای اثبات بی سوادی این انشانویس رویداد24 لازم نیست که چیز اضافه ای بگویی. همین دو جمله اول این انشا که «مرحوم سید جواد طباطبایی از متفکران ایرانی بود که مدت‌هاست پروژه ایرانشهری را پیش می‌برد. رویداد۲۴ در گزارش چهره‌های خود اندیشه طباطبایی را بررسی کرده و نشان داده که چگونه به «فاشیسم» ختم می‌شود. با این حال در راستای تضمین نظم بازار، رسانه‌های لیبرال او را بیش از آنچه که اهمیت دارد، بزرگ کردند» کفایت می کند که ذهن بی سازمان، بی نظم و پریشان گوی او را رسوا کرد.
شگفت اینجاست که رویداد24 با چه ذوقی به ترهات انشانویس خود اعتماد داشته که رسالت خود را مبنی بر اینکه نشان داده اندیشه طباطبایی به فاشیسم ختم می شود، به نحو احسن انجام داده است.
فقط به این جمله خنده دار نگاه کنید که گفته: با این حال در راستای تضمین نظم بازار، رسانه‌های لیبرال او را بیش از آنچه که اهمیت دارد، بزرگ کردند. ای کاش در زمان نوشتن این انشا پیش پروفسور نجفی بودم و همزمان که می نوشت « در راستای تضمین نظم بازار »؛ دقیقا تضمین نظم بازار اینجا یعنی چه؟ ارتباط تضمین بازار و بزرگ جلوه دادن طباطبایی در چیست و چه ارتباطی به یکدیگر دارند؟
انشا نویس اگر می فهمید که این مطلب چگونه برایش اعتبار بی آبرویی و بی سوادی مضاعف را به ارمغان آورده است، هیچ وقت به خودش اجازه نمی داد که گنده تر از چاک دهانش چنین خزعبلاتی را بنویسد.
دو سوال روتین و کلیشه ای از این انشانویس دارم:
یک: طباطبایی چند کتاب دارد و آیا همه آنها را مطالعه کرده است؟
دوم: در کدام کتاب او و دقیقا نقل به مضمون اشاره کنید که اندیشه او به فاشیسم منتهی می شود؟
سوم: رویکرد مثلا حالا نقادانه جناب انشانویش بر پایه چه نظریه ای استوار است و منطق حاکم بر این انتقاد دقیقا چیست و به آرا و نظرات چه نظریه پردازی پهلو می زند؟
چهارم: میزان اشراف و استیلای فکری اش بر آثار طباطبایی در چه حدی است؟ چه اندازه بر آثار و نظریه طباطبایی اشراف مفهومی ـ علمی دارد؟
پنجم: شما از اینکه طباطبایی گفته «ایران را باید به مثابه پرابلماتیک فهمید.» را رد کرده اید؟ بفرمایید رد این مسئله یا گزاره که اتفاقا دال محوری اندیشه طباطبایی است را چرا نمی پذیرید؟ چرا ایران را به عنوان یک مسئله نمی توان فهمید؟ ایران را برچه اساسی باید فهم کرد؟ دلایلی برای این چرایی ذکر کنید.
نکته آخر اینکه میزان تحصیلات و اینکه مطالعات شما بر چه مسائل و مفاهیمی متمرکز است؟ در تحلیل و فهم مسائل ایران از کدام متفکر وطنی یا خارجی وام می گیرید؟ اشراف شما بر روی فلسفه سیاسی تا چه حدودی است؟ تا چه اندازه بر تاریخ ایران اشراف دارید؟ آیا تمام منابع دسته اول تاریخ ایران را مطالعه کرده اید؟ مطالعه شما در حوزه ادبیات و تاریخ ادبیات ایران چگونه است؟ سیر تاریخ اندیشه در ایران را از چه دوره ای مورد مطالعه قرار داده اید؟ میزان مطالعات شما در مورد تاریخ علم، فلسفه و تاریخ غرب چگونه بوده است؟ دوره زرین، طلایی یا اعتلای فرهنگ، اندیشه و علم در ایران را به چه دوره ای معطوف و محدود می کنید؟ نظرتان در مورد تحقیقات و پژوهش های تاریخی مستشرقین چیست و نوع مواجهه، آورده، روش و سبک و متد آنها در این تاریخ نویسی را توضیح دهید؟ در بحث از جریان شناسی فکری ـ روشنفکری ایران به چه نحله فکری ـ روشنفکری قرابت فکری دارید و علت این تعلق یا قرابت فکری را متوسل بر چه مکانیسم، عناصر یا کاتالیزوری می دانید؟
و سوال آخر: دقیقا در گستره تاریخ و فرهنگ ایران زمین نام دو متفکر کلاسیک و متاخر که نقشی بنیادین در تاریخ ایران و اعتلای این فرهنگ داشته اند را نام ببر و علت هر کدام را در دو خط شرح بده؟
علیرضا
۰۱:۲۰ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
کسی که به زادگاه و قومیت خود دلبستگی نداشته باشد به ایران هم دلبستگی نخواهد داشت.(همانطور که در مورد این آقا اتفاق افتاد و خودش و دخترش سر از آمریکا درآوردند) ایرانشهر یک پروژه بود که جواد هم در آن مشارکت داشت و بهتره بگیم با قیمتی وی را خریده بودن همانطور که زمانی کسروی را خریده بودن
علی
۰۰:۴۸ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
با سلام
با علاقه و آشنایی (کمی ) که بنده با عرفان و فلسفه اسلامی دارم و سیر تفکر در تاریخ ایران و اندیشمندان آن از ابن سینا و سهروردی تا ..خرقانی و ابن عربی سخن و اندیشه دکتر طباطبایی را در این زمینه بسیار متین و منطقی میدانم. بنظرم نویسنده مقاله یا از روی نا آگاهی تاریخی و فلسفی و یا تعمدا در حال اشکال تراشی از اندیشه ها آقای طباطبایی است که خامی و جهالت خود را نشان می دهد که در سراسر مقاله پر است...
