صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - 2025 November 05
کد خبر: ۴۰۷۷۸۸
تاریخ انتشار: ۲۳:۱۸ - ۲۳ فروردين ۱۴۰۴
در رویداد ۲۴ بخوانید:

عدنان مندرس؛ سیاستمدار مردمی ترکیه یا دیکتاتور؟

عدنان مندرس یکی از سیاستمداران محبوب ترکیه، در جزیره‌ی یاسی‌آدا، در یک دادگاه نظامی محاکمه شد؛ دادگاهی که بسیاری آن را بیش از آن‌که عدالت‌محور بدانند، سیاسی قلمداد کردند.

رویداد۲۴ | در نخستین روز تابستان سال ۱۳۳۲، بندر ازمیر، صحنه یکی از پرشورترین تجمع‌های سیاسی در تاریخ معاصر ترکیه بود. مردی در کت و شلوار رسمی، در میان انبوه میکروفون‌ها ایستاده است و با دستی افراشته به سوی انبوه جمعیت، سخن می‌گوید و چهره‌های بی‌شمار، سرشار از اشتیاق، امید و هیجان، به سوی او خیره شده‌اند. آن مرد، کسی نیست جز عدنان مندرس، نخست‌وزیر وقت ترکیه و یکی از بحث‌برانگیزترین چهره‌های سیاسی قرن بیستم.

در سفری سیاسی ـ تبلیغاتی که عدنان مندرس برای دیدار با مردم غرب ترکیه داشت، همزمان با دورانی میان سنت و تجدد، اقتدار و دموکراسی، سکولاریسم افراطی و بازگشت نمادین دین به سپهر عمومی بود.

اما عدنان مندرس که بود و چرا چنین جمعیتی بی‌سابقه برای دیدارش گرد آمدند؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها باید به چند دهه عقب‌تر بازگردیم؛ به دورانی که ترکیه، هنوز زخمی از جنگ جهانی اول و در کشاکش مدرنیزاسیون اجباری کمالیسم بود.

عدنان مندرس؛ صدایی نو در جمهوری نوپا

عدنان مندرس در سال ۱۸۹۹ در خانواده‌ای زمین‌دار و مرفه در شهر آیدین در غرب آناتولی چشم به جهان گشود؛ منطقه‌ای با پیوند‌های عمیق کشاورزی و فرهنگی که بعد‌ها نقش مهمی در پایگاه اجتماعی او ایفا کرد. دوران نوجوانی او با روز‌های سخت پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی هم‌زمان بود؛ روز‌هایی که عدنان مندرس در آنها شاهد زایش جمهوری نوین ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاتورک شد.


بیشتر بخوانید: آتاتورک و ایدئولوژی کمالیسم


مانند بسیاری از نخبگان ترکیه آن زمان، مندرس تحصیلات خود را در مؤسسات مدرن و غرب‌گرایانه جمهوری طی کرد. اما برخلاف بسیاری از سیاستمداران نسل اول، به‌تدریج از حلقه تنگ و نخبه‌گرای حزب جمهوری‌خواه خلق (CHP) فاصله گرفت و به اندیشه نزدیک‌تر شدن به مردم، به‌ویژه طبقه متوسط، کشاورزان و دینداران گرایش پیدا کرد.

تا پایان دهه‌ی ۱۹۴۰، حزب جمهوری‌خواه خلق که از بدو تأسیس جمهوری در سال ۱۹۲۳ بر ترکیه حکومت می‌کرد، وارد دوره‌ای از رکود و نارضایتی شده بود. مردم که سال‌ها با سیاست‌های سخت‌گیرانه سکولاریستی و تمرکزگرایانه زندگی کرده بودند، خواهان صدایی تازه، چهره‌ای مردمی‌تر و فضایی بازتر بودند.

در چنین فضایی بود که مندرس به همراه چند تن دیگر از نمایندگان مخالف، از حزب حاکم جدا شد و در سال ۱۹۴۶ حزب دموکرات را بنیان گذاشت. این حزب وعده می‌داد که دموکراسی را از انحصار نخبگان خارج کرده و به خواست عمومی نزدیک‌تر کند. وعده‌هایی که از منظر بخش بزرگی از مردم، نوید پایان یک دوره‌ی استبداد خاموش بود.

