صفحه نخست

سیاسی

جامعه و فرهنگ

اقتصادی

ورزشی

گوناگون

عکس

تاریخ

فیلم

صفحات داخلی

پنجشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲ - 2024 January 04
کد خبر: ۱۸۱۱۳۹
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۱ - ۱۹ تير ۱۳۹۸
تعداد نظرات: ۱۳ نظر

ارتشبد نعمت الله نصیری؛ تاجر امنیتی در ساواک

ارتشبد نعمت الله نصیری از رجال عصر پهلوی و با سابقه‌ترین رئیس ساواک ایران بود که از سال ۱۳۴۳ تا سال ۱۳۵۷ به مدت ۱۳ سال ریاست مهمترین دستگاه امنیتی کشور را بر عهده داشت. در بیوگرافی نعمت الله نصیری مهمترین مقام او ریاستش بر ساواک بوده است. دوره نصیری، یکی از عجیب‌ترین دوره‌های ایران به لحاظ سیاسی و امنیتی است؛ هرچقدر خفقان بیشتری از طرف نیرو‌های امنیتی در جامعه حاکم می‌شد، جنبش‌های چریکی و به تبع آن، فعالیت‌های هنری و ادبی سیاسی بیشتر می‌شد و محمد رضا شاه پهلوی و دستگاه امنیتی او قادر به کنترل این فضا نبودند.

رویداد۲۴ مازیار وکیلی: نام نعمت الله نصیری با ساواک ایران گره خورده است. ساواک از سال ۱۳۳۵ در ایران تاسیس شد و نصیری ۱۳ سال از کل عمر ۲۲ ساله ساواک، ریاست آن را بر عهده داشت؛ اهمیت نصیری از این جهت بود که او در دورانی ریاست ساواک را بر عهده داشت. آغاز جنبش مسلحانه در ایران و شکل گیری گروه‌های چریکی و همچنین اوج مبارزات مخالفان علیه حکومت پهلوی در همین دوره اتفاق افتاده بود.

بسیاری از مبارزان مسلمان و همچنین غیر مذهبی در دوره ریاست نصیری بر ساواک جان باختند و به همین دلیل افکار عمومی هراس بسیار زیادی از نام ساواک و نعمت الله نصیری داشت.

نعمت الله نصیری در ۱۲ مرداد سال ۱۲۸۹ در بخش سنگسر از توابع سمنان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در سمنان و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان نظام سپری کرد. در سال ۱۳۱۱ با رسته پیاده نظام وارد دانشکده نظام شد که در دوره رضا شاه پهلوی تاسیس شده بود. او در سال ۱۳۱۳ با درجه ستوان دومی از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.

نصیری در دوره تحصیل در دانشکده افسری هم دوره محمدرضا شاه پهلوی بود و در ابتدا فرماندهی همان گروهانی را برعهده داشت که محمد رضا (که آن زمان ولیعهد بود) در آن خدمت می‌کرد. نصیری ده سال اول خدمت خود را در دانشکده افسری سپری کرد. در همین دوران بود که نصیری توانست با محمد رضا شاه رفاقت و ایجاد کند و یکی از نزدیکان او شود.

در سال‌های بعد نصیری سمت‌های مختلف و متنوعی را در ارتش عهده‌دار شد. او ابتدا فرمانده دسته مسلسل سنگین، فرمانده دسته و گروهان دانشکده افسری، معاون دانشکده افسری، فرمانده گروهان دو هنگ ۱۸ کرمان، فرمانده گردان مستقل سیرجان، فرمانده گردان پیاده دانشکده افسری، فرمانده دوره تکمیلی و معلول رسته پیاده نظام دانشکده افسری، رئیس ستاد دژبان مراکز و فرمانده دانشکده پیاده از جمله مشاغلی بود که نصیری در ارتش به عهده داشت.

به گزارش رویداد۲۴ نصیری اوایل خدمت خود با درجه ستوان یکمی به دانشکده افسری منتقل و به عنوان فرمانده رسته یکم گروهان دوم منصوب شد. بعد از آن فرماندهی گروهان اول تهیه را در دانشکده افسری به عهده گرفت. بعد به شعبه دروس رفت و در دایره امتحانات مشغول به کار شد. بعد به کرمان رفت و فرمانده هنگ پیاده کرمان شد.