پاسخ ها
علی2
۰۹:۳۲ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
کاری به تخصص حضرتعالی ندارم! ولی واقعا نمی دانم این عبارت " متین" و "منطقی" در مورد طباطبایی را به طنز و کنایه گفتید؟ یا جدی؟
ناشناس
۲۲:۴۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
اما نقدی که هست به سید جوادطباطبایی گرامی
کوچک شمردن سایر اقوام و ملت هاست
و دیکتاتوری مذهبی ساسانی زیاد بوده اما ایرانشهر مذهبی نشدیم چون همواره شاه می خواست حرف خودش نفوذ داشته باشد پس باید رواداری می کرد
نمی دانم طباطبایی چقدر پرداخته به این موضوع
به هر حال معتقدم زبان های اقوام کمک شایانی به زبان فارسی می کند و برعکس
زیرا انسان ناطق می اندیشد خیال میکند تصفیه میکند و آمیخته میکند
و این کار در معرض چند زبان قرارگرفتن انجام میشود و باعث پرباری است
ادبیات دیگر زبان های اقوام
باعث میشود که نگارنده فاشیست بودن را کنار بگذارند یا باآن بجنگند زیرا ادبیات با آزادانه زیستن معنی دارد
و بادرک انسان ایرانی
گفتم به زبان عربی یا ترکی و از این رهیافت فکر کردن به فردی یزدی باعث غنای اندیشه آن عرب و ترک و غنای فارسی میشود
ضمنا با خواندن ادبیات دیگر کشورها زیبایی را در هرجایی یافت میکنیم و مقاومتمان نسبت به پذیرش دیگری شکسته یا سست میشود
هیچکس با رسمی بودن فارسی مخالف نیست
هیچکس فقط می خواهند با ظرافت زبان قومشان اشنا شوند ان هم به طور سیستماتیک
اگر خوب بیندیشند زبان فارسی هم از این جمودی که به آن زور کردند بیرون می آید
زبان فارسی از دل همین چندفرهنگی و بدون زور بودن و تاثیرمتقابل بود که رشد کرد و پربارشد
ضمنا زبان های مادری و فارسی درست و توانمند نمی شود اگر انسان ایرانی از اقتصاد و دموکراسی و چندحزبی بودن و حق حداکثری از استفاده منابع بی نظیر ایران غافل یا کم توجه شود
داریم از کشوری می گوییم که بیست و یک درصد منابع گازی را دارد و در گازرسانی لنگ می زند
نفت خوزستان برف آذربایجان خاک سیستان کوه کردستان جنگل شمال و آب خلیج فارس برای همه است چه کسی که در مرکز است چه یک دوتابعیتی چه یک مرزنشین عزیز
ناشناس
۲۲:۲۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
یک.. وقتی میگوییم هخامنشیان و اشکانیان تساهل و رواداری فرهنگی دینی داشتند به معنای مطلقا نبود آشوب نیست
چنانکه وقتی میگوییم دموکراسی فلان کشور مطلقا دموکراسی روا داشته نمی شود پس وجود شورش ها نشانه نبود رواداری نیست
تمامی امپراطوری های تاریخ علیهشان شورش های فراوان شد
اما در ایران هخامنشی کم پیش امده به خاطر فرهنگ و دین دست به شورش بزنند و اگر شده بخاطر کم تعهدی پادشاه به این قانون نانوشته بوده
چنانکه مردم مصر بعد از سه پادشاه ایرانی دست به شورش می زنند به علت ضعف حکومت مرکزی .. دقت کنید یهودیان..یونانیان زرتشتیان بابلیان آشوریان عرب ها و... در حکومت هخامنشی در فرهنگ و دینشان آزاد بودند
زمان اشکانیان هم همینطور که این قدر علت اصلی تنفر اردشیر ساسانی از اشکانیان بود
عرب ها در حکومت هخامنشیان کمک شایانی به فتح مصر کردند و از مالیات معاف شدند
و در نقش رستم هم نام قومشان و تصویر سرباز عرب هست. و استاندار خوزستان به مدت صد سال در زمان اشکانی ها میشانی ها بودندکه قومشان عرب بود و منذریان هم در زمان ساسانی و اقوام گوناگون انجا بودند و خوزستان همواره باشکوه بوده
یعنی همه اقوام روی زمین کتر کرده ارزش افزوده ایجاد کرده در پستی و بلندی ارزش معنوی ایجاد کرده و جنگ فرهنگی نبوده
دوم... یونانی اسپارت ها را به تحقیر می نگریستند و دولت شهرهایشان همواره نگاه قومی داشتند چه اینکه حمله به سارد که از تابعه های ایران بود به این علت بود .
یونانیان با مرگ سقراط نشان دادند دموکراسیشان در رای خلاصه شده نه در وجوه گوناگون.
به همین علت هم دوره اتنی به راحتی با شکست از اسپارت و پشتیبانی ایران ممکن شدو حتی قدر پریکلس هم ندانستند.
اسکندر هم فقط بخاطر گسترش فرهنگ هلنی کبیر شده
وگرنه یک کشورگشابوده و در عرض ده سال چگونه میشه شهرهای تازه ساز را مدیریت کرد
اسکندریه با کدام تفکرات اسکندر اسکندریه شد فقط دستور ساختش از او بود به مانند جاهای دیگر
تخت جمشید هم که مناسک مذهبی داشت و اسکندر با توهین به مفهوم دیگری به اتش کشیدش .
