ایدئولوژی رنگباخته، رنگباختههای ایدئولوژیک!
مسعود سوری، پژوهشگر
طی سده اخیر، انقلابهایی در سرتاسر دنیا به وقوع پیوسته است که هرکدام به
فراخور اقتضای زمان و فرهنگ و وضعیت موطن این انقلابها به وقوع پیوسته و
سردمداران آنها برای همهگیر کردن و تبلیغ جریان فکری خود شعارها و
وعدههایی داشتهاند.
پس از پیروزی و براندازی حکومتهای قبل از خود این شعارها به ایدئولوژی و خمیر مایع حزب و جریان غالب تبدیلشده است، خواه اساس و پایه این ایدئولوژی برگرفته از فکر اندیشمندان و فلاسفه گذشته و معاصر باشد و یا برگرفته از آموزههای دینی و مذهبی آن سرزمین.
طی سده اخیر چهار انقلاب چین، روسیه، فرانسه و ایران مهمترین انقلابهایی هستند که با پشتوانه مردمی به سرمنزل مقصود رسیدهاند، بنا به گواه تاریخ و مطالعات صورت گرفته انقلاب اسلامی ایران یکی از برجستهترین انقلابهای قرن حاضر است که فرهنگی اجتماعی و سیاسی بوده و در روزهای مبارزه تمامی شعارهای آن برگرفته از مفاهیم دینی، مذهبی و بر اساس خلأهای موجود در سطح جامعه بنانهاده شد و پس از پیروزی ایدئولوژی اسلامی را برگزید، ایدئولوژی دینی سراسر شعارهای اسلامی بر پایه عدالت - برابری و مبارزه با فساد پایهگذاری و اجرا شد که قانون اساسی جدید کشور نیز بر پایه شرع و احکام اسلامی برای اداره امور تکمیلکننده این مهم به ثمر نشست.
به جرأت میتوان گفت که اجرای بیچون و چرای قراردادهای ایدئولوژیک در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی ایران در هیچیک از انقلابهای قرن حاضر مشاهده نشده است، اما پس از گذشت چند دهه آنهمه شور و هیجان انقلابی و عمل به اصول ایدئولوژیک جای خود را به چرخشهای ناگهانی و تفسیر به رأیهای مقطعی احزاب داد و بعضاً شاهد سوءاستفادههای موردی و نبش قبر شعارهای حماسی و تندرویهای بیمورد سالهای اول انقلاب توسط بعضی گروههای تندرو و منفعتطلب بودهایم!
حال سؤال اصلی این است که آیا ایدئولوژی اسلامی که در روزهای اول انقلاب مطرح شد و چند صباحی عمل به تکتک بندهای آن ازجمله عدالت، برابری و محرومیتزدایی مهر تائیدی بر این امر بود، با توجه به پیشرفت جامعه و بالا رفتن مطالبات اجتماعی - فرهنگی مردم در این دنیای هزار رنگ، رنگباخته و همچون تابلویی آفتابخورده بر دیوار خانهای متروک خریدار و بازاری ندارد و میتوان این فراموشی را نتیجه تغییر نیاز و خواست جامعه در حال پیشرفت ایران دانست؟ یا اینکه کسانی که ایدئولوگ و مجری این قراردادها بودهاند پس از تحصیل منفعت و سیراب شدن از برکات آن رنگباختهاند؟
پس از پیروزی و براندازی حکومتهای قبل از خود این شعارها به ایدئولوژی و خمیر مایع حزب و جریان غالب تبدیلشده است، خواه اساس و پایه این ایدئولوژی برگرفته از فکر اندیشمندان و فلاسفه گذشته و معاصر باشد و یا برگرفته از آموزههای دینی و مذهبی آن سرزمین.
طی سده اخیر چهار انقلاب چین، روسیه، فرانسه و ایران مهمترین انقلابهایی هستند که با پشتوانه مردمی به سرمنزل مقصود رسیدهاند، بنا به گواه تاریخ و مطالعات صورت گرفته انقلاب اسلامی ایران یکی از برجستهترین انقلابهای قرن حاضر است که فرهنگی اجتماعی و سیاسی بوده و در روزهای مبارزه تمامی شعارهای آن برگرفته از مفاهیم دینی، مذهبی و بر اساس خلأهای موجود در سطح جامعه بنانهاده شد و پس از پیروزی ایدئولوژی اسلامی را برگزید، ایدئولوژی دینی سراسر شعارهای اسلامی بر پایه عدالت - برابری و مبارزه با فساد پایهگذاری و اجرا شد که قانون اساسی جدید کشور نیز بر پایه شرع و احکام اسلامی برای اداره امور تکمیلکننده این مهم به ثمر نشست.
به جرأت میتوان گفت که اجرای بیچون و چرای قراردادهای ایدئولوژیک در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی ایران در هیچیک از انقلابهای قرن حاضر مشاهده نشده است، اما پس از گذشت چند دهه آنهمه شور و هیجان انقلابی و عمل به اصول ایدئولوژیک جای خود را به چرخشهای ناگهانی و تفسیر به رأیهای مقطعی احزاب داد و بعضاً شاهد سوءاستفادههای موردی و نبش قبر شعارهای حماسی و تندرویهای بیمورد سالهای اول انقلاب توسط بعضی گروههای تندرو و منفعتطلب بودهایم!
حال سؤال اصلی این است که آیا ایدئولوژی اسلامی که در روزهای اول انقلاب مطرح شد و چند صباحی عمل به تکتک بندهای آن ازجمله عدالت، برابری و محرومیتزدایی مهر تائیدی بر این امر بود، با توجه به پیشرفت جامعه و بالا رفتن مطالبات اجتماعی - فرهنگی مردم در این دنیای هزار رنگ، رنگباخته و همچون تابلویی آفتابخورده بر دیوار خانهای متروک خریدار و بازاری ندارد و میتوان این فراموشی را نتیجه تغییر نیاز و خواست جامعه در حال پیشرفت ایران دانست؟ یا اینکه کسانی که ایدئولوگ و مجری این قراردادها بودهاند پس از تحصیل منفعت و سیراب شدن از برکات آن رنگباختهاند؟