نصیری در سال ۱۳۲۸ به فرماندهی هنگ آموزشی که زیرنظر سرتیپ آریانا و تیمور بختیار فعالیت می‌کرد منصوب شد. در این دوران شاه به سبب نارضایتی از سرهنگ ضرغام فرمانده گارد سلطنتی در صدد برآمد تا او را تعویض کند؛ بنابراین از حسین فردوست خواست تا شخصیت معتمدی که وفاداری‌اش را به دودمان سلطنتی ثابت کرده باشد برای احراز این سمت معرفی کند که فردوست، نصیری که بسیار به شاه علاقه داشت را معرفی کرد و به این ترتیب نصیری در سال ۱۳۳۰ به فرماندهی گارد سلطنتی منصوب شد.

 

کودتای ۲۸ مرداد و نقش ارتشبد نعمت الله نصیری

 

 

آمادگی ارتشبد نصیری برای ورود به پست‌های مهم‌تر زمانی به شاه اثبات شد که در درگیری‌های دولت وقت به ریاست دکتر محمد مصدق و دربار نصیری همیشه سمت دربار ایستاد و از شاه حمایت کرد. به خاطر همین علاقه هم بود که شاه ماموریت بسیار مهمی در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ به او ابلاغ کرد؛ شاه ابتدا نصیری را با حکم نخست وزیری مخفیانه به سراغ زاهدی در مخفیگاهش در اختیاریه فرستاد و سپس او را مامور کرد تا در راس گروهی عازم خانه دکتر محمد مصدق شود تا فرمان عزل او از نخست وزیری را ابلاغ کند.

نعمت الله نصیری از سرهنگ ممتاز فرمانده گارد حفاظت از منزل مصدق درخواست ملاقات حضوری با نخست وزیر را کرد که توسط سرهنگ ممتاز رد شد. سرهنگ ممتاز شخصاً فرمان شاه را نزد دکتر مصدق برد و دکتر مصدق بعد از آگاه شدن از محتوای نامه دستور دستگیری نصیری و همراهان او را صادر کرد. انجام این ماموریت برای شخص شاه بسیار مهم بود، زیرا آینده سیاسی او به نتیجه این ماموریت گره خورده بود. در عین حال مصدق بعد از ابلاغ فرمان شاه توسط نصیری بود که متوجه شد کودتایی علیه او و دولتش در حال شکل‌گیری است.

یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب می‌نویسد: «فرمانده ارتش که هوادار مصدق بود، با کسب اطلاع نهانی از طریق شبکه نظامی حزب توده، نصیری و گارد شاهنشاهی او را به محض ورود به اقامتگاه نخست وزیر محاصره کرد.» 

در ساعت ۷ صبح روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ بود که هیات دولت بیانیه‌ای مبنی بر دستگیری نصیری و خنثی کردن کودتا علیه دولت را قرائت کرد و شاه بعد از شنیدن این خبر به خارج از کشور گریخت. بعد از این‌که کودتا به پیروزی رسید و شاه توانست به ایران برگردد نصیری و همراهانش از زندان آزاد شدند و نصیری بسیار مورد تفقد شاه قرار گرفت و با ارتقا درجه در پست قبلی خود (فرماندهی گارد سلطنتی) ابقا شد.

پس از بازگشت شاه، بر دوش چهره‌هایی همچون زاهدی، باتمانقلیچ، تیمور بختیار، نعمت الله نصیری و خسروانی ستاره‌هایی تازه نقش بست و نصیری از کسانی بود که توانست از موقعیت جدید خود و توجهی شاه به خودش نهایت استفاده را ببرد. او سمنان را به مرکز استان تبدیل کرد و برخی همشهریان خود را حمایت کرد تا به موقعیت‌های بی‌نظیری دست پیدا کنند. مشهورترین کسی که با حمایت‌های نصیری به موقعیت ممتازی دست پیدا کرد هژبر یزدانی بود.

