صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۴ - 2025 November 06
کد خبر: ۴۲۲۵۴۳
تاریخ انتشار: ۲۳:۵۴ - ۲۸ شهريور ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

مارتین لوتر کینگ؛ پایه‌گذار یکی از باشکوه‌ترین جنبش‌های عدالت‌خواهی و نبرد خشونت‌پرهیز

او نه شمشیر برداشت، نه فریاد انتقام سر داد. با ایمان به «تنش خلاق»، «کنش بی‌خشونت» و «عشق به دشمن»، پایه‌گذار یکی از پرشکوه‌ترین جنبش‌های عدالت‌خواهی تاریخ شد.

رویداد ۲۴| دهه ۱۹۶۰ میلادی دوران اوج مبارزات مدنی سیاه‌پوستان آمریکا بود. یک قرن از لغو برده‌داری و پایان جنگ داخلی گذشته بود، اما بسیاری از ایالت‌های جنوبی همچنان با تصویب و اجرای سیاست‌هایی نظام‌مند، محروم‌سازی و تبعیض علیه سیاه‌پوستان را تداوم می‌بخشیدند؛ سیاست‌هایی که آشکارا و کاملاً قانونی اجرا می‌شدند و در قالب قوانینی موسوم به «جیم کرو» نهادینه شده بودند. این مقررات محلی و منطقه‌ای، عملاً شمار زیادی از حقوق بنیادین سیاه‌پوستان را از آنان سلب می‌کردند.

مبارزه برای دستیابی به حقوق مدنی از همان دوران پایانی جنگ داخلی آغاز شده بود، اما از اواسط دهه ۱۹۵۰ این حرکت به جنبشی گسترده و ریشه‌دار بدل شد که با تکیه بر اعتراضات جمعی و نافرمانی مدنی، تأثیرات عمیقی بر جامعه آمریکا گذاشت. در رأس این جنبش، نام دکتر مارتین لوتر کینگ می‌درخشید؛ کشیش جوانی از جورجیا که با همکاری «انجمن ملی رنگین‌پوستان» و الهام از مبارزات گاندی علیه استعمار بریتانیا، به یکی از برجسته‌ترین چهره‌های جنبش حقوق مدنی بدل شد.

کینگ که در سال ۱۹۵۷ با دیگر رهبران مذهبی «کنفرانس رهبری مسیحیان جنوب» را بنیان نهاد، برای نخستین‌بار نیرویی منسجم و در سطح ملی پدید آورد که ائتلافی از کلیسا‌های سیاه‌پوستان و نیرو‌های روشنفکر جامعه را به جنبش پیوند زد. همین پیوند، نیروی محرکه‌ای شد که جنبش را به موجی ملی تبدیل کرد.


بیشتر بخوانید: نژادپرستی یک‌گام به جلو، دوگام به عقب


کینگ، همان‌طور که بعد‌ها نوشت، خشونت‌پرهیزی را نه‌فقط یک تاکتیک، بلکه فلسفه و جهان‌بینی می‌دانست: «خشونت‌پرهیزی، تنها به معنای پرهیز از خشونت فیزیکی و بیرونی نیست، بلکه شامل اجتناب از خشونت درونی روح نیز می‌شود. تو نه‌تنها از شلیک کردن به یک انسان سر باز می‌زنی، بلکه از نفرت ورزیدن به او نیز امتناع می‌کنی.»

همچون بسیاری دیگر از فعالان حقوق مدنی، کینگ مبارزه برای برابری را نبردی برای روشنگری در برابر نادانی و تعصبات ریشه‌دار می‌دانست. نظام سیاسی و اجتماعی جنوب، که بر پایه برتری نژادی و حق‌ویژه‌بودن سفیدپوستان استوار بود، ساختاری ایجاد کرده بود که سیاه‌پوستان و بسیاری دیگر از اقلیت‌ها را به حاشیه می‌راند و حقوق بنیادین آنان را نفی می‌کرد.

کینگ باور داشت صاحبان قدرت، عمیقاً به این باور‌های تبعیض‌آمیز ایمان دارند و این «جهل صادقانه» در بنیاد نابرابری‌ها ریشه دوانده است. به اعتقاد او، تغییر صرفاً سیاسی کافی نبود؛ باید نگرش‌های اکثریت نسبت به اقلیت‌ها نیز دگرگون می‌شد تا تغییری پایدار پدید آید. او این را «پیکار برای روح ملت» می‌دانست.