به هر حال چاپارخانه و کانال سوئز دو تا از چنددستاورد داریوشند که بر جهان تاثیر گذاشتند
خود تخت جمشید به خوبی گواه چتد فرهنگی است تمامی تفکرات جهان متمدن آن دوره در معماری اش مجسم شده
تنگه ای که خشایار برای جنگ ایجاد کرد یا پل قایقی دو مهندسی بزرگ تاریخند
باتری اشکانی یا بغدادی اولین باتری مدرن جهان بود
ارگ بم بزرگ ترین بنای خشتی جهان است
و طاق کسری از نظر معماری شاهکاره
پل ایذه از عجایب بوده
هنوز حدود بیست هزار لوح ترجمه نشده در امریکاست و سه هزار لوح برگشت داده شده برای مطالعه اش تبلیغ نمی شود
بخشی هم ترجمه شده که می توانید سیستم حسابداری حیرت انگیزی در آن مشاهده کنید
کسی چه می داند شاید در ترجمه نشده ها شعر هم باشد
هر چه هست انگار نمی خواهند سنگ نوشته ها تبلیغ و ترجمه شود
و برایم سوال است ایا از زمان اشکانی هم سنگ نوشته های مخفی شده و خبرداده نشده ای هست؟
مگر میشود خط باشد خط اوستایی موسیقی باشد اما کتاب ساسانی نباشد
اوستایی که بر پوست گاو بچد و اسکندر سوزاند
کپی از ان نبوده؟
میشود سایت ایجاد کرد یا کامپیوتر خرید و در آن ننوشت یا به عنوان گلدان زینتی بهره برد
پس اگر خطی هست یعنی کتابیهم هست
فرزین
۱۸:۵۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
لعنت بر پانهای کثیف،خدارحمت کند مرحوم طباطبایی اندیشمند فراتر از زمان خود.
پاسخ ها
Irani
۰۰:۱۰ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
پان به کسی می گویند که قدرت را در اختیار دارد و خود را برتر از دیگران می داند و در حق ایشان اجحاف می نماید. پس با این حساب به جز پانفارس، پان های دیگر در ایران موضوعیت و موجودیت ندارند.
سعید
۰۹:۵۴ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
برای آینده بماند!
امروز تیتر برخی روزنامه ها را نگاه می کردم تقریبا عنوان به کار رفته برای طباطبایی "فیلسوف ایرانشهر" بود!
کسانی که برای مجلس گرمی ترحیم طباطبایی مطالبی نوشته بودند!
به نظرم مرگ افرادی همچون طباطبایی فرصت خوبی است برای اینکه بدانیم دانشگاه به چه مصیبت وابتذالی کشیده شد! و اینکه با مرگ همچون او و کسانیکه از پستوها بیرون می آیند می توان به نمایی از معرکه گیرانی که برای نگهداشت این ابتذال در دانشگاه ها قرار داده شده اند دست یافت.
اینها برای آیندگان است. آیندگانی که خواهند آمد و به دور از هیاهوها و جار و جنجال های معرکه گیران به ابتذال کشیدن همه چیز را خواهند دید..
و بار دیگر به این عبارت ناصرالدین شاه باز خواهند گشت: " همه چیز ما باید به همه چیز ما بیاید"
پاسخ ها
سعید صفایی
۰۲:۱۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
با سلام؛ ابتذال از جمله در این هم هست که کسی به خودش اجازه دهد در مورد فردی که خوب یا بد صاحب نظری موثر بوده 7 خط مطلب بنویسد و در آن جز ردیف کردن کلمات معرکه گیر و پستو و ابتذال و جارو جنجال و هیاهو و... دو کلمه حرف حساب که نشان دهد منظورش چیست نگوید و البته خیال هم کند که خیلی سیاسی و فلسفی و آینده نگرانه نظر داده است.
ناشناس
۰۹:۴۵ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
نوشته حاضر یک بازخوانی و تحلیل منطقی و واقع گرا از افکار و اندیشه ها و ایده آل ها و دغدغه های طباطبایی است. بدیهی است که در این مجال محدود نمی توان تمام ابعاد و حدود اندیشه های طباطبایی را نشان داد. با این وجود به عنوان فردی که دو دهه است آثار و افکار طباطبایی را مطالعه و پیگیری می کنم می توانم بگویم این نوشته یک بازخوانی معتدل و منصفانه از افکار طباطبایی است. واقعیت این است که طباطبایی یک نویسنده و نظریه پرداز صرف به مانند افرادی چون حسین بشیریه نیست. هر دو نویسنده و اندیشمند حوزه اندیشه و فلسفه سیاسی هستند. در حالی که برای افراد آشنا به افکار این دو نویسنده تفاوت های مشهودی بین آنها وجوو دارد. طباطبایی فراتر از نویسندگی و محقق بودن یک ایدئولوگ و فراتر از آن یک استراتژیست سیاسی است. طباطبایی در صد حل مساله ایران بود. این مساله از مسیر تحقیق و تئوری های واقع گرا امکان پذیر نبود. در نتیجه در ظاهر تئوری به ایدئولوژی پناه برد. اما این پناهندگی به ایدئولوژی را در ظاهر تئوری پنهان کرد. البته طباطبایی در حدود ایدئولوژی و ایدئولوگ بودن باقی نماند. خاصیت ایدئولوژی تغییر واقعیت موجود و طرد و حذف مخالفان در راستای رسیدن به خواسته و واقعیت مطلوب و آرمانی خود است. به همین خاطر طباطبایی ایدئولوگ و در ادامه یک استراتژیست تمام عیار می شود. به طوری که این صفت طباطبایی در دهه آخر عمر ایشان بروز بیشتری می یابد. طباطبایی به جهت چنین ویژگی هایی همواره فردی محل اختلاف خواهد بود. طرفداران و شیفتگان و مخالفان و معارضان خاص خود را خواهد داشت. برای سال های متمادی بخشی از عرصه تفکر و اندیشه در ایران عرصه جدال موافقان و مخالفان طباطبایی خواهد بود. تا فضای منطق و عقلانیت حاکم نشود طباطبایی به خوبی شناخته و نقد نخواهد شد. باید گفت اساسا فرهنگ ایرانی به جهت ایدئولوژیک بودن بنیان هایش امکان های عقلانیت و واقع گرایی را در نقد پذیرا نمی شود. ایرانیان عموما مردمانی احساسی و ایدئولوژی زده هستند. طباطبایی هم یکی از محصولات چنین فرهنگی است. طرفداران و مخالفان او هم عموما احساسی و ایدئولوژیک برخورد می کنند. چرا که اساسا نوشته ها و قلم و فهم طباطبایی احساسی و ایدئولوژیک است.هر چند که به جهت توانایی هایش احساسی و ایدئولوژیک بودن افکارش را در ظاهر کلمات و ادبیات مطنطن فلسفی پنهان کرده است. البته طباطبایی در سال های آخر عمر به جهت آزردگی از واقعیات جامعه ایرانی و شرایط منطقه ای حاکم بر آن دیگر آن ادبیات مبتنی بر واژگان مبهم فلسفی را کنار نهاده و به شکلی صریح و بی پرده و به طرزی احساسی و آکنده از نگرانی در خصوص ایران سخن گفت. طباطبایی مثالی عالی از ایران و مشکلات و تعارضات درونی نهفته در آن است.
