تاریخ انتشار: ۰۸:۳۳ - ۱۶ آبان ۱۳۹۶
نقد رویداد۲۴ بر تازه‌ترین ساخته فریدون جیرانی؛

خفه‌گی؛ تلاشی جذاب اما ناکام

جیرانی انسان مقاومی است. مقاومت او نه به خاطر کارهای سیاسی و اجتماعی است که انجام داده و نه به خاطر موضع‌گیری‌های صریحی است که داشته.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: جیرانی انسان مقاومی است. مقاومت او نه به خاطر کارهای سیاسی و اجتماعی است که انجام داده و نه به خاطر موضع‌گیری‌های صریحی است که داشته. 

جیرانی مرد مقاومی است چون در تمام دولت‌ها با تمامی سیاست‌های فرهنگی متنوع‌شان در متن سینما باقی مانده و توانسته فیلم بسازد. برای مردم فیلم ساخته و سعی کرده جوابش را از گیشه‌ها بگیرد. هیچ‌وقت از اصولش کوتاه نیامده، خودش نظریه سینمای بدنه را وضع کرده و تلاش کرده از همین نظریه هم پیروی کند. در میانه فیلم‌های هنری و بازاری بایستد و فیلم خودش را بسازد. فیلم‌های گیشه‌ای خوش‌ساختی که باید بفروشد تا کارگردان بتواند فیلم بعدی‌اش را کلید بزند. 

این مقاومت و تلاش خستگی‌ناپذیر از سوی جیرانی ستودنی است. ستودنی است چون ما به کارگردانانی چون او احتیاج داریم. کسانی که هم فیلم‌هایشان قابل پخش برای عامه مردم باشد و هم سر و شکل درستی داشته باشند. این فیلم‌ها جدای از جذابیت‌های عامه‌پسند انقدر خوش‌ساخت هستند که سطح سلیقه عمومی را در رابطه با سینما بالا ببرند و بتوانند مردم سینمارو ما را به سمتی هدایت کنند که هر فیلم ضعیف و بی‌مایه‌ای را نگاه نکنند. 

خفه‌گی تازه‌ترین تجربه فیلم‌سازی فریدون جیرانی یک تلاش جذاب اما ناکام از سوی این کارگردان باتجربه است. جیرانی در خفه‌گی همه توانش را گذاشته تا فیلمی بسازد متفاوت از کارنامه حرفه‌ای خودش تا به امروز. فیلمی متفاوت و پر زحمت که بیانگر تجربه‌گرایی این کارگردان کهنه‌کار است. فیلمبرداری سیاه و سفید و درخشان مسعود سلامی، طراحی صحنه و لباس دقیق و پرجزئیات و تلاش برای رسیدن به حال و هوای ادبیات روسیه و سرمای کشنده جاری در داستان‌های نویسندگان آن دیار در جزءبه‌جزء خفه‌گی مشهود است. 

جیرانی تلاش کرده فیلمی استرلیزه و سرد بسازد که در آن جنون شخصیت‌ها مثل سرمایی کشنده عمل می‌کند و اعمالشان باعث می‌شود تا استخوان بیننده هنگام تماشای فیلم یخ بزند. اما اشتباهات مکرر و کشنده جیرانی باعث شده خفه‌گی بیش از آن‌که منتقل‌کننده چنین سرمای کشنده‌ای باشد به ناقل یک بی‌حسی و بی‌حالی برای تماشاگر بدل شود. 

اولین مشکل فیلم نوید محمدزاده است. ستاره این روزهای سینمای ایران نتوانسته در خفه‌گی بازی خوبی ارائه دهد. علت بازی نه چندان دل‌چسب نوید محمدزاده بیشتر از آن‌که به ناتوانی این بازیگر برگردد به انتخاب غلط جیرانی بر می‌گردد که او را در نقشی متضاد با ویژگی‌های تیپیکالش قرار داده است. محمدزاده فیلم خفه‌گی با فاصله گرفتن از ویژگی‌های ذاتی بازی‌اش سعی کرده بازی متفاوتی از خود ارائه دهد. محمدزاده سعی کرده سرمای جنون‌آمیز مسعود را به تماشاگر منتقل کند اما نتوانسته. علت این عدم موفقیت هم به انتخاب غلط جیرانی برمی‌گردد و هم به ناآشنا بودن فضای فیلم برای محمدزاده. مشخص است که محمدزاده همان کاری را کرده که فریدون جیرانی از او خواسته. کنش‌ها را از نقش گرفته و با صورتی مات و صدایی مونوتون نقش را اجرا کرده و سعی کرده سرما را در تمام لحظات بازی‌اش جاری کند. اما این اجرا(که به نظر می‌رسد اجرای پرزحمتی هم هست) به جای این‌که سرمای استخوان‌سوز مدنظر کارگردان را به تماشاگران منتقل کند ناقل یک بی‌حسی و بی‌خاصیتی کشنده است که مانع ارتباط تماشاگر با فیلم می‌شود. 

بعد از این اشکال عمده و کشنده به فیلم‌نامه خفه‌گی می‌رسیم که اشکالات متعدد و آشکاری دارد. اولین اشکال فیلم خفه‌گی کند بودن آن است. کندی ریتم یک فیلم به خودی خود چیز بدی نیست و اصلاً گاهی لازم است که یک فیلم ریتم کندی داشته باشد. منتها این ریتم کند باید از دل خود درام بجوشد. کندی فیلم خفه‌گی بیشتر به خاطر ضایعات و اضافات فیلم‌نامه است. فیلم کلی فصل و شخصیت زائد دارد که نه تنها کمکی به اصل داستان نمی‌کنند بلکه باعث می‌شوند فیلم آن خلوتی و تک‌افتادگی مدنظر جیرانی را هم از دست بدهد و مایه‌های ملودراماتیکی به فیلم افزوده شود که در تضاد با هدف مدنظر جیرانی است. 

