رویداد۲۴| پنجم نوامبر ۲۰۰۶، رئیسجمهور سابق عراق، صدام حسین، توسط دادگاه عالی عراق به دلیل کشتار ۱۴۸ شیعه در روستای الدجیل به اعدام محکوم شد. وقتی رئیس دادگاه، رؤوف عبدالرحمن، حکم را خواند، صدام دستش را بالا برد و فریاد زد: «زنده باد مردم، زنده باد ملت، مرگ بر اشغالگران، خدا بزرگ است، خدا بزرگ است!»
اعدام صدام در پایگاه نظامی «العادله» در منطقه الکاظمیه انجام شد که اقدامی نمادین بود؛ جایی که طی یکچهارم قرن دیکتاتوری، به خود دیده بود. ۱۶ سال پیش، رسانههای جریان اصلی غرب معتقد بودند که محاکمه صدام منصفانه و حکم صادرشده عادلانه و شایسته او بوده است، اما امروز، بسیاری از سازمانهای بینالمللی از جمله برخی نهادهای اتحادیه اروپا، سازمانهای مدافع حقوق بشر و حتی واتیکان عدالت این محاکمه را زیر سؤال میبرند.
صدام حسین جنایتکاری بیرحم و سنگدل بود و مجازاتش چه کاملاً سزاوارش باشد یا نه هنوز پرسشی بی پاسخ وجود دارد: آیا عدالت در مورد کسانی که سالها رژیم او را از نظر مالی و نظامی حمایت کردند نیز اجرا شد؟
ریچارد هلمز، مدیر سابق سیا در بین سالهای ۱۹۱۳–۲۰۰۲، میگفت که سیا طی دههها برنامه «تغییر رژیم» را با موفقیت اجرا میکرد؛ برنامهای که هدفش براندازی رهبران و دولتها در برخی کشورها بود که نسبت به منافع شرکتهای آمریکایی رویکردی نامطلوب داشتند. در یکی از همین عملیاتها، در ۸ فوریه ۱۹۶۳، عبدالکریم قاسم، نخستوزیر عراق، بازداشت، محاکمه و اعدام شد.
جیمز اچ. کریچفیلد، رئیس بخش خاورمیانه سیا، سالها بعد گفت: «ما این ترور را پیروزی بزرگ خود میدانیم.» دبیرکل حزب بعث، علی صالح السعدی، نیز بیهیچ شرمی گفت: «ما با قطار سیا به قدرت رسیدیم.»
ریچارد هلمز، مدیر سیا بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۳، اعتراف کرد که طرح ترور عبدالکریم قاسم در سفارت آمریکا در بغداد طراحی و هماهنگ شده بود.
صدام فردی اگرچه فردی بیرحم بود، اما برای حامیان غربیاش بسیار مفید بود؛ و تنها بعد از فروپاشی پرده آهنین بود که جایگاهش را از دست داد.
بیشتر بخوانید:
صدام حسین، از بیرحمترین دیکتاتورهای قرن بیستم که با مشت آهنین حکمرانی کرد
پس چه کسی جایگزین نخستوزیری شد که میخواست صنعت نفت عراق را ملی کند؟ گزینه ایدهآل، صدام حسینِ جوان بود: شخصی ظالم نسبت به مردم خودش، اما وفادار به حامیان غربی. او شهرت ترسناک خود را از سال ۱۹۵۸ به دست آورد؛ وقتی نخستین تلاش جسورانهاش برای ترور قاسم عبدالکریم با شکست روبهرو شد و چند سال بعد، صدام به سرعت ترقی کرد.
در سال ۱۹۶۸، او به عنوان معاون شورای فرماندهی انقلاب و رئیس دستگاه امنیتی منصوب شد. در زندانهای مخوفی که این شکنجهگر ایجاد کرده بود، بیشتر قربانیان از اقلیتهای غیرعرب ساکن شهرهای بزرگ بودند. نخستین گروهی که هدف قرار گرفتند، اغلب شهروندان یهودی عراق بودند؛ سپس مسیحیان و شیعیان.
در سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۶۹، بغداد شاهد موجی از قتلهای بسیار خشن و ربودن ثروتمندان شهر بود. همه میدانستند که نیروهای امنیتی صدام، زنان جوان و زیباروی خانوادههای مرفه را میربایند. در همین دوران، یک جنایتکار مرموز که به «قصاب بغداد» معروف شد، در حالی که پلیس هیچ دخالتی نمیکرد، همراه محافظانش وارد خانههای مردم میشد و آنان را با تبر به طرز وحشیانهای به قتل میرساند.
آیا ممکن بود این فرد خودِ صدام باشد؟ در اینباره داستانهایی که دهان به دهان میشد، افسانههای شهری، شایعات و دروغها با حقیقتِ سانسورشده در هم آمیختهاند.
صدام در ۳۲ سالگی، به معاونت ریاستجمهوری رسید و در عمل کنترل کل کشور را به دست گرفت. در ۱۹۷۲، او صنعت نفت عراق را ملی کرد و بخش بزرگی از درآمدهای نفتی را صرف اجرای پروژههای بزرگ زیرساختی با پیمانکاران غربی کرد.
رسانههای غربی با تحسین گزارش میدادند که عراق در این دوره سکولارترین کشور عربی شده و بسیاری از مناصب ردهبالا به زنان سپرده شده است. علاوه بر این، هیچ کشور عضو اوپک به اندازه عراق در تحویل نفت به آمریکا دقیق و منظم نبود. حتی پس از ۱۷ اکتبر ۱۹۷۳، یعنی زمانی که کشورهای عربی عضو اوپک تصمیم گرفتند کشورهای حامی اسرائیل را تحریم نفتی کنند، نفت عراق همچنان به بنادر آمریکا میرسید.
در جریان بحران نفتی دوم در سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲، که به دنبال انقلاب شیعی ایران رخ داد، عراق بار دیگر آمریکا را ناامید نکرد. سیا به این نتیجه رسید که تنها راه تضعیف حکومت آیتالله خمینی، جنگ ایران و عراق است. در این شرایط، صدام بهترین مجری منافع آمریکا در جهان عرب بود.
صدام حسین اگرچه چهرهای منفور بود، اما برای قدرتهای غربی بسیار مفید عمل میکرد. تنها پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی این نیاز از میان رفت. صدام که پیشنهاد فرار و زندگی مرفه در تبعید را نپذیرفت، بهای سنگینی برای این اشتباه پرداخت: بالاترین بهایی که ممکن بود، یعنی اعدام.