صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

شنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۲ - 2023 November 25
کد خبر: ۱۹۵۴۵۰
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۰ - ۱۱ آذر ۱۳۹۸
تعداد نظرات: ۲ نظر

خلیل ملکی؛ حل تضاد طبقاتی از راه مذاکره!

خلیل ملکی از سیاستمداران و مشاهیر ایران در دوره پهلوی بود که در زمان رضا شاه به همراه گروه ۵۳ نفر بازداشت شد. او مدتی عضو حرب توده بود، اما از این حزب انشعاب کرد و به طیف حامیان مصدق پیوست. ملکی مدتی بعد در عین علاقه به مصدق از او نیز فاصله گرفت و نیروی سوم را تاسیس کرد. رویداد۲۴ در گزارش چهره‌های خود زندگی و اندیشه خلیل ملکی را بررسی کرده که چگونه تلاش می‌کرد تضاد طبقاتی را با مذاکره از بین ببرد!

رویداد۲  نوید عابدین پور: خلیل ملکی از سیاستمداران معاصر ایرانی و عضو گروه ۵۳ نفر بود که در دهه ۱۳۲۰ حزب توده را تشکیل دادند. او بعد‌ها از حزب توده منشعب شد و جریان نیروی سوم را تشکیل داد. ملکی از تشکیل‌دهندگان جبهه ملی اول نیز بود. او همچنین از حامیان دکتر محمد مصدق بود، ولی با او اختلاف نظر‌های جدی داشت و حتی سقوط دولت او را پیش‌بینی کرد.

اصلاح طلبان ایران خلیل ملکی را چهره‌ای معرفی می‌کنند که نه به دربار و سلطنت وابسته بود، نه به مصدق و حامیان جبهه ملی. آنها این خط مشی ملکی را به عنوان نقطه قوت این سیاستمدار و روشنفکر ایرانی توصیف می‌کنند. منتقدان خلیل ملکی هم گفته‌اند او آدمی «ساده لوح» و «پریشان ذهن» بوده که تکلیفش با خودش هیچگاه مشخص نشده و در هر دوره‌ای به سمتی حرکتی کرده و از ایده‌ای جدید مطرح کرده است.

یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب، خلیل ملکی را مانند سایر سوسیالیست‌های حزب توده معرفی می‌کند و می‌نویسد: «ملکی مسیر چندان متفاوتی را نسبت به دیگر توده‌ای‌های مارکسیست نپیمود که به هر حال او زمانی در حزب توده کنار کامبخش [عبدالصمد] می‌ایستاد و برخی میانه‌روها را منکوب می‌کرد.» 

 

 

کودکی و تحصیلات خلیل ملکی

 

به گزارش رویداد۲۴ خلیل ملکی در سال ۱۲۸۰ در تبریز به دنیا آمد. پدرش بازاری و از طرفداران مشروطه بود. او در مقطع ابتدایی تحصیل می‌کرد که پدرش را از دست داد. بعد از مرگ پدر، مادرش ازدواج مجدد کرد و خانواده آن‌ها به اراک مهاجرت می‌کند. ملکی تحصیلاتش را در این شهر گذارند و در دوره دبیرستان به تهران می‌رود و در مدرسه فنی آلمانی‌ها تحصیل می‌کند. پس از دوران مدرسه او با استفاده از بورسیه دولتی در زمان رضا شاه پهلوی برای تحصیل در رشته مهندسی شیمی رهسپار آلمان می‌شود. چهره‌هایی همچون مهدی بازرگان، عبدالله ریاضی، مرتضی آزموده، احمد علی ابتهاج، لطفعلی صورتگر، کریم سنجابی و علی شایگان در همان دوره به خارج فرستاده شدند.