آغاز اعتراضات بیرمنگام؛ نامه‌ای برای تاریخ

در سوم آوریل ۱۹۶۳، کینگ رهبری مجموعه‌ای از تحصن‌ها و اعتراض‌های بی‌خشونت را علیه بی‌عدالتی نژادی در شهر بیرمنگام آلاباما برعهده گرفت؛ شهری که از نماد‌های سرسختی نظام تبعیض بود. در دوازدهم آوریل، تنها یک هفته پس از آغاز حرکت‌ها، پلیس بر اساس حکم قضایی تازه‌ای که «راهپیمایی، اعتراض، تحریم، ورود بدون مجوز و اعتصاب» را ممنوع می‌دانست، کینگ را به اتهام «راهپیمایی بدون مجوز» و با خشونت بازداشت کرد.

همان روز، هشت روحانی سفیدپوست اهل آلاباما بیانیه‌ای با عنوان «فراخوانی برای وحدت» منتشر کردند که خطاب مستقیمش به دکتر کینگ بود و ادامه‌ای بر نامه‌ای بود که چند ماه پیش‌تر با عنوان «درخواست برای نظم و عقل سلیم» انتشار یافته بود. آنان دکتر کینگ را «بیگانه‌ای» در مسئله جامعه قلمداد کردند و تلویحاً گفتند که نباید در امور نژادی آلاباما مداخله کند و اعتراض‌های بی‌خشونت به رهبری او را «نابخردانه و نابهنگام» خواندند.

همین نمونه آشکار از مصادره عقل سلیم به سود صاحبان قدرت و علیه عدالت، کینگ را بر آن داشت که پاسخ دهد. فردای همان روز، در زندان، دست به نگارش یکی از مهم‌ترین نامه‌های قرن زد؛ نامه‌ای که خود بعد‌ها نوشت: «هرگز پیش از این، نامه‌ای چنین طولانی ننوشته بودم.»

نامه‌ای از زندان بیرمنگام؛ استدلال، شور و دفاع از عدالت

دکتر کینگ و یارانش به خوبی از قدرت رسانه‌ها در شکل‌دهی به تخیل عمومی آگاه بودند و متن تایپ‌شده این نامه را نه فقط به روحانیان بیرمنگام، بلکه به مطبوعات و نشریاتی، چون «آتلانتیک» و «مانتلی» و «نیویورک پست» رساندند. متن کامل، سرانجام با عنوان «نامه‌ای از زندان بیرمنگام» چاپ شد و به بیانیه‌ای بنیادین و ماندگار در دفاع از عدالت اجتماعی و مبارزه جهانی برای برابری انسانی تبدیل شد.

کینگ با دانش گسترده و تکیه بر سنت‌های فلسفی_ از سقراط و سنت آگوستین، تا ثورو و سنت پل – با مهارتی بی‌بدیل و بیانی آمیخته به خرد و شور خطابه، استدلال‌های روحانیون محافظه‌کار را به چالش کشید.

او پاسخ خود را با رد ادعای بی‌ارتباط بودنش به وقایع بیرمنگام آغاز می‌کند: «بی‌عدالتی در هر کجا، تهدیدی برای عدالت در همه‌جاست. ما در شبکه‌ای ناگسستنی از حیات جمعی به یکدیگر وابسته هستیم؛ و هر آنچه بر یکی اثر مستقیم بگذارد، به همه‌مان به‌شکل غیرمستقیم آسیب خواهد رساند.»

کینگ چهار گام بنیادین مقاومت خشونت‌پرهیز را برمی‌شمرد:

۱) گردآوری دقیق داده‌ها برای تشخیص وجود بی‌عدالتی

۲) مذاکره

۳) پالایش درونی

۴) کنش مستقیم

و سپس مفهومی ژرف به نام «تنش خلاق» را طرح می‌کند؛ تنشی که هدفش ایجاد بحران و وادارکردن جامعه بی‌اعتنا به مواجهه با مسأله است:

«کنش مستقیمِ بی‌خشونت، هدفش ایجاد بحرانی است که به شکل‌گیری تنشی خلاق منتهی شود؛ تنشی که یک جامعه‌ی بی‌اعتنا و خنثی را وادار می‌کند مسئله خود را ببیند و با مشکلاتش مواجه شود... این امر، در واقع، نوعی تنش سازنده و بدون خشونت است که برای رشد جامعه ضرورت دارد... ما نیز باید حضور خرمگس‌های خشونت‌پرهیز را در جامعه خودمان بپذیریم؛ تا بلکه در سایه همین تنش، انسان‌ها از ژرفای تبعیض و نژادپرستی برخیزند و به فرازِ شکوهمند درک متقابل و همبستگی دست یابند.»

