رویداد۲۴-منطقه خاورمیانه و آسیای جنوب غربی دچار بحرانی تاریخی است، بحرانی که اگر نیک بگیریم از دخالت استعمار در منطقه ریشه میگیرد. این منطقه در زمانی وارد عصر جدید شد که ابتدا دو قدرت بریتانیا و فرانسه و سپس ایالات متحده و حتی اتحاد جماهیر شوروی، با حداکثر توان خود در آن مداخله کردند و شکلگیری اسراییل نیز به عنوان یک رژیمی بیرون از ساختار منطقه، به عنوان کانون تولید بحران و گسترش آن به سایر کشورها به پیچیدگی ماجرا افزود.پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی ابتدا بریتانیا و فرانسه در منطقه حاضر شدند و طبق قرارداد سایکس پیکو وزرای خارجه دو کشور منطقه را میان خود تقسیم کردند و رژیمهایی غیرتاریخی را براساس قوم و قبیله و وابستگی به استعمار شکل دادند. پس از جنگ دوم جهانی که اهمیت نفت بیش از پیش شد، ایالات متحده قدرتمندتر از دیگران وارد منطقه شد و در جهان دو قطبی نیز اتحاد جماهیر شوروی به حمایت از کودتاهای نظامی در مصر، عراق، سوریه و لیبی و یمن و الجزایر پرداخت تا در برابر نظامهای قبیلگی و سنتی و پادشاهی در اردن، عربستان شیوخ خلیج فارس و... موازنهای ایجاد کند. از آن سو ایالات متحده در ایران و ترکیه نیز بیکار ننشست و با کودتای ٢٨ مرداد که این روزها پس از ٦٤ سال بخشی از اسنادش منتشر شده است و نیز با حمایت از کودتاهای نظامی در ترکیه و پاکستان و شکل دادن اتحاد نظامی سنتو و وصل کردن آن به ناتو، کوشیدند که بیش از پیش جهان و این منطقه مهم را به زیر سلطه خود درآورند و ضمن استثمار کشورهای نفتی، مانع از توسعه اتحاد جماهیر شوروی شوند.
دو عامل نفت و دخالت خارجی، تقریبا کلیه معادلات را در کشورهای منطقه به هم زد. هیچ اتفاقی نیست که در منطقه رخ دهد و به یکی از این دو عامل مربوط نشود. در ٧٠ سال پس از جنگ جهانی دوم، بیشترین جنگهای جهان در این منطقه رخ داده است. ٤ جنگ بزرگ میان اعراب و اسراییل، چند جنگ متوسط میان فلسطینیها و لبنانیها با اسراییل، دو جنگ گسترده از سوی عراق علیه ایران و کویت و یک جنگ در یمن به وسیله عبدالناصر، جنگهای ویرانگر داخلی در عمان، لبنان، سوریه، عراق، لیبی، منطقه کردستان، جنگ عربستان علیه یمن، و جنگهای چهار دههای افغانستان و انواع و اقسام کودتاها در منطقه عموماً متاثر از این دو عامل بودهاند. در این میان ایران توانسته است تاثیر یک عامل را که همان دخالت خارجی باشد از تغییرات داخلی خود از میان ببرد و به همین دلیل در مسیری قابل قبول برای رسیدن به ثبات و آرامش قرار گیرد و چشمانداز امیدبخشی را برای عبور از این مرحله خطرناک منطقهای به دست آورد. به همین دلیل است که انتخابات پرشوری را در ماه گذشته تجربه کرد که در هیچ کدام از کشورهای منطقه شاهد آن نبودهایم و نیستیم.
یکی از نتایج ویرانگر اوضاع ناپایدار این منطقه، رشد تروریسم و توسعه سرطانی آن به اطراف و اکناف عالم بود. نخستین جرقه مهم آن در ١١ سپتامبر زده شد و غرب را به تامل واداشت و در این دو دهه نگاهی را در غرب تقویت کرد که با دخالت در امور دیگر مناطق، نمیتوان از عوارض آن مصون ماند و چه بسا نیروهای تندرو تروریستی در دل چنین بحرانی شکل بگیرند و به بطن جوامع غربی نیز سرایت کنند؛ از این رو نگرش مداخلهجویانه در امور منطقه کمرنگ شد به طوری که حتی ترامپ هم در مبارزات انتخاباتی خود بیش از سایر نامزدها علیه این نگرش شعار میداد. ولی باعث تاسف است که وی به دلیل رفتار پوپولیستی و نیز ذهنیت تجارتمابانهای که در سیاست خارجی پیشه کرده تا از این طریق به اهداف اقتصادی، شخصی و داخلی امریکا برسد، اوضاع منطقه دوباره در حال عبور به تشدید ناپایداری است، به طوری که کمتر کسی باور میکرد که حتی میان عربستان و قطر چنین بحرانی به وجود آید. عربستان با خریدن سیاست خارجی ایالات متحده (ترکیب درآمدهای نفتی و دخالت خارجی) دوباره درصدد است که روند منطقه را به جایگاه پیشین برگرداند و در این میان وزیر خارجه ایالات متحده نیز آتشبیار معرکه شده است و به جای آنکه از فرآیندهای دموکراتیک حمایت کند تا منطقه روی آرامش را به خود ببیند، به دفاع غیرقانونی و مداخلهجویانه از تغییر در ایران پرداخته است که یک پیام آشکار در بطن خود دارد و اینکه امریکا نمیخواهد منطقه خاورمیانه به سوی آرامش گام بردارد. منافع ترامپ و جمهوریخواهان و متحدان منطقهای انها چون عربستان در گسترش ناآرامی و تشنج منطقهای است. ولی این ناآرامی به طور قطع به منطقه محدود نخواهد ماند و همچون گذشته به سایر کشورها نیز صادر خواهد شد. امیدواریم که سیاست منطقهای اروپا برخلاف ایالات متحده عمل کند و اجازه ندهند که اهداف امریکایی به ناپایداری بیشتر منطقه منجر شود.