خلیل ملکی این شانس را داشت که با چهره‌ای همچون تقی ارانی آشنا می‌شود. او در دوران حضورش در آلمان به حلقه دانشجویان چپگرای ایرانی به رهبری ارانی می‌پیوندد اما ارانی در رویکرد خود، سنتی کاملا علمی را در پیش می‌گیرد که این رویکرد البته در خلیل ملکی دیده نمی‌شود.

ملکی پیش از اتمام دوره دکترا بورسیه‌اش قطع می‌شود و به ایران باز می‌گردد و در دانشگاه تربیت معلم ثبت نام می‌کند و بعد از فارغ‌التحصیلی به عنوان معلم شیمی مشغول به تدریس می‌شود و در مدرسه صمصامی اراک تدریس خود را آغاز می‌کند. ملکی با صبیحه گنجی دختر علی‌نقی گنجه‌ای ملکی از بزرگان مشروطه‌خواه تبریز  ازدواج می‌کند.

خلیل ملکی در کنار هیات اجرایی حزب زحمتکشان در منزل آیت الله کاشانی

 

 

خلیل ملکی و حزب توده

 

تقی ارانی از خلیل ملکی دعوت می‌کند که در مجله «دنیا» با آن‌ها همکاری کند. مجله دنیا توسط جمعی سوسیالیست‌های ایران مانند بزرگ علوی، ایرج اسکندری، به رهبری ارانی اداره می‌شد. دیری نمی‌پاید که پلیس آن‌ها را به اتهام «تبلیغ مرام اشتراکی» بازداشت می‌کند. آن‌ها ۵۳ نفر بودند، ۵۳ نفری که هسته اصلی حزب توده را تشکیل دادند. تقی ارانی به طرز مشکوکی در زندان جان می‌سپارد، ولی بقیه اعضا آزاد می‌شوند و در ۱۰ مهر سال ۱۳۲۰ حزب توده ایران را تشکیل دادند.

حزب توده مهمترین نیروی سیاسی در دهه ۲۰ است. به ویژه در روز‌هایی که ایران پس از اشغال متفقین و برکناری و تبعید رضا شاه و روی کار آمدن شاه جوان اوضاع نابسامانی داشت، این حزب توانست به طرز چشمگیری رشد پیدا کند. به طوری که در سال ۱۳۲۱ هشت تن از نمایندگان این حزب توانستند در مجلس چهارهم حضور داشته باشند.

حزب توده جوانان و کارگران و زنان بسیاری را سازماندهی کرد و گسترش بی سابقه‌ای را در ایران داشت و از نظر فعالیت حزبی و سازماندهی، نمونه‌ای کم‌نظیر در سپهر سیاسی تاریخ معاصر ایران است. 

در مرداد ۱۳۲۳ نخستین کنگره حزب توده با حضور ۱۶۸ نماینده از ۲۵ هزار ۸۰۰ عضو برگزار شد. در آن سال نور الدین الموتی، رضا بهرامی، آرشاویر در آوانسیان، ایرج اسکندری، علی امیرخیزی، رضا رادمنش، فریدون کشاورز، مرتضی یزدی، عبدالحسین نوشین، رضا روستا و ضیا الموتی جزو کمیته مرکزی حزب توده بودند و چهره‌هایی چون احسان طبری، عبدالصمد کامبخش، خلیل ملکی و نورالدین کیانوری به عنوان تازه‌وارد‌ها به کمیته مرکزی وارد شدند.

خلیل ملکی در کنگره حزب یکی از منتقدان سرسخت رهبری پیشین حزب بود و صریح‌ترین نقدها را به ایرج اسکندری و و مرتضی یزدی مطرح می‌کرد. چهره‌های تازه وارد البته بعدها قدرت اصلی را در حزب توده در دست گرفتند. خلیل ملکی در حالی به حزب توده پیوست که این حزب را وابسته به شوروی می‌دانست و در نهایت هم ملکی به دردسری برای حزب توده تبدیل شد.