در همین دوران بود که نصیری با پروین خواجوی که مادری آلمانی داشت ازدواج کرد و بعد از چندی او را طلاق داد. درحای که شاه و ملکه، مادر فرح یعنی فریده دیبا را برای نامزدی نصیری در نظر داشتند، نصیری با زلیخا دختر سرهنگ خلوتی ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند شد. نصیری همچنین در کنار ریاست گارد سلطنتی، به معاونت ژنرال آجودانی شاه هم منصوب شد و بیش از گذشته موقعیتش را نزد محمدرضاشاه تثبیت کرد.

 

 

آغاز ترقی نعمت الله نصیری در حکومت محمد رضا شاه پهلوی

 

 

به گزارش رویداد۲۴ نعمت الله نصیری در آذر ۱۳۳۹ به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد و در سال ۱۳۴۱ درجه سپهبدی گرفت و در سال ۱۳۴۲ علاوه بر فرماندهی شهربانی کل کشور فرماندار نظامی تهران شد. واقعه‌ای که توانست جایگاه نصیری را مجدداً نزد شاه ارتقا دهد، اتفاقی بود که در دولت علی امینی افتاده بود. پس از فاز اول اصلاحات ارضی در ایران، ماجرای میتینگ جلالیه پیش آمده بود. علی امینی اجازه داد جبهه ملی دوم از مردم دعوت کند مراسم سخنرانی برگزار کند. شاه آن زمان در نروژ بود و البته لحظه به لحظه خبرها را رصد می‌کرد. یقینا اینکه در این اجتماع نام دکتر مصدق توسط کریم سنجابی مطرح شود، برای محمد رضا شاه پهلوی خبری خوشایند نبود. این اولین باری بود که پس از ۹ سال نامی از رهبر نهضت ملی کردن نفت در یک اجتماع بزرگ آورده می‌شد.

پس از سنجانی، شاپور بختیار و داریوش فروهر و کاظم حسیبی هم از دکتر محمد مصدق سخن گفتند و در پایان قطعنامه‌ای صادر شد که محتوای آن درخواست رفع حصر مصدق بود. نعمت الله نصیری که آن زمان رئیس شهربانی کل کشور بود، پس از تماسی با شاه، منتظر باخبر شدن علی امینی از موضوع نماند و فرمان یورش پلیس به اجتماع را صادر کرد که درگیری شدیدی در آن دوره ایجاد کرد.

سرکوب قیام ۱۵ خرداد در سال ۱۳۴۲ به خشن‌ترین شکل ممکن بود. او به عنوان فرماندار نظامی تهران در سال ۱۳۴۲ با خشونت تمام، قیام مردم را سرکوب کرد تا از هر نظر خودش را برای دستیابی به مهم‌ترین پست امنیتی کشور به شخص شاه اثبات کند.

رئیس ساواک در آن دوره سرلشکر حسن پاکروان بود اما شاه از میانه‌روی او دل خوشی نداشت به همین دلیل نعمت الله نصیری فرمانده شهربانی کل کشور را مسئول مقابله با اعتراض‌های آن زمان کرد.

جلسه سران نظامی با ریاست نصیری تشکیل شد؛ یک گروه ویژه کماندویی از ساواک مامویت یافت آیت الله خمینی را شبانه از قم ببرد. هم زمان آیت الله بهاءالدین محلاتی در شیراز و آیت الله سید حسن طباطبایی قمی در مشهد نیز دستگیر و زندان ارتش بازداشت شدند.

 

دوران پر اضطراب ریاست ارتشبد نعمت الله نصیری بر ساواک

 

 

با انتصاب نصیری و اقدامات او بود که ساواک به یکی از مخوف‌ترین و رعب‌انگیزترین دستگاه‌های امنیتی کل دنیا بدل شد. نصیری با معاونت وقت ساواک یعنی فردوست به طور کامل هماهنگ بود و هیچ کاری را بدون اجازه و دستور محمدرضا شاه انجام نمی‌داد. نصیری همراه با ثابتی و معتضد تیمی سه نفره در ساواک به وجود آوردند و توانستند از ساواک دستگاهی بسازند که تا سال‌ها بعد بر تمام ارکان کشور اثر گذاشت.

