صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - 2025 November 05
کد خبر: ۴۰۸۷۳۲
تاریخ انتشار: ۰۱:۱۵ - ۳۱ فروردين ۱۴۰۴
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

ماری خون آشام؛ ملکه خون و آتش

او نخستین زنی است که به عنوان فرمانروایی مستقل تاج انگلستان و ایرلند را بر سر نهاد و در تاریخ به «ماری خون‌آشام» (بلادی مری) شهرت یافت؛ ملکه‌ای که برای آوردن رم به قلب لندن، شعله‌های سوزان تفتیش عقاید را برافروخت و سرانجام خود نیز در تنهایی و بیماری خاموشی گرفت.

رویداد۲۴| ماری تئودور در ۷ فوریه ۱۵۱۶، در کاخ پلاسنتیا، واقع در گرینویچ، از مادرش کاترین آراگونی _ دختر پرشکوه ایزابلا و فردیناند اسپانیا ـ و پدرش هنری هشتم، پادشاه جوان و جاه‌طلب انگلستان، دیده به جهان گشود. تولد دختری تنومند پس از رشته‌ای سقط‌های پی‌درپی، برای زوج سلطنتی موهبت بود؛ هرچند عرف زمانه، ولیعهد مذکر می‌طلبید. 

کودکی ماری، سرشار از آموزش‌های درباری و زبان‌های لاتین، اسپانیایی و فرانسوی بود. آموزگار محبوبش، خوان لوئیس ویوسِ اسپانیایی، در رسالهٔ «تعلیم و پرورش زنان مسیحی» برای او برنامه‌ای مبتنی بر اخلاق کاتولیکی، موسیقی، رقص و هنر‌های زنانه تدوین کرد؛ هرچند نبوغ ماری در منطق ارسطویی و حساب، او را از اکثر شاهدختان اروپایی متمایز ساخت. صدای خوش او هنگام نواختن لوت و چنگ، چنان شاه را مسرور می‌کرد که بار‌ها از وزرا می‌خواست مجالس رسمی را به ساعتی خلوت با دخترش تعویق اندازند.

با این‌همه، شکاف بزرگی وجود داشت و جهان مسیحیتِ اروپای اوایل سدهٔ شانزدهم، زیر غرش اصلاح دینی مارتین لوتر می‌شکافت و اعتبار پاپ با سوال‌های عمیق الهیاتی زیر سوال می‌رفت. هنری هشتم، در ابتدا «مدافع ایمان» لقب گرفت، اما عطشش برای وارث مذکر، بدل به زلزله‌ای سیاسی و دینی شد که زندگی ماری را درهم کوبید.

هنگامی که روشن شد کاترین دیگر نخواهد توانست پسری را صحیح و سالم به دنیا آورد، توجه شاه به بانوی جوانی در دربار، آن بولین، جلب شد. خواست هنری برای ابطال ازدواج کاتولیکی‌اش با کاترین، نزاعی سخت با کرسی پاپ گشود.

برای ماریِ شانزده‌ساله، این جدایی بیش از یک بحران سیاسی بود. او ناگهان به فرزند نامشروع بدل شد. عنوان «پرنسس ولز» را از او گرفتند؛ مادرش به کاخ‌های دورافتاده تبعید شد و خودِ او را، در حرکتی تحقیرآمیز، به‌عنوان ندیمهٔ خواهر نوزادش الیزابت منصوب کردند. او هرگز دوباره مادر خویش را ندید _ مادری که در ژانویهٔ ۱۵۳۶، در غربت، درگذشت.

ماری از همان ایام نشان داد روح‌اش در برابر فشار خرد نمی‌شود. پیغام‌های مکرر کرملینگری به پدر، اعتراض به مسیحیان پروتستان و سرباززدن از امضای اسنادی که او را «بانو» می‌خواند، بخشی از مقاومت خاموشش بود. حتی تهدید به اعدام یا زندان نیز ثبات قدمش را نشکست.

آشتی مصلحتی با پدر و پیچیدگی وراثت

اعدام آن بولین در مه ۱۵۳۶ و ازدواج سوم هنری با جین سیمور، فضا را برای صلح موقت فراهم آورد. هنری، شاید تحت تأثیر همسر جدیدش و زمزمه‌های مشاوران، فرمان مصالحه صادر کرد که براساس آن ماری باید مشروعیّت جدایی شاه از رم و قانون جانشینی جدید را بپذیرد، آنگاه می‌تواند به دربار بازگردد. پس از هفته‌ها دودلی، سرانجام ماری صلح موقت را پذیرفت تا خون خویش را محفوظ بدارد؛ این امضا راه را برای چند سال آرامش نسبی گشود. در ۱۵۴۴، پارلمان با «قانون سوم جانشینی» ماری و خواهرش الیزابت را ــ پس از برادر ناتنی خردسالشان ادوارد _ در خط تاج جای داد.