بابک
۰۳:۳۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
رویداد 24، این دو خط را شما پیش از مقاله ی پر از حاشیه ای که منتشر کردید، نوشتید: (در راستای تضمین نظم بازار، رسانه‌های لیبرال او را بیش از آنچه که اهمیت دارد، بزرگ کردند)). لابد متوجه بارِ معنایی کلماتی که به کار برده اید هستید. "در راستای تضمین نظم بازار" یعنی چه و "رسانه های لیبرال" کدام اند و آیا اساسا چنین رسانه هایی در این مملکت داریم؟ اگر اخلاق حرفه دارید، که گمان میکنم دارید، خودتان را در گرداب جذب مخاطب به بهای انتشار هر مطلبِ بی سر تهی نیندازید. متوجه هستم که نظرم را منتشر نمی کنید، صرفاً نوشتم بلکه حداقل خودتان بخوانید و در باره اش تامل کنید.
اشکانی
۰۲:۲۸ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
اقای نجفی چرا قیمه رو ریختی تو ماست پسرم.
ناشناس
۰۰:۱۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه اوست
عرض خود می بری و زحمت ما می داری
ناشناس
۲۱:۴۲ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
خب بالاخره مُرد و الان متوجه شده که خودش مُرده و اسلام زنده و پایداره
ناشناس
۱۷:۲۹ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
نویسنده مقاله ضد ایرانی میداند آ یادرهمان زمان هخامنشبان ،اشکانیان وساسانیان ،بقیه ی دنیا درچه وضعي بوده وحتی ازحمله اعراب تارنساس واو ايضا تا هم اکنون چه شرایطی حکم فرمااست،به هرحال به نظر میرسدحرفهای پان پان ها است
جلال .م
۱۶:۲۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
به واسطه شغلم این امکان را داشته‌ام که در طول زندگی تمام جغرافیای ایران را سیاحت و از نزدیک با تمام اقوام ایران معاشرت نمایم. خانواده‌ام نیز آذری‌تبار بوده‌اند که در اواخر جنگ جهانی اول، ابتدا به باکو و سپس به مرو و عشق‌آباد و نهایتاً به مشهد مهاجرت کرده‌ و در خراسان مقیم شدند.
من تسلط کمی به زبان آذری دارم اما بواسطه سابقه خانوادگی تا نیمه عمر تعصب زیادی به آذربایجان داشتم. اما بتدریج و با آشنا شدن با اقوام و فرهنگهای گوناگون موجود در پهنه‌ی جغرافیای ایران دریافتم که یکی از متعصب‌ترین و صلب‌ترین فرهنگ‌ها را اقوام ترک دارند. در این سالها صفاتی همچون رواداری کم، گرایش به خشونت، اصرار بر حقانیت خود، تحقیر سایر اقوام، خودستایی، خودبزرگ‌بینی، پرهیز از همزیستی با دیگر فرهنگها، بیگانه پرستی، مال‌دوستی و سرخوشی افراطی را بیش از هر قومی در ایران در میان عامه مردم ترک‌تبار مشاهده کردم.
به نظرم ریشه کاستی‌های اندیشه‌ جواد طباطبایی و از جمله تحقیر مخالفان فکری‌اش و لجاجت بر سر بی‌چون‌چرایی نظریه ایرانشهری‌اش بیش از هر چیز، برگرفته از همان پیشینه قومی اوست، همچنانکه نویسنده این مقاله یعنی آقای نجفی نیز احتمالا به دلیل ترک‌تبار بودن و ابتلا به همان صفات به نقد طباطبایی پرداخته است.
من آنقدر که خصیصه‌هایی همچون شوینیسم و قوم‌گرایی را در میان ترک‌زبانها دیده‌ام در مراوده با دیگر اقوام ایرانی‌ ندیده‌ام.
در لابلای تمام سطور مقاله آقای نجفی می‌توان خشم یک متعصب ترک‌‌زبان را احساس کرد که طباطبایی را یک یهودا در شام آخر نهضت پان‌ترکی و نو‌عثمانی‌گری می‌دیده است.
یاشاسین تاریخ، فرهنگ و جغرافیای یگانه ایران.
پاسخ ها
ناشناس
۰۰:۳۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۶
این طور کیلویی نظر دادن و قضاوت کردن مردم مخصوص شما و امثال آقای طباطبایی است! خدا بیامرزدش هرچند راه را به خطا رفت و بجای همدلی کسنه و نفرت بین دو گروه از مردم کشورش را بر جای گذاشت!
ناشناس
۱۶:۲۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
مقاله به سفارش پان ترکیسم نئوعثمانی به رهبری عردوقان نوشته شده است. نقد ناشیانه ای است که نه سروته دارد و نه واقع بینانه است. درواقع تفکرات یک پان ترک خجالتی را سرهم کرده است
خاقان
۱۵:۴۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
رویداد جان، حیف حقوقی که به این آقای نجفی می دهی! من در فلسفه سیاسی سررشته ندارم وحرفی نمی زنم، ولی از تاریخ سر در می آورم و می دانم ایشان مشغول جعل تاریخ است. من به ایشان کاری ندارم، ولی از شما انتظار دارم برای حرفهای ایشان در مورد تاریخ منبع معتبر علمی معرفی کنید، یا خودتان مراجعه کنید به یکی از دانشگاهیانی که در تاریخ ایران باستان تحقیقات دارند و بخواهید نظر بدهند (اگر این مقاله را قابل بیابند، چون نویسنده آن بقدری بیسواد و بیخبر از امهات تاریخ است که بعید می دانم کسی وقتش را صرف جواب دادن به آن کند.)