آنگونه که یرواند آبراهامیان می‌گوید، نیروی ساواک در ابتدای دوره ارتشبد نصیری ۵۳۰۰ مامور تمام وقت و تعداد زیادی مامور ناشناس پاره وقت استخدام کرد. گراهام خبرنگار انگلیسی می‌نویسد: «ساواک در دوره نصیری چشم و گوش شاه شده و در صورت لزوم مشت آهنین بود.»

حضور نصیری در ساواک آغاز دوره جدیدی از اختناق در ایران بود؛ این وضعیت نه تنها در ساواک که در تمام ارکان کشور وجود داشت؛ با این حال کسی مانند نصیری از این شرایط سود نبرد. مسعود بهنود در کتاب از سید ضیاء تا بختیار می‌نویسد: «نصیری ساواک را به ثابتی سپرد و خود مشغول تجارت شد. به زودی تنها نامی از او بر ریاست ساواک بود. در حقیقت دفتر رئیس ساواک، مرکز معاملات تجاری او و محل برگزاری جلسات هیات مدیره‌ایی بود که نصیری در آنها عضویت داشت. ده‌ها هکتار باغ، چندین شهرک در شمال و میلیون‌ها سهم در کارخانه حاصل حضور ۲۰ ساله او در شهربانی کل کشور و ساواک بود.»

دیگر چهره‌های نزدیک به شاه مانند نصیری هر کدام خلعتی گرفته بودند؛ خود نصیری هشت شرکت خانه سازی در تهران تاسیس کرده بود. خسروانی باشگاه تاج را اداره می‌کرد و ریاست تربیت بدنی را بر عهده داشت ولی در اصل مشغول خرید و فروش زمین‌های شهری بود. رشیذیان بانک تعاونی توزیع را داشت، مصطفی الموتی زیر نظر اقبال در کار معدن بود. میر اشرفی کارخانه‌های بزرگ پارچه بافی را از شاه خریده بود. حسین دانشور موسسه عظیم «عمران و نوسازی تهران» را راه انداخت که بعدا شهرک اکباتان را ساختند. محمد علی مسعودی در کار خرید و فروش عتیقه بود و چهره‌هایی که با نصیری زاویه پیدا کرده بود، روزگار چندان مطلوبی نمی‌گذراندند. آزموده بازنشستگی را می‌گذراند و سرلشکر عباس شقاقی که زمانی با نصیری در زندان دو روزه مصدق بودند، به خاطر رهایی از فشارهای نصیری بر خودش، با گلوله خودکشی کرد.

 

رشد گروه‌های چریکی و ادبیات سیاسی در دوره ریاست ارتشبد نصیری بر ساواک

 

 

به گزارش رویداد۲۴ برخورد با گروه‌های چریکی در دوره ارتشبد نصیری به اوج رسیده بود. این گروه‌ها خون تازه‌ای به فضای سیاسی کشور تزریق کرده بودند که باعث شده بود حتی ترانه‌های پاپ نیز سیاسی بشود. شهیار قنبری، اردلان سرافزاز و ایرج جنتی عطایی در همین دوره ترانه‌های سیاسی می‌سرودند. در میان روشنفکران نیز که وضع کاملا سیاسی بود و چهره‌هایی همچون احمد شاملو بر صحنه ادبیات ایران تاثیر می‌گذاشتند. در روزنامه‌ها نیز فعالیت سیاسی شکل گرفته بود. ماجرای دستگیری کرامت الله دانشیان و خسرو گلسرخی به ابتکار پرویز ثابتی که به نیابت از نصیری همه کاره ساواک بود، در همین دوره پیش آمد و گلسرخی زیر تاثیر مستقیم دانشیان حاضر به تسلیم نشد و پس از محاکمه‌ای که از تلویزیون پخش شد، هر دو اعدام شدند. مرگ صمد بهرنگی در رودخانه ارس هم از دیگر اتفاق‌هایی بود که به نام ساواک در دوره نصیری نوشته شد.