به گزارش رویداد۲۴ یرواند آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب می‌نویسد: «خلیل ملکی معتقد بود که رهبری پیشین برای تصاحب کرسی‌های مجلس با تبهکاران همکاری کرده، از افرادی با سوابق طبقاتی مشکوک عضو پذیرفته، اهمیت وضوح ایدئولوژیک را فراموش کرده و نتوانسته بودند انضباط حزبی در جنبش کارگری ایجاد کنند و با این شرایط به دنبال پارلمانی سوسیالیستی بودند که وجود خارجی نداشت.»

ملکی مدتی بعد از حزب توده خارج شد. منتقدانش او را به همپیمانی با محمدرضاه شاه پهلوی متهم کردند و پس از مدتی که از عالم سیاست خداحافظی کرده بود، با تشکیل «حزب نیروی سوم» تلاش کرد خود را عنوان راه جدید سیاست ایران معرفی کند. او در حقیقت این ایده را پیش می‌برد که برای پیشرفت ایران، نه باید چپگرایی کرد و نه راستگرایی، بلکه باید راهی بین دو دیدگاه گشود. در حقیقت این ایده، بیش از آنکه بتواند به عنوان میانه‌روی تلقی شود، نوعی پادرهوایی محسوب می‌شد، چه آنکه معلوم نبود پایه اندیشه‌های اقتصادی و سیاسی خلیل ملکی مربوط به کدام مکتب فکری است.

خلیل ملکی در بیانیه‌ای با عنوان «حزب توده چه می‌گوید و چه می‌کرد» توضیح داد که چرا از حزب توده کنار رفته است. یرواند آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب می‌نویسد: «ملکی رهبران حزب توده را به اطاعت کورکورانه از روس‌ها و اتحاد با دموکرات‌های آذربایجان [سید جعفر پیشه وری] که در صدد تجزیه ایران بودند، متهم کرد، اما در سال‌های ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ او و انشعابیون دیگر برای آنکه در مورد امتیار نفت یا طغیان آذربایجان از روس‌ها انتقاد نکنند، به دقت از طرح این مسائل حذر کرده بودند.»

حزب توده در آن دوره سه جریان اصلی داشت؛ جریان چپ حزب در پی آن بود که دیدگاه‌های اقتصادی و سیاسی لنینی و استالینیستی را در پیش بگیرند و مخالف «مشروطیت خرده بورژوایی» بودند. انور خامه‌ای که بعدها مسیر خود را تغییر داد، در همین دسته‌بندی قرار می‌گرفت.

چهره‌هایی همچون احسان طبری، نورالدین کیانوری، حسین جودت [که بعدها اعدام شد] در جناح میانه‌رو بودند و خلیل ملکی در جریان راست حزب توده قرار می‌گرفت. یرواند آبراهامیان معتقد است جریان میانه‌روی حزب توده، جناح راست آن را عدم تشخیص بین انتقاد سازنده و انتقاد ویرانگر، توطئه برای ایجاد شکاف درون حزب و عدم وفاداری به تصمیمات اکثریت و اصول مرکزیت دموکراتیک متهم می‌کرد بنابراین خلیل ملکی چون می‌دانست از حزب اخراج می‌شد، خودش بیرون آمد.

خلیل ملکی و مظفر بقایی در منزل آیت الله کاشانی

 

 

خلیل ملکی در دوره مصدق

 

خلیل ملکی بعد از کناره‌گیری از حزب توده تا سه سال از سیاست دوری کرد اما در پایان دهه بیست و با رونق گرفتن مبارزات ملی شدن صنعت نفت او با درخواست جلال آل‌احمد دوباره به سیاست بازمی‌گردد. آل احمد او را به چهره‌ای ضد کمونیست به نام مظفر بقایی کرمانی آشنا می‌کند و بعد از آن با همکاری یکدیگر «حزب زحمتکشان ایران» را راه اندازی می‌کنند. برنامه این حزب دفاع از دولت محمد مصدق و مبازه با کمونیست‌ها بود. ملکی در آن دوره از حکومت شاه انتقاد می‌کند که چرا کمونیست‌ها می‌توانند حتی مخفیانه فعالیت کنند.