پاسخ ها
ناشناس
۱۷:۴۶ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
جای آقای نجفی رویداد نیست
ناشناس
۱۳:۴۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
خوبه که خود هگل پایان فلسفه رو اعلام کرد و گرنه روزی چند تا فیلسوف در ایران ظهور میکرد . گرچه مدعیان کم نیستند غافل از اینکه فلسفه نه تنها نتوانتست ساختاری محکم بنا کند که در زیر سازه عظیم علم برای همیشه مدفون شد .
پاسخ ها
ناشناس
۱۹:۱۵ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
تو را چه به علم !!
ناشناس
۰۳:۰۴ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
تا موجودی به نام انسان هست، فلسفه و علم هم وجود خواهد داشت.
جواد
۱۱:۴۹ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
به درک واصل شد فاشیست ایرانشهری
پاسخ ها
ناشناس
۱۹:۱۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
پان ترکیست چپ دلش از نگرش ایرانشهری به درد امده است
ناشناس
۰۳:۰۲ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
کاش شما پان های بیسوادِ جَو گیرِ بی ریشه حداقل معنای کلماتی را که طوطی وار مینویسید، می دانستید. افسوس!
ناشناس
۱۱:۳۶ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
محافظه کاران زن هستند یا مرد؟
ناشناس
۱۵:۴۱ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۵
کسی از شما و جناب دکتر طباطبایی می دانند که ازدواج عربی به فارسی، چه می شود؟!
پاسخ ها
ناشناس
۱۱:۲۷ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
می شود دو به یکی یا شاید هم یکی بدو در شرایطی
داریوش پارسا
۱۸:۱۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۲۳
پیمان زناشویی، پیوند زناشویی
مهدی
۰۲:۴۶ - ۱۴۰۱/۱۱/۰۶
بسیار عالی و عالمانه،
تاریخ ایران و ایران‌شناسی با تکیه و تاکید بر زبان و فرهنگ و "ایده" خوندم، تا ۹۵درصد با مطالب شما موافقم، چونکه مطابق با داده‌های تاریخی است،
فرصت و مجالی بود بیشتر در این زمینه خواهم نوشت، تندرست باشید،
آمور
۱۶:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۷
رو آوردن روسیه به طباطبایی، همکاری با دشمن قدیمی‌اش است، البته طباطبایی مطمئنا با روس‌ها وارد همکاری نخواهد شد. آنچه مسلم است اینکه، روس‌ها بالاخره بازی را به غرب خواهند باخت، لیکن هزینه‌های گزافی هم دست خود و هم دست دیگران خواهند گذاشت. روس‌ها اگرچه جنگجویان نترس، داستان‌نویسان بی‌همتا و هنرمندان قابلی پرورانده‌اند، ولی هیچ وقت سیاستگذار نداشتند
آمور
۱۵:۵۲ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۷
جواد طباطبایی نه متولد تبریز است و نه کلمه‌ای زبان ترکی می‌داند، انتسابش به تبریز و آذربایجان برای آسان‌تر کردن کین ورزی و جنگ دائمی و غیرمعمول‌اش با آذربایجان و زبان ترکی و نیز پیشبرد پروژه ایرانشهری جعل شده و جاافتاده است. البته از نظر شخصی خصومت و عنادی با آذربایجان یا زبان ترکی ندارد، همچنانکه شاید هیچ علاقه و الفتی هم با زبان فارسی نداشته باشد. لکن ایده مرکزی و هدف نهایی پروژه ایرانشهری‌ حذف زبان و فرهنگ ترکی از جغرافیای ایران است. این کار با پررنگ‌تر کردن زبان و ادبیات فارسی و ساختن مفاهیمی که در تاریخ ایران وجود نداشته؛ تا حدودی پنهان نگه داشته شده است. به هر حال عنوان اندیشمند فلسفه سیاسی برای ورودش به سطح آکادمیک و تأثیرگذاری در بالاترین سطوح فکری جامعه و حکومت، به صورت افتخاری به وی داده شده است. ایشان نه فیلسوف و اندیشمند که در حقیقت یک مهندس فرهنگ است که همزمان پیمانکار یک پروژه سیاسی هم بوده است. پروژه‌ای خونبار و تمدن‌ برانداز که شروع نسل‌کشی و پاکسازی‌های اتنیکی گسترده‌ای را در ایران نوید می‌داد و کل خاورمیانه را وارد بحران بزرگ دیگری می‌ساخت.
ناشناس
۱۵:۴۱ - ۱۴۰۱/۰۲/۱۷
جواد طباطبایی نه متولد تبریز است و نه کلمه‌ای زبان ترکی می‌داند، انتسابش به تبریز و آذربایجان برای آسان‌تر کردن کین ورزی و جنگ دائمی و غیرمعمول‌اش با آذربایجان و زبان ترکی و نیز پیشبرد پروژه ایرانشهری جعل شده و جاافتاده است. البته از نظر شخصی خصومت و عنادی با آذربایجان یا زبان ترکی ندارد، همچنانکه شاید هیچ علاقه و الفتی هم با زبان فارسی نداشته باشد. لکن ایده مرکزی و هدف نهایی پروژه ایرانشهری‌ حذف زبان و فرهنگ ترکی از جغرافیای ایران است. این کار با پررنگ‌تر کردن زبان و ادبیات فارسی و ساختن مفاهیمی که در تاریخ ایران وجود نداشته؛ تا حدودی پنهان نگه داشته شده است. به هر حال عنوان اندیشمند فلسفه سیاسی برای ورودش به سطح آکادمیک و تأثیرگذاری در بالاترین سطوح فکری جامعه و حکومت، به صورت افتخاری به وی داده شده است. ایشان نه فیلسوف و اندیشمند که در حقیقت یک مهندس فرهنگ است که همزمان پیمانکار یک پروژه سیاسی هم بوده است. پروژه‌ای خونبار و تمدن‌ برانداز که شروع نسل‌کشی و پاکسازی‌های اتنیکی گسترده‌ای را در ایران نوید می‌داد و کل خاورمیانه را وارد بحران بزرگ دیگری می‌ساخت.