ساواک باید از سو با چهره‌های مسلمان و رهبران آن مبارزه می‌کرد و از دیگر سو با مخالفان غیر مذهبی می‌جنگید. چهره‌هایی همچون دکتر علی شریعتی یا روحانیونی همچون آیت الله منتظری چندین بار بازداشت شدند. در فاز جنگ مسلحانه، در اوایل سال ۵۱ چهار نفر از چریک‌های مجاهدین خلق، علی میهن دوست، ناصر صادق، محمد بازرگانی و علی باکری اعدام شدند. اعدام مهدی رضایی در همان سال اما سر و صدای بسیار زیادی برپا کرد. احمد شاملو شعر مشهور «شیرآهنکوه مردا» را برای مهدی رضایی سرود و مجموعه‌هایی همچون ابراهیم در آش را مشخصا برای چریک‌ها سرود. حتی اخوان ثالث که به شدت شاملو شعر سیاسی نمی‌گفت، برای چریک‌ها شعر می‌سرود: «بیا ره توشه برداریم/ قدم در راه بی برگشت بگذاریم ...»

در داستان نویسی چهره‌های بزرگی همچون غلامحسین ساعدی، بهرام صادقی، اسماعیل فصیح، محمود دولت آبادی و هوشنگ گلشیری می‌درخشیدند. در کتاب‌های ساعدی و دولت آبادی به موضوعاتی همچون اصلاحات ارضی اشاره می‌شد و اشاره‌های سیاسی فراوانی در آنها وجود داشت. حکومت برای حذف آنها به نویسندگان درجه دومی مانند پرویز قاضی سعید و ر.اعتمادی بها می‌داد.

نصیری تلاش بسیاری برای مبارزه با مخالفان سیاسی می‌کرد و در آن دوره ساواک را به آخرین امکانات امنیتی مجهز کرده بود. پرویز ثابتی در کتاب در دامگه حادثه می‌نویسد: «در دوره نعمت الله نصیری میان ساواک و گروه‌های چریکی جنگ روانی ایجاد شده بود. شاه هر وقت مرا می‌دید، می‌گفت از حمید اشرف چه خبر، او را دستگیر کردید؟»

در سال ۱۳۵۴ نصیری به اقدامات خود شدت داد و ساواک ۹ تن از مهترین زندانیان سیاسی را در تپه‌های اوین به گلوله بست. بیژن جزنی، حسن ضیا ظریفی، مشعوف کلانتری، احمد جلیلی افشار، عزیز سرمدی، محمد چوپان زاده و عزیز سورکی از چریک‌های فدایی خلق به همراه کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل از چریک‌های مسلمان نسل اول سازمان مجاهدین خلق کشته شدند.

ارتشبد نعمت الله نصیری با اینکه در آن زمان یکی از چهار چهره نزدیک به شاه محسوب می‌شد، اما زیر فشار شدید قرار داشت. در ایران به الهام از مبارزات کوبا و چین، جنبش چریکی به اوج خود رسیده بود و نصیری در این دوران کار بسیار مشکلی برای حفظ موقعیت محمدرضا شاه پهلوی بر عهده داشت؛ کاری که بی شک بدون حضور پرویز ثابتی در ساواک میسر نبود.

 

عقاید ضد مذهبی نصیری

 

در کتاب خاطرات من و فرح پهلوی گزارش‌هایی درباره عقاید ضد مذهبی او ذکر شده است. طبق ادعای نویسنده کتاب، نصیری عضو فراماسونری و لُژ ایران بود و در جلسات آن شرکت می‌کرد. نصیری وابستگی خاصی نسبت به اسدالله علم و ارتشبد آریانا داشت؛ به شکلی که از ایده تغییر خط فارسی که از ایده‌های ارتشبد آریانا است حمایت می‌کرد. او معتقد بود که تغییر خط فارسی از عربی به لاتین باعث می‌شود که ارتباط ایران با اعراب قطع شود. اگرچه آریانا تغییر خط را مطرح کرد؛ ولی نصیری لزوم تغییر دین را هم مخفیانه تبلیغ می‌کرد و معتقد بود که ایران یک کشور غیر عرب است و نباید از دین اعراب پیروی کرد.

نصیری تا زمانی که حکومت پهلوی حکومت می‌کرد، در پست ریاست ساواک باقی ماند و به عنوان دست رست محمدرضا شاه در ایجاد فضایی رعب آور و خشن علیه مخالفان و منتقدان همیشه او را همراهی کرد.