حزب زحمتکشان تا یکسال نخست فعالیت بسیار تلاش کرد در بسیج کردن مردم و سازماندهی مبارزات سیاسی برای حمایت از مصدق گام بردارد. اما کم‌کم با جدی شدن اختلاف بین ملکی و بقایی بر سر سیاست‌های مصدق، فعالیت‌های حزب تضعیف شد.

بقایی منتقد مصدق بود و از او ناامید شد و از طرف دیگر ملکی همچنان هوادار مصدق بود. حزب زحمتکشان ایران خود را حامی دولت مصدق معرفی کرده بود و به نوعی طلایه‌دار حمایت از دولت مصدق بود. ولی اقدامات مصدق در ماه‌های پایانی پیش از کودتا با انتقادات حتی نزدیکان خود او نیز شده بود. همین دلیل باعث درگیری ملکی و بقایی در حزب زحمتکشان ایران بود.

در این بین، اما مجله نیروی سوم که ارگان رسمی این حزب بود با استقبال خوبی روبرو شده بود و محل اجماع نویسندگان سرشناسی، چون سیمین دانشور و جلال آل احمد شده بود. این مجله رویکردی ضد‌کمونیستی و ضد شووروی داشت و خلیل ملکی در مقالاتی در این مجله به شوروی و حزب توده می‌تاخت و توده را ستون پنجم حکومت امپریالیستی شوروی معرفی می‌کرد. حزب زحمتکشان ایران با جدی‌تر شدن درگیری بین ملکی و بقایی دچار انشعاب شد و هواداران خلیل ملکی حزب زحمتکشان نیروی سوم را تشکیل دادند.

خلیل ملکی از حکومت انتقاد می‌کرد که حزب توده ۸۰ درصد دانشجویان دانشگاه را به علت ناتوانی در محدود کردن تبلیغات کمونیستی گمراه کرده است. او معتقد بود باید جلوی هرگونه تبلیغات مارکسیستی گرفته شود! مجله تهران مصور آن زمان در گزارشی نوشت که ۲۵ درصد دانشجویان عضو مخفی حزب توده و ۵۰ درصد دیگر هوادار آن هستند.

با گذشت زمان ملکی هم کم‌کم به انتقاد از مصدق روی آورد و دولت او را به بی‌برنامگی برای حل مشکلات مردم ایران متهم می‌کرد. او همچنین مقابله با دشمن خارجی از سوی دولت مصدق را ناکافی می‌دانست و معتقد بود دولت مصدق برنامه‌ی مشخصی برای مبارزه با نابرابری‌ها در ایران ندارد. دیگر انتقاد ملکی به مصدق این بود که او از تاسیس یک حزب سیاسی ناتوان بود. ملکی از جمله سیاستمدارانی بود که قبل از کودتای ۲۸ مرداد سقوط دولت او را پیش‌بینی کرده بود، ولی با این حال او بازهم به مصدق وفادار بود و به او گفته بود: «ما تا جهنم هم دنبال شما میایم»

 

دوران زندان خلیل ملکی

 

به گزارش رویداد۲۴ دولت مصدق در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ سقوط کرد. خلیل ملکی روز اول شهریورماه با نوشتن نامه‌ای سرگشاده خطاب به مردم که در آن چگونگی جنبش ملی را شرح داده بود خود را تسلیم کرد. این نامه در آن زمان منتشر نشد و ملکی هم دو سال را از زندگی خود را در زندان فلک‌ الافلاک گذارند.

