صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۱ - 2022 December 08
کد خبر: ۴۹۵۲۴
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۶ - ۰۵ فروردين ۱۳۹۶

روایتی شاد از مراسم عروسی در سراسر ایران

امیرعلی جوادیان با اشاره به تجربه سفرهای خود به نقاط مختلف ایران و شرکت در مراسم عروسی اقوام متفاوت، از امید، نشاط و شادی بی‌نظیری که در زندگی این مردم به چشم می‌‌خورد می‌گوید.
 رویداد۲۴-امیرعلی جوادیان با اشاره به تجربه سفرهای خود به نقاط مختلف ایران و شرکت در مراسم عروسی اقوام متفاوت، از امید، نشاط و شادی بی‌نظیری که در زندگی این مردم به چشم می‌‌خورد می‌گوید.

 امیرعلی جوادیان متولد 1336 اصفهان است. او کار عکاسی را سال 1358 در حوزه هنری آغاز کرد و در سال 1360 به عنوان عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران به جبهه‌های جنگ رفت و از همان زمان جنگ، موضوع اصلی عکس‌هایش شد.

او همچنین پروژه‌ای را با عنوان «عروسی های سنتی ایران» از چند سال پیش آغاز کرده است. در ادامه به همراه عکس هایی از این پروژه روایت جوادیان را از عکاسی و سوژه خاص او عروسی های سنتی ایران می خوانید:

«تا سال 1365 به طور مستمر در جبهه‎ها و عملیات جنگی چون فتح خرمشهر، فتح رمضان و... حضور داشتم، همیشه از اینکه می توانم به عنوان یک عکاس در غم و شادی مردم کشورم باشم به خودم و حرفه ام افتخار می کنم. در زمان جنگ وظیفه خود دیدم که مظلومیت مردم را به تصویر بکشم و تمام تلاشم را کردم.

پس از جنگ باید به سراغ سوژه های دیگری می رفتم که همه رنگ و بویی از فرهنگ و ریشه ایران داشته باشد، تصمیم گرفتم به سراغ طبیعت، آداب و رسوم و پروژه های متعدد دیگری مانند عروسی های سنتی ایران، قرآن در ایران و عاشورا در ایران بروم.

همیشه انواع و اقسام سوژه ها را دنبال می کردم و یک بار هم به سراغ سکه های ایرانی رفتم و از همه آن ها عکس گرفتم. چند وقت پیش هم به صربستان رفته بودم و با حجم عظیمی از آثار زیبای تفریحی و تاریخی روبه رو شدم، فرصت را از دست ندادم و شروع کردم به عکس گرفتن، اما هنوز هم افسوس می خورم که فرصت کمی داشتم و نتوانستم عکس های بیشتری بگیرم.

مجموعه عکس «عروسی های سنتی ایران» را از 15 سال پیش شروع کردم و در سفرهایم به سراسر نقاط ایران مراسم های عروسی قوم های مختلفی چون ترک، بلوچ، ترکمن، کرد، اهالی قشم و ... را به تصویر کشیدم، واقعا بی نظیر بود و هرچه سفر می کردم به تنوع فرهنگی و قومی مردم ایران بیشتر پی می بردم.

اولین چیزی که در این مراسم ها توجه ام را جلب کرد، همخوانی شعر و ادبیات فارسی با رسم و رسوم مجالس عروسی‌شان بود مانند مراسمی برای رفع استرس جوانان، تربیت کودکان. مردم ایران فرهنگ بسیار غنی دارند و این فرهنگ پشتوانه بسیار بزرگی دارد و این مراسم ها ریشه در همین فرهنگ دارد.

نکته جالبی که در طی این سفرها به آن رسیدم این بود که سال شمسی 365 روز دارد و ما در ایران بیش از 500 آداب و رسوم متفاوت داریم و تنها یکی از آن ها نوروز و عاشوراست که برای همه شناخته شده است و جالب تر اینکه همین دو مراسم هم در هر جای ایران سبک و سیاق خاص خودش را دارد.

در این سفر پی بردم که چرا در این سال های اخیر که جنگ را هم تجربه کرده ایم به سمت ادبیات غم انگیز در هنر رفته ایم؟ چرا یک بار از طبیعت کمک نگرفته ایم و از او نیاموختیم؟ در حالیکه ادبیات ما هیچ وقت اینگونه نبوده است، سراسر آثار شاعران و ادبیات ایران مملو از امید و سرزندگی است و همه سخن از شادی و نشاط می گویند. اما فهمیدم هر چه بگوییم مشکل از خودمان است، همیشه درگیر یکسری مسایل سیاسی بوده ایم و سیاستمداران ما را درست به سمت امید هدایت نکردند، فرصت زیادی را از دست داده ایم و باید این گمشده فرهنگی خود را پیدا کنیم و به گذشته خودمان برگردیم.

من در تمام شهرهایی که رفتم، گمشده خود را پیدا کردم، من امید، نشاط و عشق را در بین مردم این مناطق دیدم و لمس کردم و این برایم بسیار لذت بخش بود.

وجه تشابه همه این مراسم ها با وجود تفاوت پوشش ها و آداب و رسوم، حضور عروس و داماد بود که مرکز ثقل و نقطه آغاز بودند، همچنین جایگاه ویژه ای که زن داشت. در آذربایجان که بودم سنت جالبی را دیدم، وقتی عروس می خواست از خانه پدر خود برود، ابتدا تنور و سپس پاشنه در را بوسید و از نان حلالی که پدرش سر سفره آورده و سرپناهی که همیشه به آن دلگرم بوده است تشکر و قدردانی کرد. در یکی از شهرهای جنوبی که بودم در مراسم عروسی سازهایی برای تکریم و زحمات پدر و مادر و شادباش می زدند. این سنت ها، گویش ها و حتی نوع رقص های محلی همه و همه پر از معنا و مفاهیم بسیار غنی بود.

نکته مشابهی که در همه جای ایران مشاهده کردم، جایگاه والایی بود که برای پدر و مادر قایل بودند و قبل از هر مراسمی احترام آنان را به جا می آوردند و از زحماتشان تقدیر می کردند. همچنین مقام بالایی که خانواده در تمامی این فرهنگ ها داشت و حتی پس از رفتن عروس و داماد از خانه پدری شان مراسم هایی تمثیلی برای حفظ این نهاد اجتماعی برگزار می کردند.

در طول تمامی سفرهایی که داشتم به این مسئله پی بردم که هیچ کشوری مانند ایران این حجم گسترده از اقوام مختلف و متنوع را ندارد که در فضایی آرام و با رسومات خاص خود مشغول زندگی هستند و حتی هیچ کشوری وجود ندارد که اقلیت های مذهبی در آن بتوانند آزادانه مراسم های مذهبی خود را به جا آورند و این تنها برای من این معنا را داشت که ایران سرزمینی است آزاد برای پیروان ادیان.

این مجموعه همچنان برای من ادامه دارد و کتابی هم با همین موضوع آماده چاپ است که به هنوز مجال چاپ و انتشار آن پیش نیامده است.»


نظرات شما