 

مرگ ارتشبد نصیری در آیئنی بی افتخار

 

به گزارش رویداد۲۴ در سال ۱۳۵۷ که آتش خشم مردم انقلابی شعله‌ور شده بود و شاه احساس خطر می‌کرد تصمیم گرفته شد که در کشور اصلاحاتی صورت بگیرد. شاه، جمشید آموزگار را برکنار کرد و شریف امامی را به جای او منصوب کرد و به فاصله کوتاهی نیز شریف امامی را به جای ازهاری منصوب کرد. به همین دلیل به پیشنهاد ازهاری نخست وزیر وقت، نصیری در خرداد ۱۳۵۷ از سمت ریاست ساواک برکنار شد و به عنوان سفیر به پاکستان اعزام شد. بعد از مدت کوتاهی ازهاری تصمیم گرفت با دستگیری تنی چند از سران سابق رژیم ثابت کند درصدد اصلاحات ساختاری برآمده است.

ازهاری قصد داشت با این قبیل اقدامات مردم ناراضی را راضی کند؛ در آبان ۱۳۵۷ نصیری را از پاکستان فراخواند و او را دستگیر کرد. دادستانی تهران و دیوان کیفری در ۱۳ مورد علیه نصیری اعلام جرم کرد که اغلب به فعالیت‌های اقتصادی و زمین‌خواری نصیری مربوط می‌شد و ارتباطی به فعالیت‌ها او در ساواک نداشت.

بعد از پیروزی انقلاب ایران، نصیری از اولین کسانی بود که دستگیر و محاکمه شد. نصیری در دادگاهی که خیلی زود تشکیل شد به جرم ارعاب در جامعه و کشتار مردم در زمان تصدی ریاست ساواک به تیرباران محکوم شد. اعدام نصیری و دیگر سران رژیم گذشته البته بسیار جنجالی شد. آیت الله خلخالی که حکم اعدام نصیری را صادر کرده بود، در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: خلخالی در خاطرات خود ملاقات خود با نصیری را این‌گونه نقل می‌کند: «ارتشبد نصیری که به مدت پانزده سال در رأس کار‌های حساس کشور، از جمله سازمان اطلاعات و امنیت کشور قرار داشت، به کلی منکر شکنجه در زندان‌های رژیم شد. او گفت من در یکی دو روز که در زندان شما هستم، پی برده‌ام که قبل از انقلاب زندانیان سیاسی را شکنجه می‌کردند. او به این طریق می‌خواست خود را تبرئه کند ولی چه کسی بود که باور کند او از همه جریان‌ها بی‌خبر است. او ام‌الفساد و ام‌الخبائث بود. تمام توقیف‌ها و شکنجه‌ها و اعدام‌ها و سر به نیست کردن‌ها به دستور مستقیم ساواک و در رأس آن، نصیری ملعون صورت می‌گرفت. جعفر‌قلی‌صدری، رئیس شهربانی کل کشور، هنگامی که او را رودرروی نصیری قرار دادیم، تصریح کرد و گفت من به مقتضای شغلم که در رأس شهربانی قرار داشتم، تلفن‌های نصیری را گوش می‌کردم. در واقع، یک سیم تلفن او بدون اینکه معلوم شود در دفتر کار من بود و من همه جریان‌ها و گفتگو‌های تلفنی را گوش می‌کردم. ایشان بودند که فرمان می‌دادند تا مردم را بگیرند و به زندان ببرند و زیر شکنجه قرار دهند. اگر کسی در اثر شکنجه به قتل می‌رسید، جنازه مقتول را یا به پزشکی قانونی می‌دادند و التزام می‌گرفتند به عنوان مجهول‌الهویه به سالن تشریح بیمارستان‌ها می‌فرستادند و یا دفن می‌کردند. این‌ها مطالبی بود که سپهبد جعفر‌قلی صدری در مقابل نصیری به آن اذعان کرد. با توجه به این موضوع، آیا می‌شد فلان ساواکی جزء را مورد تعقیب و یا حبس و یا اعدام قرار دهیم، ولی رئیس ساواک را که از زمان سقوط مصدق به بعد، مصدر حساسترین پست‌های این مملکت بود و از زیر و بم سیاست‌ها و جنایت‌های رژیم اطلاع عمیق داشت، تبرئه کنیم؟»

