رویداد۲۴| شرایط پیچیده کنونی از سردرگمی سیاست خارجی میان دیپلماسی و جنگ گرفته تا بحرانهای پیدرپی اقتصادی که زندگی مردم را در تنگنا قرار داده خود مسبب برخی مسائل اجتماعی است، قابل انکار نیست و باید برای برون رفت از آن فکر جدی کرد. از همین رو برخی چهرههای باسابقه در عرصه سیاستگذاری اقتصادی طی بیانیهای دعوت به تغییر پارادایم حکمرانی کرده و از اصلاح رابطه با جهان و عبور از مسیرهای شکستخورده گفتهاند. این تلاش، اما بلافاصله با حملات تند رسانههای اصولگرا مواجه شده است؛ حملاتی که به نظر میرسد در راستای پاک کردن صورتمسئله و بهانهای برای بستن دهان آیندهنگران باشد.
در همین راستا، روزنامه «جوان» در شماره امروز خود امضاکنندگان بیانیه را «بانیان وضع موجود» خوانده و پیشنهادهای آنان را «بازگشت به بنبست» تعبیر کرده است.
چهرههایی، چون عباس آخوندی، مسعود نیلی، محمد ستاریفر، حسین عبدهتبریزی و فرهاد نیلی در بیانیهای که اخیر منتشر شده، نسبت به انسداد مسیرهای اصلاحی در حکمرانی کشور هشدار دادند و نوشتند: «برای خروج از شرایط پرتنش کنونی، ضروری است مسیر دیپلماسی فعال و تعامل سازنده با غرب مجدداً احیا شود.»
روزنامه جوان، اما با تیتر تند «معماران تغییر پارادایم، بانیان وضع موجودند» نه تنها پیشنهادها را نپذیرفت، بلکه سعی کرد چهرههای امضاکننده را فاقد صلاحیت اخلاقی و اجرایی برای نقد بداند. این رسانه، امثال آخوندی را مسئول بحران مسکن، نیلی را عامل رکود پسابرجام، و دیگران را مسبب خصوصیسازیهای رانتی خواند.
روزنامه خراسان نیز اگرچه برخورد منطقیتر با این بیانه دارد، اما انتقاداتی را به آن وارد کرده و نوشته: «عمده نکاتی که در این بیانیه مطرح شده به طور کلی خواستههایی معقول و حتی ضروریاند. اما مسئله اینجاست که به نظر میرسد پشت این عبارات، منطق و ذهنیتهایی وجود داشته که یا ناکارآمد بوده یا در دنیای پرشتاب سالهای اخیر، به کلی کهنه شدهاند. در این راستا، به سه محور اصلی اشاره میشود.»
این روزنامه اصولگرا محورهای مورد اشاره خود را تحت عناوین «تحریم، تنها حاصل یک بحران سیاسی نیست»، «حافظه تاریخی سیاست گذاری را فراموش نکنیم» و «نمی توان عملیات رسانهای دشمن را نادیده گرفت» شرح داده و نوشته: «بیانیه «وقت تغییر پارادایم»، در ظاهر نوید اصلاح و بازگشت به عقلانیت میدهد؛ اما آنچه در زیرساخت فکری آن دیده میشود، نه یک «تغییر پارادایم»، بلکه استمرار همان ذهنیتهایی است که بارها آزموده شدهاند. از غفلت نسبت به ماهیت ژئوپلیتیکی تحریم گرفته تا نادیده گرفتن شکستهای گذشته و در نهایت، سادهانگاری در برابر جنگ رسانهای، همه نشان میدهد که این بیانیه بیش از آنکه نقطه عطفی برای آینده باشد، تکراری است از نسخههایی که پیشتر نتوانستند مسیر را هموار کنند.»
بیشتر بخوانید: بیانیه ۱۸۰ اقتصاددان و استاد دانشگاه درباره «ضرورت تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران»
مهمترین پرسش اینجاست که اگر بیانیه «تغییر پارادایم» بازگشت به گذشته است، پس آینده چیست؟ کدام جریان، اکنون بر سر کار است و چه خروجیای از دولتهای سیزدهم و چهاردهم - طی یک سال نخست - حاصل شده است؟ آمارهای رسمی نشان میدهد تورم، سرمایهگریزی، رکود، و بحران معیشت، در ماههای اخیر نه تنها کم نشده بلکه تشدید شده است. در چنین شرایطی، حمله به هر تلاشی برای اصلاح مسیر، بیش از آنکه نقد سازنده باشد، به دفاع بیپشتوانه از وضع موجود شباهت دارد.
در بیانیه مورد بحث آمده: «اقتصاد ایران نیازمند تغییری بنیادی در نگرش حکمرانی، بازتعریف رابطه با جهان، میدان دادن به نخبگان جدید و دوری از سیاستهای تنشزا در عرصه سیاست خارجی است.» این مفاهیم، نه تجویز نسخهای از گذشته بلکه اعتراف به لزوم عبور از روشهای ناکارآمد دهههای اخیر، از جمله راهحلهای اقتصادی مبتنی بر بیگانگی با واقعیتهای جهانی است.
رویکرد روزنامه جوان در واقع نوعی انسداد نقد است؛ بر این اساس که «هر که روزی در قدرت بوده، دیگر حق نقد ندارد.» اگر این منطق را بپذیریم، پس امروز حتی کسانی که در دولت سیزدهم و چهاردهم مسئولیت دارند، نیز در آینده حق هشدار دادن ندارند؛ زیرا حتماً بخشی از وضع موجود به عملکرد فعلی آنها بازمیگردد.
این در حالی است که تجربه جهانی نیز نشان داده، بسیاری از اصلاحات اساسی، نه از سوی مخالفان ساختار، بلکه از دل بدنه خود ساختار آغاز شده است.
بیانیه تغییر پارادایم، صرفنظر از امضاکنندگان آن، واجد ایدههایی قابل تامل است. اقتصاد ایران نیازمند بازنگری شجاعانه در سیاستگذاری است؛ چه از جانب نسل قدیم مدیران، چه نسل جدید. حملههای رسانهای علیه این تلاشها، شاید نشانه آن باشد که جریانهای مسلط بر قدرت از هر صدای متفاوتی، ولو از درون خود ساختار، نگراناند.
حقیقت این است که کشور در وضعیتی است که نه گذشته قابل تکرار است، نه اکنون قابل دوام. اگر قرار باشد تغییری رخ دهد، باید اجازه داد همه صداها شنیده شوند؛ حتی اگر بخشی از آن صداها، زمانی خود بازیگر بودهاند. پرسش این است: اگر نقد از گذشته ممنوع باشد، پس چه کسی قرار است آینده را اصلاح کند؟