گزارش رویداد۲۴ از فضای کلی جشنواره فیلم فجر؛
جشنواره سی وششمین امید به سینمای ایران را زنده کرد؟
بعد از پایان جشنواره فیلم فجر در هر سال میتوان برآیندی کلی از وضعیت اکران سال آینده سینماهای کشور به مخاطبان سینما ارائه داد. از طرف دیگر میتوان درباره کیفیت فیلمهای به نمایش درآمده بحث کرد و شمایی کلی از کیفیت فیلمهایی که قرار است سال آینده در سینمای ایران به نمایش دربیایند ترسیم کرد. جشنواره فیلم فجر امسال هم از این قاعده مستثنی نیست.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: بعد از پایان جشنواره فیلم فجر در هر سال میتوان برآیندی کلی از وضعیت اکران سال آینده سینماهای کشور به مخاطبان سینما ارائه داد. از طرف دیگر میتوان درباره کیفیت فیلمهای به نمایش درآمده بحث کرد و شمایی کلی از کیفیت فیلمهایی که قرار است سال آینده در سینمای ایران به نمایش دربیایند ترسیم کرد. جشنواره فیلم فجر امسال هم از این قاعده مستثنی نیست.
طبق سنوات گذشته در جشنواره امسال هم سه فیلم خوب و چند فیلم متوسط داشتیم. فیلمهایی که میتوانند به علاوه یکی دو فیلم دیگر سرمایه اصلی سینمای ایران در سال 97 باشند. منهای فیلم خوک مانی حقیقی که به جای شرکت در جشنواره فیلم فجر در جشنواره فیلم برلین شرکت داده شد باقی فیلمها مهم و قابل بحث سینمای ایران در جشنواره امسال حضور داشتند.
شاید اگر سعید روستایی فیلم جدیدش را برای جشنواره سال آینده نگه ندارد کمی این قاعده به هم بخورد، اما در غیر این صورت سه چهار فیلم بهتر جشنواره امسال به علاوه خوک مانی حقیقی میتوانند فیلمهای مهم اکران سال آینده سینمای ایران باشند. سه فیلم خوب جشنواره امسال را سه کارگردان جوان سینمای ایران ساختهاند. لاتاری، مغزهای کوچک زنگ زده و عرق سرد فیلمهای خوب جشنواره امسال بودند که هر سه آنها ویژگیهای مشترکی داشتند.
هر سه این آثار جسورانه ساخته شده بودند. از مواضع خود کوتاه نمیآمدند و با جسارت حرف خود را میزدند. به همین خاطر این سه فیلم توانستند سر و صدا کنند و توجه اهالی رسانه را بیشتر از سایر آثار حاضر در جشنواره فیلم فجر به خود جلب نمایند. سه فیلمی که در اکران سال آینده قطعاً بحثهای زیادی را ایجاد خواهند کرد و مخالفان و موافقان فراوانی خواهند داشت.
پنج فیلم متوسط هم داشتیم که علیرغم ویژگیهای مثبتی که داشتند آثار کاملی نبودند. شعلهور، بمب، مصادره، چهار راه استانبول و تنگه ابوقریب آثار متوسط جشنواره امسال بودند که علیرغم تلاش قابل تحسین سازندگان برای ساخت محصولی با کیفیت، این آثار فیلمهای کاملی نبودند و مشکلاتی در فیلمنامههایشان وجود داشت که باعث میشد این آثار از حد متوسط فراتر نروند.
باقی آثار هم فیلمهای بدی بودند که از ضعیف تا فاجعه بین آنها پیدا میشد. مثلاً میتوان به به وقت شام و سرو زیر آب لقب ضعیف داد و امپراطور جهنم و هایلایت را فاجعه خواند. اما تمامی آثار جشنواره فیلم فجر چند مشکل کلی داشتند که این مشکلات در اکثر فیلمهای حاضر در جشنواره به چشم میخورد. مشکل بسیاری از فیلمهای جشنواره امسال این بود که نتوانسته بودند شخصیتهای ملموسی بسازند که غمها و شادیهایشان برای تماشاگر قابل درک باشد. مثلاً در فیلم بمب شخصیت مدیر به قدری کاریکاتوری از کار درآمده بود که تلاش پیمان معادی را برای بازسازی ایدئولوژیک دهه شصت به باد میداد. یا تنگه ابوقریب علیرغم صناعت و پیچیدگی اجرایی که داشت نتوانسته دو سه شخصیت ملموس برای تماشاگر بسازد تا تماشاگر با آنها همراه شود. این تازه مربوط به فیلمهای باکیفیتتر جشنواره امسال بود. فیلمهایی که میشد به آنها لقب متوسط داد.