در بخش‌هایی از این نامه که بعد‌ها منتشر شد ملکی می‌نویسد: «با سقوط دکتر مصدق از مقام نخست‌وزیری ملت ایران اجازه نخواهد دادکه نهضت ملی خاتمه یابد. نهضت ملی ستمدیده ما ادامه خواهد داشت. نفت ایران در اتومبیل‌های چرچیل‌ها و مفت و مجانی نخواهد سوخت، در آینده نفت ملی ما اتاق خانواده‌های ایرانی را گرم خواهد کرد»

خلیل ملکی در زندان از طرفداران خود خواست جنبش را زنده نگه دارند و به خاطر تندروی کودکانه چپی‌ها یا قساوت دست راستی‌ها از راهشان برنگردند.

او در بخشی دیگر از نامه سرگشاده به ملت ایران خطاب به نیرو‌های جریان سوم می‌نویسد: «جوانان نیروی سوم و پیران جوان‌فکر حزب زحمتکشان ملت ایران بار دیگر عهد و پیمان تاریخی و سوگند خود را در مقابل تاریخ تجدید می‌کنند، که برای رسیدن به هدف و رسالت تاریخی مقدسی که دکتر مصدق علامت و نشانه آن است، یعنی تا قطع کامل نفوذ اجانب از سیاست و اقتصاد ایران، از پای ننشینند و با ادامه نهضت ملی هدف مقدس سیاست خارجی دکتر مصدق را از قوه به فعل درآورند»

خلیل ملکی در جمع اعضای نیروی سوم در پارک نیاوران

 

 

دیدار و مذاکره خلیل ملکی با محمدرضا شاه

 

خلیل ملکی در اواخر دهه سی تصمیم گرفت گروه سوسیالیستی خود را راه‌اندازی کند. گفته شده او به مدت دوسال با اسداالله علم وزیر دربار محمدرضا شاه دیدار مخفیانه داشت و در یکی از جلسات نسخه‌ای از پیش‌نویس برنامه حزب را به او داد و از او خواسته تا نظر شاه را در این مورد را جویا شود.

خلیل ملکی در کتاب خاطرات سیاسی می‌نویسد: در یکی از این دیدار‌ها علم به او پیشنهاد می‌کند که دیداری با محمدرضاه شاه داشته باشد و ملکی هم این پیشنهاد را می‌پذیرد. ملاقات اول بین این دو شخصیت، در اردیبهشت ۱۳۳۲ رخ داد که شاه در موضعی ضعیف قرار داشت و اختلافاتش با مصدق به اوج رسیده بود.

ملاقات سه ساعت به طول انجامید و بنا به گفته ملکی، او تلاش کرده بود شاه را به سازش با نخست وزیر متقاعد کند، اما موفق نشده بود. در ادامه شاه از ملکی می‌خواست که به جبهه او برای مقابله با کمونیسم بپیوندند، اما ملکی چنان باوری نداشته و ملاقات بی‌نتیجه به پایان رسید.

ملکی چکیده ملاقات را برای مصدق تعریف کرده بود و در جواب از او شنیده بود: «این مرد جوان تحت تأثیر و نفوذ بریتانیایی‌ها و آمریکایی‌هاست.»

ملکی ادعا کرده به مصدق گفته که از لحن سخنان شاه معلوم بوده که برنامه‌هایی برای کنار زدن نخست وزیر در جریان است. او همچنین به نخست وزیر توصیه کرده بود که برای تأمین امنیتش از گارد ویژه استفاده کند. مصدق با این نظر موافق بود، اما پیش از آنکه چنین واحدی را ایجاد کند با وقایع مرداد همان سال از قدرت کنار رفت.

ملاقات دوم سالیان بعد رخ داد. در زمانی که شاه در موضع قدرت قرار گرفته بود. شاه «از سوی آمریکایی‌ها تحت فشار بود تا با آوردن نیرو‌های تازه، به‌خصوص جبهه ملی، جان تازه‌ای به دولت بدهد» و خلیل ملکی در این میانه می‌بایست نقش میانجی را بازی می‌کرد، اما باز هم مذاکرات بی نتیجه ماندند چرا که هیچ‌یک از طرفین به دیگری اعتماد نداشت. ولی خبر آن مذاکرات در بیرون همانند ملاقات اول اسباب هجوم مخالفان و منتقدان، به‌خصوص حزب توده ایران به او شد و ملکی را به عنوان عامل حکومت مورد حمله قرار دادند.