کینگ در بخش دیگری از نامه، نسبت به ادعای «نابهنگامی» اعتراضات پاسخ می‌دهد: «عدالتی که به تاخیر افتد، خود شکلی از بی‌عدالتی است... زمانی فرا می‌رسد که در آن جام شکیبایی انسان لبریز می‌شود و دیگر نمی‌پذیرد در ژرفای ظلم و ستم به تهی‌بودن و یاس تن دهد... اینها همه از بدفهمیِ مفهوم زمان برمی‌خیزد؛ گویی زمان، خود به‌تنهایی تمام زخم‌ها را درمان خواهد کرد. اما حقیقت آن است که زمان، بی‌طرف است. ما باید از زمان، خلاقانه بهره بگیریم و همیشه آگاه باشیم که وقتِ نیکی‌کردن، هم‌اکنون است. اکنون است زمان تحقق وعده دموکراسی؛ اکنون لحظه آن رسیده که مرثیه‌ی ملی خود را به سرودی خلاق در ستایش همبستگی و عدالت بدل کنیم.»

کینگ نظام حقوقی را نیز به پرسش می‌گیرد و با الهام از سنت آگوستین، میان قانون عادلانه و قانون ناعادلانه تمایز قائل می‌شود: «قانون ناعادلانه، اساسا قانون نیست... هر قانونی که شان انسان را پاس بدارد، عادلانه است؛ و هر آن‌چه که منزلت انسان را خدشه‌دار سازد، ناعادلانه. از همین‌رو، تمام قوانین مربوط به تفکیک نژادی از بنیاد باطل‌اند، زیرا نه‌تنها جان انسان را می‌آزارند، بلکه روان و شخصیت او را تحقیر می‌کنند.»

کینگ، با تکیه بر نظریه مارتین بوبر درباره «من-تو» و «من-آن»، تبعیض را نوعی شی‌وارگی رابطه انسانی می‌داند که شان انسان را از سوژه اخلاقی به شیء تقلیل می‌دهد؛ و معیاری روشن برای تمایز میان قانون عادلانه و ناعادلانه ارائه می‌دهد: «قانون ناعادلانه آن است که اکثریتی آن را بر اقلیتی تحمیل می‌کند، بی‌آنکه خود را ملزم به اطاعت از آن بداند... در مقابل، قانون عادلانه آن است که اکثریت، اقلیت را به اطاعت از آن فرامی‌خواند، اما خود نیز در تبعیت از آن پیش‌قدم است.»

کینگ همچنین بر تمایز نافرمانی مدنی از بی‌نظمی تاکید می‌کند: «من به‌هیچ‌روی، از گریز یا سرپیچی کورکورانه از قانون دفاع نمی‌کنم؛ اما آن‌که قانونی ناعادلانه را، به فرمان وجدان خود، می‌شکند و با عشق و آگاهی، مجازاتش را می‌پذیرد، در حقیقت، عمیق‌ترین احترام را نسبت به قانون ابراز می‌کند.»

و سرانجام، با بیانی تلخ، اما ژرف می‌نویسد: «درک سطحی نیک‌خواهان، مأیوس‌کننده‌تر است از سوءتفاهم کامل بدخواهان. پذیرشِ میانمایه و بی‌جان، گیج‌کننده‌تر است از ردّ قاطع و صریح.»

خشونت‌پرهیزی و مقاومت اخلاقی

برخلاف برخی رهبران جنبش حقوق مدنی همچون مالکوم ایکس، کینگ خشونت‌پرهیزی را اصل بنیادی مبارزه می‌دانست؛ راهی که نیازمند والاترین سطح خویشتن‌داری و قدرت اخلاقی بود.

اندیشه خشونت‌پرهیز، حتی در اوج خشم و سرکوب، توصیه به مقاومت درونی می‌کرد: «اگر مقاومت خشونت‌آمیز شود، هم هدف اخلاقی معترضان تضعیف می‌شود و هم همدلی عمومی از دست می‌رود.» کینگ حتی گاهی برای جلوگیری از خشونت برخی فعالان، سخنرانی یا تظاهرات را لغو می‌کرد.

او با وجود تهدید‌ها و خشونت‌ها علیه خود و همراهانش، بار‌ها رهبری تظاهرات را برعهده گرفت، چندین‌بار مجروح شد و به زندان افتاد. تصاویر خشونت پلیس علیه فعالان حقوق مدنی، یکی از موثرترین ابزار‌ها برای جلب حمایت سراسری از این جنبش شد. پای‌بندی به اصل خشونت‌پرهیزی، الهام‌بخش مخالفت او با جنگ ویتنام نیز بود. در سال ۱۹۶۷، او در سخنرانی «فراتر از ویتنام»، جنگ را اخلاقاً فاسد و مانعی بر سر راه حل مشکلات فقر و تبعیض دانست.