ترکیه پس از جنگ جهانی دوم

پایان جنگ جهانی دوم، تنها نظم جهانی را دگرگون نکرد؛ بلکه در کشورهایی، چون ترکیه نیز زلزله‌ای سیاسی و اجتماعی به راه انداخت. ترکیه که در طول جنگ به‌صورت رسمی بی‌طرف مانده بود، حالا با جهانی دوقطبی روبه‌رو بود؛ از یک‌سو بلوک شرق به رهبری شوروی، و از سوی دیگر جهان غرب به رهبری ایالات متحده.

ترکیه با ترس از توسعه‌طلبی شوروی در مرز‌های شرقی‌اش، به سوی غرب متمایل شد و به‌ویژه پس از اجرای دکترین ترومن و طرح مارشال، کمک‌های مالی و نظامی آمریکا را دریافت کرد. اما این کمک‌ها بدون خواست غرب برای اصلاحات دموکراتیک امکان‌پذیر نبود. فشار‌های داخلی و بین‌المللی حزب جمهوری‌خواه خلق را واداشت تا انتخابات نسبتاً آزاد سال ۱۹۴۶ را برگزار کند.

این فضا فرصتی طلایی برای حزب تازه‌تأسیس دموکرات بود؛ حزبی که با شعارهایی، چون «آزادی مذهبی»، «اقتصاد باز»، و «پایان حکومت نخبگان» موفق شد در انتخابات ۱۹۵۰ با اختلافی چشمگیر پیروز شود. بدین ترتیب، عدنان مندرس به عنوان نخست‌وزیر، وارد عرصه‌ای شد که برای نخستین بار، گذار واقعی به دموکراسی را در جمهوری ترکیه نوید می‌داد.

اما دموکراسی نوپا، همواره با چالش‌هایی بزرگ روبه‌روست؛ و در ترکیه، این چالش‌ها بیش از هر چیز در تنش میان سکولاریسم ارتش‌محور و گرایش‌های مذهبی جامعه نمود یافت.

تور اژه؛ کارناوال سیاست

تور اژه در تابستان ۱۹۵۳، چیزی فراتر از یک سفر کاری یا تبلیغاتی بود؛ این کارزار، نمایشگاهی از محبوبیت مردی بود که توانسته بود میان مردم عادی، روستاییان، بازاریان، دینداران و حتی بخشی از روشنفکران چهره‌ای تازه از جمهوری عرضه کند. عدنان مندرس، به‌ویژه در نواحی غربی ترکیه ـ که خود نیز از همان‌جا برخاسته بود ـ از محبوبیتی زیاد برخوردار بود.

این سفر که از شهر ازمیر آغاز شد، شامل ایستگاه‌هایی در شهر‌های آیدین، موغلا، مانیسا و دنیزلی بود؛ مناطقی که کشاورزی ستون فقرات اقتصاد آنها بود و سیاست‌های دولت مندرس، از جمله سرمایه‌گذاری در جاده‌سازی، برق‌رسانی، مکانیزه‌سازی کشاورزی و باز شدن بازارها، به بهبود معیشت آنها کمک کرده بود.

در همان روز اول جولای ۱۹۵۳، بندر ازمیر، شهری استراتژیک و تاریخی با جمعیتی چندصدهزارنفری میزبان یکی از پرشورترین گردهمایی‌های سیاسی تاریخ ترکیه شد. تخمین زده می‌شود که بیش از ۲۰۰ هزار نفر برای شنیدن سخنرانی مندرس گرد آمده بودند. خیابان‌ها و پشت‌بام‌ها لبریز از جمعیت بود.

او در آن روز از «عزت ملت»، «آزادی ایمان» و «قدرت مردم» سخن گفت. صدایش در رادیو‌ها پخش شد، روزنامه‌ها از استقبال بی‌سابقه نوشتند، و مخالفان در آن روز سکوت کردند؛ هرچند در دلشان توفانی در حال شکل‌گیری بود.

رابطه مندرس با مردم؛ در میانه کاریزما و بحران

عدنان مندرس، بی‌تردید یکی از معدود رهبران ترکیه بود که توانست چنین پیوند عمیقی با توده‌های مردم برقرار کند. او برخلاف رهبران پیش از خود، نه از دل نخبگان نظامی یا بوروکراسی، بلکه از بطن جامعه برآمده بود. در سخن گفتن، بی‌تکلف بود؛ در رفتار، گرم و نزدیک؛ و در سیاست، وعده‌گر و واقع‌گرا. برای بسیاری، او صدای مردم بود در نظامی که سال‌ها مردم را تنها شنونده دستور‌ها و اصلاحات بالا‌به‌پایین می‌خواست.