 

خلیل ملکی، سال‌های پایان عمر و فعالیت سیاسی

 

ملکی یکی از کسانی بود که در سال ۱۳۴۲ با شروع اصلاحات ارضی یا همان انقلاب سفید از سوی شاه از این سیاست حکومت حمایت کرد و اعلام کرد که شاه با اتخاذ و اجرای برخی از خواسته‌ها و شعار‌های اصلی اپوزیسیون، ابتکار عمل سیاسی را به‌دست گرفته است.

دیدگاه غیرعلمی و درک نادرست از سوسالیسم و «در میانه قرار گرفتن» خلیل ملکی در چنین بزنگاه‌هایی خود را نشان می‌داد. آنچنانکه تمام چهره‌های علمی چپگرا همچون باقر مومنی و مسعود احمد زاده در کتاب «اصلاحات ارضی و نتایج مستقیم آن» همان زمان به صورت علمی نشان داده بودند که اصلاحات ارضی چه بر سر ایران خواهد آورد.

خلیل ملکی بعد‌ها در نامه‌ای به مصدق، به خاطر ناتوانی در درک ماهیت و گستره اصلاحات شاه، ضعفشان در ابتکار به خرج دادن و تشکیل دولت در موقعی که موقعیت آن نصیبشان شد (دوران امینی)، و فرصت طلبی رقت انگیزشان گلایه کرد. نهایتاً ناتوانی جنبش سکولار و ظهور رهبری روحانیون که ارزش‌هایشان با اعتقادات ملکی در تضاد بود، باعث شد در سال ۱۳۴۲ تصمیم به ترک ایران بگیرد.

خلیل ملکی بعد از خروج از ایران به وین رفت و در آنجا زندگی می‌کرد که دچار حمله قلبی شده بود. دکتر او را از نوشیدن الکل منع کرده بود و علت بیماری او را مصرف بیش از اندازه مصرف مشروبات الکلی می‌دانست. ملکی کمی بهبود یافت و بعد از حدود یک سال و نیم به ایران برگشت و بعد از اینکه با یک نماینده عضو حزب کارگر مجلس بریتانیا ملاقات کرد، بار دیگر دستگیر و به سه سال زندان محکوم شد.

بعد از حدود یک سال و نیم که ملکی بیمار و در آستانه مرگ بود، ملکی آزاد شد. محمد علی همایون کاتوزیان می‌نویسد: «ساواک در گزارشی به این نتیجه رسید اگر او در زندان بمیرد از او قهرمانی خواهند ساخت به همین خاطر توصیه کرد که او عفو شود.»

در این زمان ملکی با استفاده از جلال آل‌احمد تماس‌های خود را با اسدالله علم ادامه داد و از همین طریق از علم خواست که اسباب آزادیش را فراهم کند. این تلاش به ثمر رسید و ملکی نه تنها آزاد شد بلکه با دخالت دفتر علم کاری در مرکز تحقیقات علوم اجتماعی به او واگذار شد. او سرانجام در ۲۲ تیر سال ۱۳۴۸ درگذشت و در قبرستان فیروز‌آبادی کنار مسجد فیروز‌آبادی شهر‌ ری دفن شد. او دوست داشت در احمدآباد کنار محمد مصدق به خاک سپرده شود که این درخواست اجابت نشد.