دوران سلطنت ادوارد ششم

با مرگ هنری در ژانویهٔ ۱۵۴۷، کشور به سلطنت پسری نه ساله، ادوارد ششم، گذار کرد و سرپرستی حکومت در دست شورای نایبان ــ نخست ادوارد سیمور، دوک سامرست، سپس جان دادلی، دوک نورثامبرلند ــ افتاد. در این سال‌ها ماری، از حضور در مراسم پروتستانی سرباز زد و عمارت‌هایش در نوریچ و کنسینگتون را پناهگاه کاتولیک‌ها کرد و از این راه محبوبیتی کسب کرد. 


بیشتر بخوانید: ایدی امین؛ دیکتاتور آدمخوار!


حکمرانان نوجوان، که محبوبیت شاهزادهٔ بزرگ را تهدیدی بالقوه می‌دیدند، کوشیدند با فشار، حتا زور نظامی، وادارش کنند دست از آیین لاتین بردارد. 

توفانِ جانشینی؛ یازده روزِ لیدی جین

مرگ ناگهانی ادوارد ششم در ژوئیهٔ ۱۵۵۳، بی‌آنکه وارثی برجا گذارد، بحران را به اوج رساند. دوک نورثامبرلند، با طرحی جسورانه، علیرغم «قانون سوم جانشینی»، نوهٔ هنری هفتم، لیدی جین‌گری شانزده‌ساله، را ــ که با پسرش گیلفورد دادلی پیوند یافته بود ــ ملکه خواند. استدلالش این بود که میزانی از «اصلاح پروتستان» باید پابرجا بماند و ماری، کاتولیکی خطرناک، است.

ماری به قلعهٔ فریمینگهام در سافک گریخت؛ در آنجا نامش بر پرچم‌ها نقش بست و از لرد‌های محلی تا دهقانان، فوج پشت فوج، زیر لوای سرخش گرد آمدند. تنها در یازده روز، سپاه او دروازه‌های لندن را نوردید. نورثامبرلند دستگیر و اعدام شد؛ «ملکهٔ نه‌روزه» جین، نخست عفو، اما سپس ــ پس از شورش‌های بعدی ــ سرش از تن جدا شد. ورود پیروزمندانهٔ ماری به شهر، با بانگ توپخانه‌ای بسیار سهمگین بود.

مراسم تاجگذاری ماری

مراسم تاج‌گذاری در ۱ اکتبر ۱۵۵۳ در وست‌مینستر ابی صورت گرفت. در خطبهٔ تاج‌گذاری، اسقف گاردینر بر «بازگشت دخترِ استوار هنری به دامان مادرکلیسا» تأکید کرد. بدین ترتیب، همان ساعت نخستین، سمت و سوی سلطنت معلوم شد: راهِ بازگشت به رم.

سیاست داخلی، پارلمان، مالیات و فقر 

ماری در آغاز کوشید با ملایمت قانون‌گذاری کند. کمیسیون‌های ارزیابی دارایی کلیسا‌های مصادره‌شده، بخشی از زمین‌ها را به رهبان‌ها برگرداند و مالیات‌های فزایندهٔ اواخر هنری را تعدیل کرد. شهریاران محلی نفس راحتی کشیدند و بازار غلات، که بر اثر برداشت‌های ضعیف ۱۵۵۵ ضربه خورده بود، پشتیبانی مالی سلطنتی یافت. با این‌همه، چرخهٔ خشکسالی و جاری شدن آب دروازهٔ تیمز، فقر را گسترد و همه‌گیری «انفلوآنزای اسپانیایی ۱۵۵۷» (لقب تاریخ‌نگاران) هزاران دهقان را به خاک سپرد؛ ملکه، بیمارستان‌هایی موقت در اسمیتفیلد و ساوت‌ورک برپا کرد، اما اعتبارش زیر غبار قتل‌های مذهبی کمرنگ می‌شد.

ازدواج با فیلیپ؛ عشق، سیاست یا ضرورت؟

فیلیپ، شاهزادهٔ اسپانیا، با منش سرد و به‌غایت تشریفاتی هابسبورگ‌ها، در ژوئیهٔ ۱۵۵۴ پای به ساوت‌همپتون گذاشت و در وینچستر با ماری ازدواج کرد. عروسی، شکوه خاصی داشت: رقص اندلسی کنار هورن‌پایپ‌های انگلیسی، کرّ‌اسپان‌ها و دامن‌های ارغوانی تودورها. ولی در پس پرده، پیوندی مصلحتی بود؛ ماری وارث می‌طلبید و فیلیپ، اتحادی که انگلستان را در ائتلافی کاتولیکی علیه فرانسه نگه دارد.