درباره فیلمهای ضعیف جشنواره امسال که اوضاع بسیار بدتر است. اغلب شخصیتهای حاضر در فیلمهای جشنواره امسال شخصیتهایی ضعیف و ناپخته بودند که شوقی در دل تماشاگر ایجاد نمیکردند. تماشاگر اصلاً آنها را نمیشناخت و به جا نمیآورد که بخواهد از موفقیت آنها خوشحال شود و یا از شکستشان غصه بخورد. اوضاع در فیلمهایی مثل هایلایت، امپراطور جهنم و به وقت شام از تمامی فیلمها بدتر بود. در دوتای اولی شخصیتها به مرزهای کمدی نزدیک میشدند و در به وقت شام هم تلقی کهنه و نخنما شده کارگردان از شخصیتپردازی باعث شده بود دو شخصیت اصلی فیلم بدل به آدمهایی عصاقورت داده و شکم سیر شوند که معلوم نبود چرا برای مبارزه با داعش به سوریه آمدهاند.
پس مشکل اصلی فیلمهای امسال شخصیتپردازی بود. ما آدمهای دوست داشتنی و ملموس در فیلمها نمیدیدیم که بخواهیم با انها همراه شویم. آدمهایی که آنها را بشناسیم و برایمان ملموس باشند. آدمهایی مثل موسی و امیر علی در لاتاری، یاسر در عرق سرد، شاهین و شکور در مغزهای کوچک زنگ زده و فرید در شعلهور.
دومین مشکل فیلمهای امسال جشنواره فیلم فجر ناتوانی نویسندگان این آثار در تعریف داستانی ساده برای مخاطب بود. اکثر فیلمهای حاضر در بخش مسابقه یا داستانهایشان برای یک اثر نیمه بلند مناسب بود (مثل شعلهور) یا داستانشان را چنان ضعیف تعریف میکردند که موضوع خوب فیلم هم در سایه این روایت بیخاصیت مضمحل میشد و از بین میرفت (کار کثیف و جاده قدیم).
سومین و مهمترین ضعف آثار سی و ششمین جشنواره فیلم فجر خنثی بودن این آثار بود. منهای سه فیلم لاتاری، مغزهای کوچک زنگ زده و عرق سرد باقی آثار یا منتسب به جریان رسمی بودند یا انقدر داستان خود را محافظه کارانه و ضعیف تعریف میکردند که حوصله تماشاگر سر میرفت. این محافظهکاری و بگذارید با صراحت بگویم ترسو بودن، شوق و ذوق تماشاگر را هنگام تماشا کور میکردند.
جشنواره امسال هم به پایان رسید. پایان جشنواره فیلم فجر آغاز سال نو سینمای ایران است. سینمایی که سالها است با همین منوال پیش میرود و ما به عنوان نویسندگان سینمایی به این وضعیت عادت کردهایم. منتها باید دید این فیلمها به همراه چند فیلم دیگر میتوانند مردم را به سینماها بکشانند یا خیر؟ به هر حال سینما با مخاطب زنده است و آرزوی همه ما داشتن سالنهایی شلوغ و پررونق است.
فیلمها باید بتوانند مردم را به سینماها بکشانند. باید بتوانند مخاطب جذب کنند و خودشان بدون اتکا به سوبسیدهای دولتی و اسپانسرهای همیشه طلبکار دخل و خرج کنند. تا زمانی که اقتصاد سینمای ایران اصلاح نشود و بخش خصوصی واقعی در این سینما فعال نشود نمیتوان امید چندانی به رشد و پیشرفت سینمای ایران داشت. نمیتوان توقع داشت که کیفیت فیلمها بالا برود. تا زمانی که اقتصاد سینمای ایران وابسته به دولت و سایر نهادها و ارگانها باشد نمیتوان از آن توقع جسارت داشت. در صورت حضور بخش خصوصی واقعی است که سینمای ایران بدل به سینمایی جسور و پرسشگر میشود.
خوشبختانه در جشنواره فیلم فجر امسال آثاری حضور داشتند که میتوان به فروش آنها امیدوار بود. آثاری که میتوانند مخاطب را به سالنهای سینما بکشانند و لحظات خوبی برای او رقم بزند. فیلمهایی مثل مصادره، لاتاری، چهار راه استانبول و عرق سرد توانایی فروش بالا را دارند. اگر این فیلمهای خوب و نسبتاً با کیفیت بفروشند میتوان به ارتقای سلیقه مخاطبان سینما امیدوار بود. میتوان امیدوار بود بساط کمدیهای نازل برچیده شود و فیلمهای بهتر میداندار اصلی گیشهها شوند.