اما همین رابطه، که در آغاز نقطه قوت او بود، به‌تدریج به چالشی بزرگ بدل شد. محبوبیتِ فزاینده‌ی مندرس و حزب دموکرات، نهاد‌های سنتی قدرت در ترکیه را نگران کرد؛ ارتش، دانشگاه‌ها، دستگاه قضایی، و حتی رسانه‌ها که اکثراً در پایتخت و در حلقه‌های وفادار به کمالیسم تمرکز داشتند.

منتقدان، مندرس را متهم می‌کردند که در پی تحکیم قدرت شخصی است، آزادی مطبوعات را محدود می‌کند، مخالفان را سرکوب می‌نماید و با سوء‌استفاده از دین، در حال تضعیف پایه‌های سکولاریسم است. در مقابل، حامیانش می‌گفتند که او تنها در برابر نخبه‌گرایی فرسوده‌ای ایستاده که خواست مردم را درک نمی‌کند.

در سال‌های پس از ۱۹۵۳، تنش‌ها شدت گرفت. دولت اقدام به تصویب قوانینی کرد که آزادی بیان را محدودتر می‌ساخت، نمایندگان مخالف را تحت فشار قرار می‌داد و برخی راهپیمایی‌ها را سرکوب می‌کرد. روزنامه‌ها توقیف می‌شدند، دانشجویان معترض بازداشت، و دانشگاهیان منتقد برکنار.

عدنان مندرس که روزی تجسم امید دموکراسی ترکی بود، کم‌کم از منظر برخی ناظران داخلی و خارجی، به مردی بدل شد که میان دموکراسی و اقتدارگرایی در نوسان است. البته مندرس، در بسیاری از بخش‌ها همچنان از حمایت گسترده‌ی مردمی برخوردار بود؛ و این همان تضاد اصلی ترکیه‌ی دهه‌ی ۱۹۵۰ بود؛ شکاف روزافزون میان رأی مردم و اراده نهاد‌های قدرت.

پایان تراژیک عدنان مندرس

در واپسین سال‌های دهه ۱۹۵۰، ترکیه به نقطه جوش رسیده بود. نارضایتی در میان دانشجویان، روزنامه‌نگاران، ارتشیان و احزاب مخالف به اوج رسید. اعتراضات خیابانی در آنکارا و استانبول گسترش یافت و دولت به‌سوی سرکوب شدیدتر حرکت کرد. در همین دوران، مندرس تلاش کرد با افزایش حضور مذهبی در فضای عمومی مانند اجازه‌ی پخش اذان به زبان عربی، تقویت مدارس مذهبی و حمایت از مراسم دینی پایگاه سنتی خود را تقویت کند.

اما ارتش که خود را حافظ امانت آتاتورک و سکولاریسم می‌دانست، وضعیت را تهدیدی مستقیم برای جمهوریت قلمداد کرد. در بامداد ۲۷ مه ۱۹۶۰، ارتش بدون خون‌ریزی حکومت را در دست گرفت. نخست‌وزیر عدنان مندرس، به همراه شمار زیادی از وزیران، نمایندگان مجلس و اعضای حزب دموکرات بازداشت شدند. برای نخستین بار در تاریخ ترکیه، یک دولت منتخب با رأی مردم، با کودتای نظامی ساقط شد.

مندرس در جزیره‌ی یاسی‌آدا، در یک دادگاه نظامی محاکمه شد؛ دادگاهی که بسیاری آن را بیش از آن‌که عدالت‌محور بدانند، سیاسی قلمداد کردند. او به اتهاماتی، چون سوء‌استفاده از قدرت، نقض قانون اساسی و تلاش برای برپایی دیکتاتوری محاکمه شد. در دادگاهی طویل و پرهیاهو، برخی از متهمان تبرئه، برخی به زندان محکوم، و سه نفر از جمله عدنان مندرس به اعدام محکوم شدند.

عدنان مندرس در بامداد ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۱، در جزیره‌ای دورافتاده به نام «ایمرالی»، به دار آویخته شد. او هنگام مرگ ۶۲ سال داشت. خبر اعدامش، موجی از اندوه و شوک را در سراسر ترکیه به‌راه انداخت. بسیاری از مردم، نه‌تنها به خاطر سقوط یک نخست‌وزیر، بلکه به‌دلیل اعدام مردی که خود برگزیده بودند، دچار حسی از تلخ‌کامی و ترس شدند.

نظرات شما