ناشناس
۱۳:۴۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
دیدگاه امثال طباطبائی، بازی با کلمات است. و چون هگلی و پوک است محکوم به فناست.
ناشناس
۲۱:۵۶ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
بعضی ها حرف بزنند حالا چه می گویند اهمیتی ندارد.
حیدر سهیلی اصفهانی
۰۳:۲۱ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۷
در جایگاه یکی از شاگردان ایشان، چیزهایی را که به ایشان بستید در نوشته‌هایش و در شخص ایشان ندیدم. خود او آشکارا می‌گوید که اصلا با زبان ترکی بزرگ شده و در بچگی فارسی نمی‌دانسته، اما برای درک و فهم حوزۀ تمدنی ایران باید نخست خود را از واژۀ فارس رها کرد. از آن جایی که من از همان روزهای نخست متوجه شدم دانش آموختگان علوم سیاسی مشکل بزرگی به نام سیاست زدگی دارند و حاضر نیستند کتاب‌های غیر سیاسی را بخوانند، خود را زیر بار کتب تاریخی از جمله عربی و جغرافیایی و حوزه‌های دیگر از جمله زبان شناسی خفه کردم تا بفهمم روایت سیاست خوانان تک بعدی، سیاستی آکنده از ناآگاهی از حوزه‌های دیگر علوم انسانی است. بزرگوار، ما اصولا چیزی به نام فارس در وجه قومی نداریم. فارس یا فُرُس در اصل در اشاره به مردم عراق کنونی که روزگاری فارسی سوری سخن می‌گفتند، گفته می‌شود و در این پهنه، ما همگی پهله‌ایم. چه آذری و چه غیر آذری و این را می‌توان از کتاب زبان شناس برجستۀ روس دیوکانف یعنی تاریخ ماد به خوبی دریافت. مشکل جناب عالی خلط مبحث میان فارس و ایران است. ایران مقوله‌ای به کلی تاکید می‌کنم، به کلی متفاوت از فارس است و این کلمه، در وهلۀ اول، کلمه‌ای آذری است. پس جناب دکتر در اصل در پی ایجاد وحدتی تمدنی میان اقوامی است که به گویش‌های گوناگون پهله از جمله آذری سخن می‌گفتند که بعضا به آن فارسی میانه می‌گویند. واژۀ فارس هم در کتب عربی برای توضیح وضع موجود ایران به مشتی تازی بیابانگرد بود و لذا نویسندگان زمخت می‌نوشتند تا ذهن زمختشان بفهمد. در فتوح البلدان بلاذری، نویسنده آشکار می‌نویسد: خرجوا الفرس من مدینة تبریز و حاربوا العرب و ثم رجعوا لأسوار المدینة(نقل به مضمون)... فارس‌ها از شهر تبریز بیرون آمدند، لختی با تازیان جنگیدند و آن گاه به شهر بازگشتند. در حالی که در آستانۀ نبرد با تازیان، در حالی که رستم آبروبند به قصد حمله به مدینه نیرو جمع می‌کرد، فارس‌ها و پهله‌ها در شهر تیسفون یا مدائن با همدیگر جنگیدند و او را واردار به بازگشت کردند.
پاسخ ها
علی
۲۱:۳۰ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
این اراجیف رو فقط یه توهم فارس میتونه تفت بده
داریوش پارسا
۰۸:۲۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۲
علی گرامی!
اگر فارس و ایران ۲ واژه ی متفاوتند، چرا قاجارها به جهان اعتراض نمی کردند که چرا ما را پادشاه پرشیا (فارس) می نامید ما که پرشین (فارس) نیستیم، ما تورکیم. چرا قبل از درخواست رسمی رضا شاه پهلوی، همه ی جهان ایران را پرشیا (فارس) می نامیدند؟
علی جان! این گره فقط با دستان توانای شما باز می شود که چرا هزاران سال واژه های Perse , Persia , Iran همه به یک معنی بودند.
آذربایجان
۱۳:۵۲ - ۱۴۰۰/۰۳/۲۲
یاشاسین استاد طباطبایی، و اما بعد، نویسنده ناشناس این مقاله چقدر با بغض و کینه نسبت به ایران قلم میزنه، در طول تاریخ هر ضربه ای که ایران خورده از خودی های قلم به دست مزدور بوده، مزدور عردوغان، علیف،عربستان،عسرائیل( چه پیوندی، پیوندتان مبارک)
محبوبه شیردل انجی خان
۰۷:۵۳ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۳
بسم الله الرحمن الرحیم وقتی معصیتی از یک زن آشکار می شود .یعنی اجرای پرهیزگاری در امری لاززم وکافی موافق دستور خدا مورد ترس دشمن است .آنرا شناخته بستر سازی فرهنگی مس کنیم تا مایه دولت ابد ادب حفظ شود .
پاسخ ها
ناشناس
۰۳:۲۳ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۷
نه منه!؟
موحد
۰۲:۰۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۱
درود بر بزرگان و ادبای ایران ، وقتی شهادت بزرگان و ادیبان در باره اساتیدی همچون شیخ فریحی ، علامه آشتیانی و دیگر بزرگان را می بینم به خود میبالم که ایرانی ام ، بزرگوارانی که به اهمیت ایدئولوژی ، استراتژی می‌پردازند حتمان دغدغه دارند.
