گزارش رویداد۲۴ درباره خاستگاه سیاسی رئیسجمهور
روحانی در گلوگاه گفتمان اصلاحطلبی و تشکیلات اصولگرایی
در شرایط کنونی یکی از مهمترین انتقاداتی که برخی از اصلاحطلبان نسبت به رویکرد دولت حسن روحانی وارد میدانند محافظهکاری بیش از اندازه وی در برخی مسائل است.
رویداد۲۴- در شرایط کنونی یکی از مهمترین انتقاداتی که برخی از اصلاحطلبان نسبت به رویکرد دولت حسن روحانی وارد میدانند محافظهکاری بیش از اندازه وی در برخی مسائل است.
این افراد عنوان میکنند بههرحال حسن روحانی دارای خاستگاه اصولگرایی است و نمیتوان از یک چهره اصولگرا انتظار داشت که مانند یک اصلاحطلب از رویکردهای رفرمیستی پیروی کند. به همین دلیل با نگاهی مبتنی بر جامعهشناسی سیاسی به جریان شناسی سیاسی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان با نگاه دقیقتری به خاستگاه سیاسی رئیسجمهور کنونی ایران توجه کرد.
واژه «اصولگرایی» در دوره دوم انتخابات شورای شهر بر سر زبانها افتاد و پسازآن در انتخابات مجلس هفتم مورد تأیید قرار گرفت. تا این مقطع زمانی هیچ تقسیمبندی به نام اصولگرایی و اصلاحطلبی به معنای متداول وجود نداشت. در سالهای ابتدایی انقلاب یعنی از سال 1357 تا سال 1360 سه جریان «اسلامگرا»، «چپگرا» و «ملیگرا» در کشور وجود داشتند. بااینوجود در سال 1360 که جریان چپگرا و ملیگرا و همچنین جریانهای ترکیبی تا حدود زیادی از حاکمیت کنار رفتند، کشور با یک جریان اسلامگرا مواجه شد که در «حزب جمهوری اسلامی» و «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» تبلور پیدا میکرد.
این در حالی است که در سالهای 64 و 65 از درون همین جریان دو فراکسیون شکل گرفت که به نامهای «راست اسلامی» و «چپ اسلامی» شناخته میشوند. درنتیجه در حزب جمهوری اسلامی همه طیفهایی که امروز در جریانهای مختلف سیاسی وجود دارد حضور داشتهاند.
افرادی مانند سید محمد خاتمی، حسن روحانی، علی لاریجانی، حبیب ا... عسکر اولادی و میرحسین موسوی همگی در حزب جمهوری اسلامی حضور داشتهاند.
در سالهای بعد دو تشکل «جامعه روحانیت مبارز» و «مجمع روحانیت مبارز» از دل حزب جمهوری اسلامی بیرون آمدند. البته جامعه روحانیت مبارز قبل از حزب جمهوری اسلامی هم وجود داشت و بخشی از جریان اسلامگرا را نمایندگی میکرد.
بااینوجود پس از انحلال حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز بهعنوان «جناح راست» و مجمع روحانیت مبارز بهعنوان «جناح چپ» شناخته شدند. آقای روحانی در این تقسیمبندی جزء جامعه روحانیت مبارز بود. در این جامعه روحانیت مبارز آقای هاشمی، ناطق نوری و امامی کاشانی و مجموعهای از چهرههای میانهرو نیز حضور داشتند.
در این مقطع زمانی آیتالله هاشمی بهعنوان نقطه تعادل بین جامعه و مجمع روحانیت مبارز شناخته میشد. اختلاف این دو تشکل نیز بر سر مفاهیم اصلاحطلبی و اصولگرایی نبود، بلکه اختلاف بر سر مسائل اقتصادی و اجتماعی بود که بهعنوان گرایشهای «راست» و «چپ» شناخته میشد.