 

اندیشه سیاسی خلیل ملکی

 

خلیل ملکی می‌نویسد «از زمان تحصیل در برلین به کائوتسکی، سوسیالیسم دموکراتیک و سوسیال دموکرات‌های آلمان، بیش از لنین، کمونیسم مستبدانه و بلشویک‌های روسی گرایش داشته است.» با چنین تفسیری که ملکی از خود به دست می‌دهد او را باید سوسیالیست دموکرات خواند که با مارکسیست‌های کلاسیک زاویه‌ای جدی داشتند. از این جهت باید گفت دیدگاه‌های اقتصادی و سیاسی تقی ارانی تقریبا تاثیری بر خلیل ملکی نداشته و او همچنان به راه دیگری می‌رفت. 

ملکی سوسیالیست بود و به شدت پایبند به دموکراسی پارلمانی بود. یرواند آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب می‌نویسد خلیل ملکی در نخستین کنگره حزب توده نیز برنامه‌های مارکسیستی نداشته و «برنامه کنگره در محتوا سوسیالیستی اما شکلی مشروطه‌خواه داشت.»

انتقاد بزرگ به خلیل ملکی این بود که نمی‌دانست بدون از بین رفتن طبقات و شکاف اجتماعی، امکان ایجاد مجلس مستقل وجود ندارد که بر اساس آن نمایندگان واقعی مردم به پارلمان راه یابند. در حقیقت او مانند اصلاح طلبان، توسعه سیاسی و تشکیل مجلس را در اولویت می‌دانست و می‌گفت: «ملی شدن صنعت نفت گام نخست توسعه سیاسی  است و باید نیرو‌های ملی نوعی تنظیم شود که حکومت حزبی پارلمانی به معنی حقیقی و واقعی آن به وجود بیاید، باید مردم بتوانند واقعا به وسیله نمایندگان خود بر خود حکومت کنند.» این در حالی است که در ایده‌های مارکسیستی، از بین بردن طبقات اقتصادی و تسلط بر طبقات فرودست، به عنوان پیش نیاز تغییرات سیاسی تلقی می‌شود.

خلیل ملکی نگاهی شی‌واره (فیتیشسم) به پارلمان داشت و گمان می‌کرد توسعه سیاسی و مجلس می‌توانند مشکلات را حل کند. او با همین استدلال با محمد رضا شاه پهلوی و اسدالله علم و مصدق گفت‌وگو می‌کرد؛ گویی تضاد طبقاتی قرار است با مذاکره حل شود!

علاقه ملکی به مذاکره برای حل کردن تضادهای اجتماعی، مهمترین وجه سیاسی است که ملکی را به اصلاح طلبان نزدیک می‌کند. او در این مسیر تشکیلات بسیار دقیقی هم ایجاد کرد، اما نکته مهم این بود که این تشکیلات در راهبردی ناکارآمد قرار بود استفاده شود؛ از این جهت مبارزه ملکی بر این مبتنی بود که باید از کوچکترین فرصت‌ها استفاده کرد تا وضع موجود را تغییر داد و به همین دلیل با هر گونه انقلاب و دگرگون کردن ارکان نظام سیاسی مشکل داشت.

ملکی در مقاله اعتصابات در نیروی سوم می‌نویسد: «در مواقع فوریت‌های ملی، اعتصاب‌های اقتصادی به اندازه خرابکاری‌های سیاسی زیان بار هستند.» البته او نگفته بود فوریت چیست و چه کسانی فوریت را تشخیص می‌دهند.

خلیل ملکی نخست‌وزیری علی امینی در ۱۳۴۰ را فرصتی مناسب برای کاستن از قدرت شاه و تغییر در نظام سیاسی می‌دانست و به مصدق انتقاد می‌کرد که این فرصت را نادیده گرفته است.