مت9
۰۱:۲۱ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۰
نگاه ماتریالیستی شناخت فیل از طریق خرطوم و دم و چهار دست و پاست
عقل انتزاعی باید که درک صحیحی از مجموعه ارائه دهد
در ایران اگر دین نباشد ، ایرانی هم نخواهد بود
آنچه همه اقوام را گره می زند نه قومیت و نه زبان بلکه دین است
اگر ترس علمای اهل سنت کرد از بی دینان کمله نبود و همه یک پارچه بودند کردستان دلیلی برای همراهی با ایران ندارد
ترکها اگرایران شیعه را بر آذربایجان لائیک ترجیح ندهند هیچ ترکی حاضر نیست زیر یوغ فارس بماند
ایرانیت صرف نامی بر کاغذ است آنچه ایران را یک پارچه نگه داشته تفکر دینی و اسلامی است که گرایشات قومی را به شدت ترقیق و تلطیف کرده
اتفاقا تز این آقا ی جواد خان ،مقدمه ای برای اجرائی شدن عملیات هیلاری کیلنتون ومو ساد در جهت میکرو ایرانیزاسیون هست وشاید خود او هم ندانسته در همین مسیر گام بر می دارد
پاسخ ها
ناشناس
۰۲:۵۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
تمامی اقوام ایرانی از جمله هموطنان عزیز ترک زبان و کُرد خود را ایرانی میدانند. اینکه شما هم مانند تجزیه طلبانِ جیره خوارِ دشمنان ایران و ایرانی از (یوغ فارس) دَم میزنید، یا نشان از نا آگاهی تان است یا همچون شبکه ی حقوق بگیر ایران اینترنشنال عاملِ بیگانگان هستید.
ناشناس
۱۹:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۵
کسی که مخالف ایرانشهری باشه مخالف یکپارچی اقوام وملیتهای ایرانی نیست.پروژه ایرانشهری در ایران خلاصه شده در پانفارسی ویکپارچه سازی فرهنگی فارسی دوران رضاشاه به تقلید از المان هیتلری. تا همین امروز هم ادامه داره.انژاد وزبان برا این اقایون ملاک برتری وارزش واحترامه.در پلان پروژه ایرانشهری چه نقشی برا اقوام غیر فارس زبان در نظر گرفته شه هیچ.جز توهین وتحقیر وتمسخر وجکهای قومی که یاعث نفاق بین مردم این کشور میشود.این پروژه پان بازی ها فقط مصرف در کشورهای جهان سوم وچهارم دارد..الا چرا با توجه به اینکه نورمن ها واروپایی تباران که خالق تکنولوژی نوین هستند از این پروژه ها تاریخ مصرف گذشته ندارن
پاسخ ها
ناشناس
۰۲:۴۲ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
کاش حداقل یک بار هم شده نوشته خودتان را بخوانید و ببینید آیا خودتان معنایی از آن می فهمید! چرا اصرار بر نوشتن مطلبی دارید که سارسر بی معنا و بی سر ته است؟
4
۲۲:۳۴ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
۰۲:۴۲ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۱
پسرم شما نه شعورشو دارید بفهمی! نه تعصبت به خاندان سلطنت و کله خشکیت اجازه میدی بفهمی!
سجاد
۱۹:۰۴ - ۱۴۰۰/۰۱/۰۹
درود بر فیلسوف بزرگ ایرانشهر سید جواد طباطبایی...ولا هر وقت من تصویری از طباطبایی می بینم بوی ایران و ایرانیت میدهد.. چرا این روزا تو کشور ایران هرکسی ایراندوست و ایرانپرست هست مورد حمله قرار میگیرد.. استاد طباطبایی همین است که تمام تجزیه طلب های ایران ازش نفرت دارند همین یک مورد گواه بر درستی کار او و از همه مهمتر میهن پرستی اوست.. ایشاله استاد طباطبایی هزار سال زنده باشند وخاری باشد در چشم دشمنان ایران زمین.
پاسخ ها
امید
۱۵:۳۳ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۴
با سلام متاسفانه ایشون یک روز پس از تاریخ درج نظر شما دار فانی دار واع کردند . روح ش شاد
محسن
۲۱:۲۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۲۲
لطفا اسم نویسنده مقاله رو درج بفرمایید که بدونیم چه کسی این مطالب تقطیع شده را آورده است.
ناشناس
۲۰:۲۲ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۴
سلام. من نفهمیدم چرا اینقدر به فرهنگ و تمدن ایرانی تاخته‌اید. من با اصلاح‌طلبها مخالفم ولی اتفاقا این نقد شما اصلا جایی ندارد. کثرت در وحدت و وحدت در کثرت هم به نفع تمدن بزرگ ایرانی است و هم به نفع همه اقوام آن. چرا به فاشیست برسد؟ اسلام هم برخلاف آنچه گفته شد مهمترین مولفه فرهنگی ست و وحدت‌آفرین است. البته اسلام ناب نه خلافت. تمام مردمی که از ایران بصورت استعماری جدا شده‌اند این حس تعلق را دارند. چه شرق چه شما و چه جنوب ایران کنونی. اصلاح طلبها یا دکتر طباطبایی شاید خودشان هم نفهمند که در خلاف منافع غرب حرکت می‌کنند. زبان فارسی زبان مقاومت در برابر غرب است. این تمدن بزرگ شاید حتی اتحاد جماهیر اسلامی باشد که بالاخره در این منطقه شکل خواهد گرفت و برای همیشه آنها را شکست خواهد داد. انشالله
پاسخ ها
ناشناس
۱۲:۲۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
آقای نجفی از مظاهر و نمادها و اسطوره های ایرانی نفرت دارد
جمشید خسروی
۱۰:۰۸ - ۱۳۹۹/۱۰/۱۴
طباطبایی چه خوشتان بیاید یا نیاید اندیشمند نادری است که کارش را به درستی انجام می دهد و صد البته می توان اندیشه هایش را نقد کرد. او دغدغه ایران دارد و در پی چاره ای برای درمان این جسم خسته و روح پژمرده است... اما نویسنده این سطور جز دشمنی با ایران سخنی نمی گوید و بیشتر در پی زدن تیر خلاصی بر این پیکر رنجور است. اصلا کجای تاریخ این چنین تقابل های قومی در ایران بوده که ایشان آن را پراهن عثمان کرده اند؟ ایران تا بوده مرکب از اقوام مختلف بوده اصلا سرشت ایران از روز نخست با اقوام مختلف شکل گرفته که هیچگاه این تفاوت ها مسئله نبوده است. زمان هایی خاصه بعد از اسلام تنازعات مذهبی بوده اما قومی نبوده.... این مزخرفاتی است که مزدوران خائن کمونیست شوروی برای تکه تکه کردن ایران به خورد عده ای داده اند و امروز هم نوکران بی مزد و منت اردوغان هم به آن اضافه شده اند خزعبلاتی مث شوونیسم فارس و سرکوب اقوام و .... مدام عربده می کشند. آخر کدام فارس؟؟؟ البته امثال نویسنده بالا خوب می دانند سخنانشان چقدر بی اساس است ولی به درد بازی تجزیه ایران می خورد.... زهی خیال باطل. ایران پا برجاست.
