رویداد ۲۴ | فیلم زمستان مرگبار (Dead of Winter) به کارگردانی برایان کرک، اثری هیجانانگیز و نفسگیر است که در سرمای استخوانسوز شمال مینهسوتا روایت میشود. این فیلم ترکیبی از درام بقا و تریلر روانشناختی است و حالوهوایی میان آثار مشهور ربوده شده (Taken) و فارگو دارد؛ جایی که سرما، سکوت و تنهایی به اندازهی دشمنان انسانی، تهدیدی واقعی به شمار میآیند.
فیلم زمستان مرگبار داستان زنی تنها به نام بارب را روایت میکند؛ یک ماهیگیر ساکت و خوددار که در دل طوفان و کولاک گرفتار میشود. او در مسیرش به طور تصادفی متوجه میشود که دختر نوجوانی ربوده شده و حالا تنها کسی است که میتواند او را نجات دهد. در حالی که کیلومترها با نزدیکترین شهر فاصله دارد، بارب تصمیم میگیرد با مهارتها و جسارتی که دارد، به دل خطر بزند.
بیشتر بخوانید:
نقد و بررسی فیلم پادشاه عاج | روایتی تلخ از یک بحران اجتماعی آمریکا
نقد و بررسی فیلم آنه مون| روایت مردانی زیر بار گناهان پدرانشان
اما تامپسون در نقش بارب، شخصیتی را خلق کرده که هم به اندازهی لیام نیسون در Taken مصمم است و هم به لطافت شخصیت مارژ گاندرسون در Fargo گرما و انسانیت را منتقل میکند. او در یکی از درخشانترین نقشآفرینیهایش، زنی معمولی را به تصویر میکشد که در اوج خطر، به قهرمانی غیرمنتظره بدل میشود.
برایان کرک، کارگردان شناختهشدهای که پیشتر در مجموعههایی، چون Boardwalk Empire و Game of Thrones مهارت خود را نشان داده بود، این بار با فضایی سرد و خشن سراغ داستانی انسانی رفته است. اما تامپسون در نقش بارب، تصویری متفاوت از خودش ارائه میدهد؛ زنی بیپیرایه با لباسهای کهنه و چهرهای خسته که در میانهی برف و یخ برای زنده ماندن و نجات دیگری میجنگد.
در کنار او، مارک منچاکا در نقش مردی مرموز با عنوان «کمو جکت» و جودی گریر در نقش «زن بنفش» ظاهر شدهاند. این دو، زوجی هستند که دختری نوجوان را برای اهدافی مبهم و تاریک ربودهاند. حضور گریر در نقش منفی، تجربهای تازه برای اوست؛ زنی بیرحم، با موهای ژولیده و عادت به مکیدن آبنباتهای فنتانیلی، که با بازی دقیق و ترسناک خود فضای فیلم را سنگینتر میکند.
تصویربرداری توسط کریستوفر راس، فیلمبردار Shōgun، جلوهای خیرهکننده به مناظر سرد و برفی داده است. نورهای صورتی و خاکستری در تضاد با خشونت صحنهها، جلوهای شاعرانه به فیلم میدهند. موسیقی متن اثر نیز ساختهی ولکر برتلمن (برندهی اسکار برای All Quiet on the Western Front) است که با ترکیبی از سینتسایزرهای مرموز و سازهای زهی پرتنش، فضایی پراضطراب و مهآلود میسازد.
فیلم زمستان مرگبار بیش از هر چیز، یک نمایش تمامعیار از قدرت و حضور، اما تامپسون است. او تقریباً در بیشتر دقایق فیلم تنهاست و بخش زیادی از بازیاش بدون دیالوگ است. با این حال، تماشاگر را با هوش، گرما و شهامت درونی شخصیتش همراه میکند. صحنههایی، چون بخیه زدن زخم بازو با وسایل موجود در جعبه ماهیگیری یا کشمکش بر سر اسلحه در وسط دریاچه یخزده، همزمان هم واقعگرایانه و هم تکاندهندهاند.
فیلمنامه نوشتهی نیکلاس جاکوبسون-لارسن و دالتون لیب، هرچند گاهی با فلشبکهای متعدد از ریتم میافتد، اما در مجموع توانسته است فضایی پرتعلیق و احساسی خلق کند. در این میان، حضور دختر واقعی تامپسون، گایا وایز، در نقش نسخه جوان بارب، لایهای احساسی و شخصی به فیلم افزوده است.
فیلم با سکانسی آتشین و پرتنش به اوج میرسد؛ جایی که تامپسون و گریر رو در روی هم قرار میگیرند و هر دو چهرهی تازهای از توان جسمی و روانی خود به نمایش میگذارند. زمستان مرگبار در نهایت، اثری است دربارهی استقامت، وجدان و انسانیتی که در سرمای مطلق، هنوز زنده است.