بعد از کناره گیری دولت امینی و نحوه‌ برخورد جبهه ملی با دولت امینی و دیگر سیاست‌های آن، دکتر مصدق طی نامه‌نگاری با بعضی از اعضای جبهه ملی دوم به انتقاد از این جبهه و تشکیلات آن پرداخت به طوری که طی این نامه‌نگاری‌ها شورای مرکزی این جبهه تصمیم به استعفا گرفت و در نهایت در سال ۱۳۴۳ جبهه ملی دوم منحل شد

خلیل ملکی بعد از شکست جبهه ملی دوم، جبهه ملی سوم را راه اندازی کرد تا همچنان با مذاکره و چانه‌زنی اصلاحات مد نظر خود را پیش ببرد. با این حال ساواک به همین مقدار فعالیت سیاسی بی‌خطر هم تن نمی‌داد و در نهایت جبهه ملی سوم در نطفه خفه شد و ملکی برای بار دیگر دستگیر شد.

در همین سال‌ها نخستین مبارزات جدی مسلحانه علیه حکومت محمد رضا شاه پهلوی شکل می‌گیرد. جمعی از جوانان حزب توده که در سال‌های بعد منتقد صریح آن بودند، چریک‌های فدایی خلق را تاسیس کردند. مسلمانان مبارز نیز در سازمان مجاهدین خلق به مبارزه مسلحانه پرداختند. به این ترتیب هر دو طیف چپ و راست مبارزه که خلیل ملکی معتقد بود باید اصلاحات را با مذاکره پیش ببرند، به سمت مبارزه مسلحانه رفتند و عملا ایده‌های خلیل ملکی به باد سپرده شد.

داریوش آشوری در کتاب یادنامه خلیل ملکی می‌نویسد: «در آن بالای خانه‌ی منوچهری، در آن سال‌های به گفته مهدی اخوان طبل توفان از نوا افتاده بود، در آن فضای سرد و سربی آکنده از نومیدی و سرخوردگی و وازدگی پس از کودتای ۲۸ مرداد، ملکی همچنان با همان سرسختی همیشگی می‌کوشید کورسوی چراغ نیم مرده‌ای را زنده نگاه دارد و هنوز به وسعت نظر تاریخی خویش تکیه داشت و به آینده‌ای امید می‌بست که در آن بار دیگر و نه چندان دور باز نورامیدی بتابد.»

منابع:
کتاب خاطرات سیاسی خلیل ملکی، شرکت سهامی انتشار
کتاب یادنامه خلیل ملکی، به کوشش امیر پیشداد و همایون کاتوزیان
کتاب نامه‌های خلیل ملکی، نشر مرکز
مصاحبه محمدعلی همایون کاتوزیان با سایت میدان
ایران بین دو انقلاب/ یرواند آبراهامیان/ ترجمه کاظم فیروزمند، شمس‌آوری و مدیر شانه‌چی/ نشر مرکز
تاریخ ایران مدرن/ یرواند آبراهامیان/ ترجمه محمد ابراهیم فتاحی/ نشر نی
مجله اندیشه پویا شماره ۳۶
سایت بی‌بی‌سی فارسی

خلیل ملکی در جمع اعضای نیروی سوم

 

خلیل ملکی در کنار حسین مکی در دفتر حزب زحمتکشان

 

مقبره خلیل ملکی در قبرستان مسجد فیروزآبادی شهر ری
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
کارتن خواب آواره
۱۵:۰۰ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۵
همین که از چپ های خائن و بی وطن فاصله گرفته بود قابل تحمل بود و با هویدا در زمان نخست وزیری دیدار کرد و بی محابا به دولتش و سیاست به قول خودش ارتجاعی دولتش تاخت .اما در عمل نوعی اعتدال را پیشه کرد که متاسفانه در آن زمان خریدار نداشت و کلیه گروهها یا از این طرف بام می افتادند یا از اون طرف ...... و همین خط مشی تند گروهها نازنین دردانه ای را برباد داد .
ناشناس
۰۸:۴۱ - ۱۳۹۸/۰۹/۱۲
خلیل ملکی در افکار و عقاید سیاسی شبیه خاتمی بوده !
نظرات شما