بهرام
۱۸:۳۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۷
احسنت. عالی بود
طباطبایی راه کسروی رو میره ولی سواد او را نداره.
فراهانی
۱۴:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۹
نقد کاملآ ژورنالیستی همراه با نقل قول‌های تقطیع شده از دکتر طباطبایی با مخلوطی از جعلهای تاریخی درباره‌ی هخامنشیان که در سطح فکر کسانی مثل روازاده است.اما قسمت دردناکترش تحقیر ایران و ایرانی است که در این نوشته موج می‌زند.
ناشناس
۲۲:۳۸ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۸
حرف مفت
ناشناس
۱۹:۲۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۷
متن خوبی بود.لذت بردیم
علی
۱۴:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۷
طباطبایی همواره در آثارش معتقد به ایرانشهری به عنوان یک دستگاه یکپارچه قومی و فرهنگی و زبانی بوده است. نویسنده مقاله مشخص نیست از کدام آثار طباطبایی نظریه سیاست چندفرهنگ گرایی در ایران باستان را استنباط کرده است. نظریه سیاست چندفرهنگ گرایی در دوره هخامنشی متعلق به یکی از پژوهشگران و اساتید علوم سیاسی بنام دکتر عباسی است که هنگامیکه بنده دانشجو بودم کتاب و مقاله ایشان در این زمینه تدریس می شد.
ناشناس
۱۳:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۷
راست گفتید وقتی به اندیشه های امثال سروش و محمد مجتهد شبستری بهایی داده نشود افرادی مثل سید جواد طباطبایی رشد می کنند. البته یکی از دلایل رشد وی اعتماد به نفس بالای وی است که در مورد موضوعاتی که سررشته ندارد هم به راحتی نظریه پردازی می کند و به قول شما چون اصلاح طلب ها ازش حمایت می کنند تونسته خودش رو مطرح کنه
پاسخ ها
لفتخار
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۳۱
احسنت - بها ندادن به متفکرانی مانند سروش و مجتهد شبستری موجب رشد افرادی مانند آقای طباطبائی می‌شود که نظرات او از جنبه تاریخ نا درست و در نهایت منکر به فاشیسم
ناشناس
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۷
همین ایرانشهر پارسی و سرکوب اقوام غیر فارس اگر درمان نشود , ایران را تجزیه خواهد کرد.
ناشناس
۰۶:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۶
چرادانقد به اصلاحات حمله می کنید
محمد نجاتی
۰۵:۱۴ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۶
نویسنده این مقاله به گونه ای از ستم هخامنشیان می گوید که گویی خودش آنجا بوده و همه چیز را دیده است. نوشتن درباره ی ستم هخامنشیان، پهلوی و ... هزینه ای ندارد و متعاقبا ارزش چندانی نیز ندارد. کم نیستند طرفداران اصلاحات و محمد خاتمی که آریایی را با عین آغاز می کنند. با چه احتمالی طباطبایی را به اصلاحات ربط داده اید؟
پاسخ ها
ناشناس
۱۲:۲۰ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
نویسنده ی محترم در مقالات دیگرش هم نشان داده هیچ ارادت و علاقه ای به پارسی ها ندارد )بخوانید غیر ترکها(
ایرانی
۰۴:۲۴ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
به سادگی با یک جستجوی ساده در اینترنت میشه فهمید که جناب نجفی زنجانی یک پانترک ایرانستیز در لفافه اصلاحاتچی ها هست
محمدرضا
۰۰:۴۲ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۶
متن بسیار خوبی بود.
طبیعتا ریشه های ایده آلیستی نظرات آقای طباطبایی تشابه بسیار خاصی با نظریات مادام دواستال درباره علت رشد تفکر آلمانی و توسعه آلمان دارد که گویی، آلمان هم بواسطه همان نظریات «آلمان بزرگ فرهنگی» به طور انفجاری رشد کرده است. حال آنکه تفسیر ایده آلیستی از تاریخ همیشه ضد واقعیت است و این تفسیر ماتریالیستی است که واقعیت را به ما نشان می دهد.
پاسخ ها
ناشناس
۱۹:۲۱ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
دیدگاه ماتریالیستی یعنی کشتار 30 میلیونی مردم بدست رفیق استالین و مائو یعنی قتل عام کامبوج بدست پل پت
مهدی
۲۳:۰۳ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۵
سلام، وقت بخیر
البته که اندیشه آقای دکتر طباطبایی هم قابل نقد است اما بزرگوار، نقد ژورنالیستی حضرتعالی و بریده‌خوانی‌های پراکنده از آثار ایشان، خواننده را از تحلیلتان نومید می‌کند. یا مخاطب را جاهل فرض کرده‌اید یا خودتان نیازمند تعمق و تامل بیشتر در بحث مورد نقد هستید.
پاسخ ها
محمدمعصومی
۱۱:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۴
ایرانیان غیرتمند و باشرف
ملت دانا بود
هرکس این نبود
مردم دم دار بود
................
گرگ دوپا
محمدمعصومی
۱۵:۳۶ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۰
مرد و زن دختر و پسر
مرام انسانیت
کلاس آدمیت
انسانها در حزب خدا
یک فامیل هستند
فامیلی مرام است
آسیایی اروپایی آفریقایی
آمریکای شمالی و جنوبی
دوستی و درستی
و
تاریکی جهل
ظالمین و متکبرین
دشمن انسانیت
دشمن زن و مرد
دشمن آدمیت
دشمن خدا بود
نظرات شما