جریان چپ از یک دولت مقتدر که بازار و بخش خصوصی را زیر نظر خود بگیرد دفاع میکرد، در مسائل فرهنگی و اجتماعی به دنبال «خودباوری» بود و در سیاست خارجی به دنبال «آمریکا ستیزی» بود. این در حالی است که جریانی که به نام جریان «راست» شناخته میشد به دنبال بهبود رابطه با جهان و محدودیتهای فرهنگی بود که درعینحال از اقتصاد بازار سنتی نیز دفاع میکرد. آقای روحانی همواره در بین این دو جریان قرار داشته است. آقای هاشمی و آقای روحانی دارای یک مشرب و منش بودند که همواره در بین این دو جریان قرار میگرفتند.
در دهه هفتاد و پس از پیروزی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری جریان چپ به جریان «اصلاحطلب» تغییر نام داد. البته تنها تغییر نام نبود و برخی از تفکرات و عقاید نیز تغییر کرد. بهعنوانمثال این جریان دیگر مانند گذشته «غربستیز» نبود و یا فقط به دنبال «اقتصاد دولتی» نبود. این در حالی بود که در این مقطع زمانی جریان راست دچار تغییرات معکوس شد و میزان غربستیزیاش نسبت به گذشته بیشتر شد و از زمینههای فرهنگی به زمینههای سیاسی تسری پیدا کرد. از سوی دیگر در زمینههای فرهنگی و اجتماعی نیز رویکرد بستهتری از خود نشان داد.
در این مقطع زمانی آیتالله هاشمی، آقای روحانی و ناطق نوری از جامعه روحانیت مبارز فاصله گرفته بودند. حوزه نفوذ جامعه روحانیت مبارز نیز نسبت به گذشته در جریان راست کاهش پیدا کرده بود. اوج این مسئله نیز در مجلس پنجم و ششم بود که نیروهای غیرروحانی بر نیروهای روحانی در جریان راست غلبه پیدا کردند.
به همین دلیل نیز این نیروها نام «اصولگرایی» را برای خود برگزیدند. هدف این گروه نیز این بود که در مرحله نخست مرز خود را با اصلاحطلبی مشخص کنند و از سوی دیگر به همه نشان دهند که دارای رویکرد «بنیادگرایی» نیستند.
این در حالی بود که در این مقطع زمانی بنیادگرایی بهعنوان مفهومی نامناسب در ادبیات سیاسی جهان شناخته میشد. نماد این جریان نیز در تشکلهایی مانند «آبادگران» و «جمعیت ایثارگران» و افرادی مانند حداد عادل و محمود احمدینژاد ظهور و بروز پیدا کرد. درنتیجه آقای روحانی در مقطعی که اصولگرایی متولد شد در جریان راست قرار نداشت. اگر ما مفهوم چپ و راست را کنار بگذاریم آقای روحانی همواره در شکاف بین میانهروی و تندروی قرار داشته است.
آقای روحانی در مجلس سوم، چهارم و پنجم در مجموعهای به نام «مجمع عقلا» حضور داشته است. در این «مجمع عقلا» هم نیروهای چپ و هم نیروهای راست حضور داشتهاند. برخی تلاش میکنند واژه اصلاحطلبی را واجد یکبار معنایی مثبت کنند. این در حالی است که اگر از بار معنایی مثبت واژه اصلاحطلبی عبور کنیم به این نتیجه میرسیم که کسی که در سال 96 به دنبال تعامل با جهان و اقتصاد آزاد است یک اصلاحطلب شمرده میشود.
مسئله مهم در این زمینه طرز تفکر و نوع نگاه به جهان است. محور تفکر آقای روحانی توسعه و اعتدال است. این در حالی است که توسعه یک اندیشه اصلاحطلبانه است. به همین دلیل باید آقای روحانی را از نظر گفتمانی و نه تشکیلاتی، اصلاحطلبتر از بسیاری از اصلاحطلبان که بهصورت سنتی جزء جریان اصلاحات هستند تلقی کرد.