پارلمان، با اکراه، «پیمان زناشویی» را جاری کرد؛ فیلیپ عنوان «پادشاه همسر» می‌گرفت، اما هیچ انگلیسی زیر فرمان مستوفیان اسپانیایی نمی‌رفت؛ همچنین، در صورت پیش‌دستی مرگ ماری و نبود وارث، فیلیپ حق ادعای تاج نداشت. باوجود این بندها، نوعی ترس از بلعیده شدن در دل مردم نشست. شعار‌های دیواری «اسپانیایی‌ها به خانه‌تان برگردید» و خطابه‌های واعظان پروتستان آتش خشم را بالا برد.

شورش وایات و سایهٔ اعدام‌ها

در ژانویهٔ ۱۵۵۴، تاجران کنت و اشراف روستا‌های تنش‌زده از گرانی قند و شراب اسپانیایی، پشت سر سِر توماس وایات جمع شدند. قصدشان، تصرف لندن و نشاندن الیزابت جوان ــ نماد اصلاح ــ بر تخت بود. اگرچه دولت با مهارت گاردینر و لرد پمبرتن پل لندن را بست، شورشیان تا دروازه‌های شهر رسیده، هیاهویی هراس‌افکن ساختند. سرانجام سرکوب شدند؛ نود و هفت تن به رسم خیانت اعدام شدند که برخی بسیار مرگ سخت و وحشتناکی داشتند؛ ویلیام توماس، منشی پیشین شاه، به‌محض دیدن تبر جلاد، خود را از برج به زیر انداخت تا از آن مرگ عذاب‌آور معاف شود.

الیزابت به برج برده شد؛ گفته‌اند در عبور از دروازهٔ نفیرفانوس، زیر لب مزامیر داوودی می‌خواند. بازجویی‌ها نتوانست دخالت مستقیمش را اثبات کند، و پس از دو ماه، با ضمانت‌نامه‌ای سخت، در حصر خانگی حومهٔ وودستاک آزاد شد. اما شک، مانند سایه‌ای سیاه، بر رابطهٔ دو خواهر نشست.

دادگاه‌های تفتیش عقاید ماری

نقطهٔ اوج خشونت مذهبی در دوران ماری تودور، تصویب «قانون بازگشت به ایمان کاتولیک» در سال ۱۵۵۴ و احیای قوانین مذهبی هنری چهارم بود. دادگاه‌های اسقفی، هر هفته ده‌ها پرونده علیه نوپروتستان‌ها می‌گشودند و مبلغان آنان را بازجویی می‌کردند. جان راجرز، مترجم نسخه‌ای از کتاب مقدس، نخستین قربانی این موج شد؛ در چهارم فوریهٔ ۱۵۵۵، در برابر چشمان یازده فرزندش، در اسمیتفیلد به آتش کشیده شد.

در همان سال، اسقف لاتیمر و نیکلاس ریدلی نیز در آکسفورد زنده سوزانده شدند. لاتیمر هنگام سوختن گفت: «امروز شمعی می‌افروزیم که گمان نمی‌کنم خاموش شود.» توماس کرنمر، که زمانی مراسم تاج‌گذاری هنری هشتم و خودِ ماری را برگزار کرده بود، پس از ماه‌ها شکنجه و اعترافات تحمیلی، به شعله سپرده شد و در آتش جان باخت.

برخی از سیاستمداران دربار، مانند اسقف گاردینر، نسبت به شدت خشونت هشدار می‌دادند؛ اما نفوذ کاردینال پول و مشاوران اسپانیایی، ماری را به‌سوی امضای احکام مرگ سوق داد. در مجموع، ۲۸۴ نفر اعدام شدند؛ عمدتاً در جنوب شرقی انگلستان، جایی که مراکز چاپ و تجارت نوین قرار داشتند. این خون‌ریزی‌ها نه‌تنها پروتستانیسم را خاموش نکرد، بلکه شعله‌ورتر ساخت. تصاویری از قربانیان با لباس‌های سفید در بازار‌های شهر‌هایی مانند چلتنهام و لینکولن توزیع شد و افکار عمومی، چهرهٔ «ماری خون‌آشام» را در همه‌جا دید.

اقتصاد، قحطی و بیماری

با اینکه ماری به فرمانروایی سخت‌گیر شناخته می‌شود، در زمینهٔ اقتصاد و دریانوردی اصلاحاتی انجام داد. توماس گریشام، ریاضیدان دربار، مأمور شد تا در فلاندر «قانون جدید ضرب سکه» را تدوین کند تا از رواج سکه‌های سبک و جعلی جلوگیری شود. همچنین بودجه‌هایی برای توسعهٔ بنادر بریستول و دوور اختصاص یافت.