زهره دوست صحرا مشرقی مهم‌ترین زائده فیلم‌نامه جیرانی است. شخصیتی که به واسطه بازی گرم و جذاب ماهایا پطروسیان بسیار جذاب و همدلی‌برانگیز از کار درآمده اما وجودش در فیلم‌نامه کاملاً اضافه است. کل بخش‌هایی که به او و عندلیب اختصاص دارد نه تنها کارکردی در پیشبرد داستان فیلم ندارند بلکه باعث می‌شوند فیلم از اهداف مورد نظر فیلم‌ساز هم فاصله بگیرد. حضور زهره فیلم را به ملودرام نزدیک می‌کند. در حالی که جیرانی قصد داشته تریلری سرد و نفس‌گیر بسازد. البته جیرانی استاد درهم‌آمیزی داستان‌های ملودرام با فضایی جنایی است اما در این فیلم فصول مربوط به زهره جدای از جان‌بینی کل فیلم می‌ایستد و کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کند. 

مشکل بعدی فیلم‌نامه خفه‌گی غیرمنطقی بودن آن است. در ابتدای فیلم صحرا مشرقی از دوست و همسایه‌اش زهره می‌خواهد او را با دوست پیر، غرغرو و کثیف عندلیب آشنا کند. دلیلی که کارگردان برای این پیشنهاد ناگهانی مدنظرش بوده فقر صحرا است. اما ما هیچ نشانه‌ای از فقر در زندگی صحرا نمی‌بینیم. او یک پرستار فعال و اکتیو است که در خانه‌ای نسبتاً مناسب زندگی می‌کند. انقدر هم پول دارد که بعد از قطع مکرر برق، خانه‌اش را پر از شمع‌های جورواجور کند. پس چرا ناگهان به سرش می‌زند از زهره بخواهد تا قراری با رفیق عندلیب جور کند؟ علتش این است که (احتمالاً) جیرانی دوست داشته در این فیلم غلام‌حسین لطفی هم نقشی داشته باشد برای همین سکانس را نوشته و آن را داخل فیلم‌نامه گنجانده. به همین خاطر است که اعتقاد دارم کل شخصیت زهره و حواشی آن یک زائده ناجور بر پیکر فیلم‌نامه خفه‌گی است. 

اما انحطاط فیلم از جایی آغاز می‌شود که صحرا مشرقی برای دزدیدن کیف نسیم به خانه مسعود می‌رود. صحرا بعد از دزدیدن کیف مذکور به علت تاریکی هوا زمین می‌خورد و پایش آسیب می‌بیند و بیهوش می‌شود. بعد از آن‌که چشم باز می‌کند مسعود را بالای سر خود می‌بیند. در اقدامی شگفت‌انگیز مسعود نه تنها با صحرا برخوردی نمی‌کند بلکه صراحتاً می‌گوید ایرادی ندارد او کیف را برای نسیم ببرد. چرا مسعود چنین واکنشی از خودش بروز می‌دهد؟ شاید چون جنون دارد. آدمی با میزان جنون مسعود نمی‌تواند آن نقشه پیچیده بعدی را بکشد. حتی اگر فرض بگیریم مسعود از توانایی انجام این کار برخوردار است، صحرا چرا و با چه توجیهی عاشق او می‌شود؟ مگر صحرا نمی‌داند که مسعود یک دیوانه خطرناک است که زن اولش نسیم را به مرز جنون رسانده و با اذیت و آزارهایش کاری کرده که نسیم تیمارستان را به خانه ترجیح دهد. این عشق میان مسعود و صحرا چنان سریع و خلق‌الساعه اتفاق می‌افتد که تماشاگر احساس می‌کند چند سکانس از فیلم حذف شده. 

اوج حماقت‌های صحرا مشرقی را در سکانس پایانی می‌بینیم که بعد از خوردن کتک مفصلی از مسعود باز هم حاضر می‌شود احمقانه با او همراه شود و به حرف‌هایش گوش کند تا دست آخر بمیرد. جیرانی انقدر برای اجرای متفاوت فیلمش ذوق‌زده بوده که یادش رفته هر اجرایی هرچقدر هم که خوب و حرفه‌ای باشد نیاز به فیلم‌نامه‌ای دقیق و پرجزئیات دارد. فیلم‌نامه خفه‌گی چنان اشکالات مبنایی دارد که اجازه نمی‌دهد اجرای متفاوت و پرزحمت جیرانی هم امتیازی بگیرد. اگر این همه وقت و انرژی که جیرانی برای اجرای فیلمش گذاشته بود را خرج فیلم‌نامه می‌کرد با فیلمی متفاوت و تازه مواجه بودیم. اما ذوق‌زدگی مفرط او برای اجرا اجازه نداده جیرانی به فیلم‌نامه فکر کند و همین امر باعث شده خفه‌گی بدل به فیلمی ضعیف و غیرقابل تحمل شود.

نظرات شما
نظرسنجی
بهترین گزینه برای ریاست مجلس دوازدهم چه کسی است؟
پیشخوان