جنبشی فراتر از تبعیض؛ نبرد با فقر و نابرابری

چشم‌انداز کینگ برای جنبش حقوق مدنی، در دهه ۱۹۶۰ از محدوده تبعیض نژادی فراتر رفت و بی‌عدالتی اقتصادی را نیز شامل شد. در سال ۱۹۶۸، او «کمپین مردم فقیر» را آغاز کرد که تمرکز آن بر سه خواسته اساسی بود: تضمین حداقل درآمد، گسترش مسکن اجتماعی و تعهد دولت به اشتغال کامل.

این کارزار، از ابتدا با هدف اتحاد میان همه نژاد‌ها و تمرکز بر مشکلات مشترک فقر طراحی شده بود. با این حال، پیش از آغاز رسمی آن، کینگ ترور شد و این حرکت نتوانست موفقیت جنبش‌های پیشین را تکرار کند. کینگ، در واپسین کتاب خود با عنوان «از این‌جا به کجا برویم: آشوب یا جامعه؟»، ریشه‌های فقر را در کلیشه‌های فرهنگی و نگرش‌های تحقیرآمیز نسبت به فقرا شناسایی کرد و نوشت که بخش عمده‌ای از مشکل فقر، نه در فقدان پشتکار بلکه در انگ‌ها و پیش‌داوری‌هایی است که فقر را نشانه ضعف اخلاقی می‌پندارد.

ترور، روایت‌های رسمی و اسناد ناگشوده

کینگ، که در سال ۱۹۶۴ جایزه صلح نوبل را دریافت کرده بود، با قدرت کلام، اندیشه و رهبری، نه‌تنها الهام‌بخش میلیون‌ها نفر شد، بلکه دشمنان بسیاری نیز یافت. علاوه بر نژادپرستان جنوب، برخی سیاستمداران و نهاد‌های امنیتی آمریکا _ به‌ویژه اف‌بی‌آی _ او را خطری بالقوه برای امنیت ملی می‌دانستند و او را تحت مراقبت قرار داده بودند.

در بهار ۱۹۶۸ و به دعوت فعالان حقوق مدنی، راهی شهر ممفیس شد تا از اعتصاب کارگران سیاه‌پوست حمایت کند. روز چهارم آوریل، زمانی که بر بالکن هتل لورین ایستاده بود، با گلوله‌ای از فاصله دور ترور شد. خبر قتل او موجی از خشم و اندوه در سراسر آمریکا برانگیخت و شورش‌هایی خودجوش در بیش از صد شهر آغاز شد.

برای بسیاری، ترور کینگ نشانه بن‌بست تلاش برای اصلاح و پیام آشکار قدرت‌هایی بود که حتی صدای صلح و عدالت را تحمل نمی‌کردند. دستگاه‌های امنیتی آمریکا بلافاصله جیمز ارل ری، مردی سفیدپوست و سابقه‌دار، را به عنوان قاتل معرفی کردند. اما از همان ابتدا، شک و تردید‌ها درباره روایت رسمی آغاز شد و تا به امروز نتیجه قطعی در دسترس نیست.

میراث ماندگار

مارتین لوتر کینگ همچنان یکی از تأثیرگذارترین رهبران حقوق مدنی دوران معاصر است. آثار و خطابه‌های او الهام‌بخش نسل‌های بعدی فعالان و اصلاح‌گران اجتماعی در آمریکا و جهان شد. «قانون حق رای» (۱۹۶۵) و «قانون حقوق مدنی» (۱۹۶۸)، که به همت جنبشی که کینگ رهبری‌اش را بر عهده داشت تصویب شدند، پایان رسمی عصر جیم کرو را رقم زدند و تبعیض آشکار را از ساختار حقوقی آمریکا زدودند.

با این حال، واپسین بی‌عدالتی بزرگی که کینگ با آن روبه‌رو شد _ یعنی فقر و تبعیض طبقاتی _ همچنان در جامعه آمریکا حل‌نشده باقی مانده است؛ چنان‌که هر نسل باید این راه را با امید و شجاعت وامدار میراث کینگ، دوباره بپیماید.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
۱۵:۲۴ - ۱۴۰۴/۰۷/۱۲
غرب درحالی سیاهان مهاجر را بعنوان نیروی کار پذیرفت که امروزه بزرگترین تهدید محسوب میشوند.
نظرات شما