اما سلطنت کوتاه، جنگ‌های پرهزینه و خشکسالی سال‌های ۱۵۵۵ تا ۱۵۵۶، خزانه را تهی کرد. در همین زمان، بیماری واگیرداری ــ که بعد‌ها «نوعی تیفوس» تشخیص داده شد ــ در میان مردم گرسنه و مالیات‌زده شیوع یافت و ده‌ها هزار نفر را به کام مرگ کشید.

جنگ با فرانسه

در ۱۵۵۶، فیلیپ ــ همسر ماری و پادشاه اسپانیا ــ خواهان همراهی انگلستان در جنگ با فرانسه و پاپ شد. ماری، با اینکه دو سال پیش به پارلمان قول داده بود وارد هیچ جنگ خارجی نشود، به عشق شوهر دل سپرد و موافقت کرد. ارتش فرسودهٔ انگلستان توان رویارویی نداشت، و در ژانویهٔ ۱۵۵۸، شهر بندری کاله ــ که از ۱۳۴۷ در اختیار انگلیسی‌ها بود ــ بدون مقاومتی جدی، به دست فرانسوی‌ها افتاد. این شکست نه‌تنها از نظر نظامی، بلکه از نظر روحی برای مردم ضربه‌ای بزرگ بود. ماری، که خود بیمار و ناتوان شده بود، دیگر تاب یک زمستان دیگر را نداشت.

توهم بارداری و زوال ماری

ماری دو بار، در سال‌های ۱۵۵۴ و ۱۵۵۷، دچار پدیده‌ای شد که امروزه «حاملگی کاذب» نامیده می‌شود: نشانه‌هایی مانند تهوع، قطع عادت ماهانه و بزرگ شدن شکم ظاهر شد، اما نوزادی به دنیا نیامد. پزشکان آن زمان علت را «ناسازگاری رحم» می‌دانستند.

افسردگی پس از این تجربه، در کنار دوری فیلیپ که بیشتر در اسپانیا می‌ماند، ماری را به انزوا و بدبینی کشاند. نقل است که ساعت‌ها در تالار سفید قصر وایت‌هال، خاموش و تنها، به شعلهٔ یک شمع زل می‌زد.

واپسین روز‌های زندگی ماری

در سپتامبر ۱۵۵۸، ماری با تب شدید، درد شکم و سرفه‌های خشک در کاخ سنت جیمز بستری شد. فیلیپ تنها نامه‌ای بی‌احساس برایش فرستاد. در وصیت‌نامه‌اش، دستور داد حقوق سربازان پرداخت شود، مهریه‌اش از درآمد جزایر مان تضمین گردد، و از همه مهم‌تر، «در صورتی که الیزابت به ایمان کاتولیکی وفادار بماند، به جانشینی برسد».

سرعت بیماری مجال نداد تا بیانیه‌ای مذهبی از خود بر جای بگذارد. بامداد ۱۷ نوامبر ۱۵۵۸، ناقوس‌های لندن خبر دادند: «ملکه مرده است؛ زنده باد ملکه!» کالبدشکافی انجام نشد، اما مورخان گفتند اگر دلش را می‌شکافتند، واژهٔ «کاله» را در آن می‌یافتند. پیکرش کنار والدین ناتنی‌اش در وست‌مینستر آرام گرفت و الیزابت، ملکهٔ جدید، در مراسم خاکسپاری آیاتی از کتاب حکمت خواند. آتشی که خواهر افروخته بود، حالا خاموش شده بود؛ اما بوی دود هنوز در هوای لندن می‌چرخید.

میراث 

با مرگ ماری، عصر طلایی الیزابت آغاز شد که دوران شکوفایی هنر، سفر‌های دریایی و تثبیت پروتستانیسم در قالب «کلیسای انگلستان» بود. کتاب معروف «شهدا» اثر جان فاکس، با تصاویر خشونت‌بار، چهره‌ای بی‌رحم از ماری ترسیم کرد؛ زنی که تعصب مذهبی‌اش، حس مادری را در او نابود کرده بود.

با این حال، پژوهش‌های دو سدهٔ اخیر تلاش کرده‌اند از پس خاکستر تبلیغات، تصویری انسانی‌تر از ماری بیرون بکشند؛ شاهزاده‌ای تحصیل‌کرده، فرمانروایی که نظام مالی ضرب سکه را اصلاح کرد، و زنی که در دل دوران تیره‌ای از جنگ، آشوب و استبداد، می‌کوشید دوام آورد. بی‌گمان، سوزاندن ۲۸۴ نفر لکه‌ای تاریک بر دامن اوست؛ اما برای فهمِ چهره‌ٔ انسانی‌اش، باید ترس‌هایش از دخالت بیگانگان، خطر شورش اشراف و سایهٔ پدر مقتدرش را نیز دید.

نظرات شما