رویداد۲۴| فیلم موروماچی بورای به کارگردانی یو آیری و با بازی درخشان یاسوشی اِمی، یویا اندو و هانیا، اثری تاریخی، حماسی و در عین حال انسانی است که مخاطب را به یکی از پرتلاطمترین دورانهای تاریخ ژاپن، یعنی دوره موروماچی، میبرد. این فیلم محصول سال ۲۰۲۵ کشور ژاپن و با مدتزمان ۲ ساعت و ۱۱ دقیقه است.
در مرکز روایت این فیلم حماسی، شخصیتی به نام هاسودا هیُوئه قرار دارد. مردی که در بحبوحه فساد، سرکوب و جنگهای داخلی، در دوران موروماچی، تصمیم به طغیان میگیرد. او که سابقهای نظامی دارد و با ساختار قدرت آشناست، ناگهان راه متفاوتی را در پیش میگیرد؛ راه شورش. هیوئه با جمعکردن گروهی از یاغیان، راندهشدگان و مخالفان حکومت، در شهر کیوتو هسته اولیه یک شورش گسترده را شکل میدهد.
بیشتر بخوانید: نقد و بررسی فیلم جاده یخی: انتقام | داستانی اکشن و پرحادثه، اما کمرمق
فیلم، با پرهیز از نگاه سیاه و سفید به مفاهیم خیر و شر، شخصیت هیوئه را بهعنوان انسانی با انگیزههای پیچیده و اهداف متضاد نشان میدهد؛ مردی که در عین شورشی بودن، به نوعی عدالتطلبی پایبند است. در این مسیر، همراهی شخصیتهای فرعی با پیشزمینههای متفاوت و گذشتههای رازآلود، پیچیدگی داستان را دوچندان میکند.
یکی از ویژگیهای چشمگیر موروماچی بورای، بازسازی دقیق و با جزئیات دوران تاریخی موروماچی ژاپن (۱۳۳۶–۱۵۷۳ میلادی) است؛ دورهای که در آن خاندان آشیکاگا بر ژاپن حکومت میکردند و کشور درگیر جنگهای داخلی و کشمکشهای فئودالی بود. فیلم با طراحی لباسهای سنتی، لوکیشنهای تاریخی، صحنهآرایی دقیق و حتی استفاده از زبان و گویش محلی آن زمان، تلاش کرده است تا فضای آن دوران را با بیشترین اصالت ممکن بازتاب دهد.
یو آیری، کارگردان فیلم، که پیش از این نیز تجربه ساخت آثار تاریخی را در کارنامه خود داشته، در این فیلم مرز بین وفاداری و خیانت، بین قدرت و فساد، و بین مقاومت و جنون را با مهارت بالایی به تصویر کشیده است. آیری موفق میشود شورش هیوئه را نه تنها بهعنوان یک حرکت نظامی، بلکه بهعنوان یک دگرگونی فکری و اجتماعی به نمایش بگذارد؛ چیزی که در دل مخاطب نیز طنین میاندازد.
یاسوشی اِمی در نقش اصلی یعنی هاسودا هیوئه، حضوری پرقدرت و قابل توجه دارد. یویا اندو و هانیا نیز در نقشهای مکمل، به خوبی به ساختار دراماتیک داستان کمک میکنند. هرکدام از این شخصیتها نه تنها ابزاری برای پیشبرد داستان نیستند، بلکه خودشان حامل داستانهایی درونیاند که در طول فیلم بهتدریج باز میشوند.
کارگردان با صحنههای نبرد، طراحی اکشن خیرهکننده، خشونت واقعگرایانه و بدون اغراق تصویری، انرژی بالایی به فیلم بخشیدهاند. بر خلاف بسیاری از آثار اکشن، در اینجا جنگها فقط برای جذابیت بصری نیستند، بلکه در هر کدام، بعدی از شخصیت هیوئه یا همرزمانش آشکار میشود.
آیری همچنین به لحظات سکوت و تأمل هم اهمیت زیادی داده است. در میان درگیریها و فریادها، گاه سکوت و تماشای چهرهای در حال فروپاشی، تأثیر عمیقتری دارد. این ریتم متعادل بین صحنههای پرتنش و لحظات آرامتر، از ویژگیهای مهم و قابل تحسین فیلم است.
در بطن فیلم، تمهایی همچون شورش علیه نظام فاسد، تضاد بین قدرت و اخلاق، و مسئله وفاداری در جهانی بیثبات حضور پررنگی دارند. فیلم از روایت صرف تاریخی فراتر میرود و سؤالاتی مطرح میکند که برای مخاطب امروزی نیز آشنا هستند. آیا در مواجهه با فساد سیستماتیک، شورش موجه است؟ آیا برای رسیدن به عدالت، باید به همان اندازهای بیرحم بود که دشمن هست؟ و آیا انسانی که برای هدفی والا میجنگد، میتواند از جنایاتش شانه خالی کند؟
این پرسشها در خلال داستان، بدون پاسخ قطعی و دیکتهشده مطرح میشوند و همین موضوع، فیلم را از تبدیل شدن به یک روایت شعاری باز میدارد.