خلخالی که پس از اعدام نصیری (فرمانده ساواک)، رضا ناجی (فرماندار نظامی اصفهان) خسروداد (فرمانده هوانیروز)، مهدی رحیمی (فرماندار نظامی تهران) در نیمه شب ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ با سران دولت موقت و شخص ابراهیم یزدی به مشکل خورده بود با رفت و آمد‌های فراوان توانست شخصاً بر اوضاع مسلط شود.

او درباره اختلافات خود با یزدی هنگام محاکمه این افراد نقل می‌کند: «ابراهیم یزدی در طبقه سوم مدرسه رفاه که من هم در آنجا بودم، نصیری و رحیمی را به محاکمه کشید. آن‌ها با وجود اینکه می‌دانستند من از طرف امام به عنوان قاضی و حاکم شرع تعیین شده‌ام، به این امر توجه نمی‌کردند، خودشان می‌بریدند و می‌دوختند و در باغ سبز نشان می‌دادند. تلویزیون هم جریان را ضبط می‌کرد و ما هم نظاره می‌کردیم. سرانجام، کاسه صبرم لبریز شد و مستقیماً خدمت امام رفتم. بعد از آنبا قدرت تمام به مدرسه رفاه برگشتم و زمام امور را به دست گرفتم و دیگر مجال ندادم که ابراهیم یزدی در کار‌ها دخالت کند. فردای آن شب نصیری و ناجی و رحیمی و خسروداد اعدام شدند، مهندس مهدی بازرگان مصاحبه مطبوعاتی تشکیل داد و با کمال تعجب اعلام کرد ما از وضع دادگاه‌های انقلاب، کوچکترین اطلاعی نداریم. این اولین ضربه‌ای بود که از طرف دولت موقت بر پیکر دادگاه‌های انقلاب وارد می‌شد. این در حالی بود که هم سخنگوی دولت، امیرانتظام و هم صباغیان در مدرسه رفاه حضور داشتند و ابراهیم یزدی در کار‌ها مداخله می‌کرد. آن‌ها از اوضاع با خبر بودند. حتی در آن شبی که این چهار نفر به اعدام محکوم شدند، ابراهیم یزدی تا آخر در مدرسه رفاه بود.»

نعمت الله نصیری که توسط دولت ازهاری در در زندان دژبان جمشیدیه بازداشت شده بود، روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به دست انقلابیون افتاد و چهار روز پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ ساعت ۲۳:۴۵ در پشت بام مدرسه رفاه در تهران تیرباران شد و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.

منابع:
آرشیو موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات حسین فردوست/ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی،
خاطرات آیت‌الله خلخالی/ جلد اول، نشر سایه
وبسایت تاریخ ایرانی
خاطرات من و فرح پهلوی/ اسکندر دلدم/ انتشارات به آفرین
ایران بین دو انقلاب/ یرواند آبراهامیان/ ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمس‌آوری و محسن مدیر شانه‌چی/ نشر مرکز
از سید ضیاء تا بختیار/ مسعود بهنود/ انتشارات جاویدان

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
ناشناس
۰۲:۰۹ - ۱۴۰۱/۱۲/۱۶
هر شخصی نتیجه اعمال خودشو می بینه ! حالا به قدر ظرفیت این دنیا !!!!! روزگاری همین ۴ تا اعدامی سنگدل بدترین رفتارارو با مردم داشتن !!! فقط انسانم آرزوست !!!! آدم پیرو هر مسلکی باشه باید انسانیت رو فراموش نکنه !!!!!
ناشناس
۲۰:۴۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۳
لعنت به تمام کسانی که حامی حکومت شاهنشاهی هستن ولعنت خدا بر رییس ساواک روح خلخالی شاد.
پاسخ ها
ناشناس
۱۷:۲۹ - ۱۴۰۱/۱۱/۰۳
خداوند همتونو از صدر تا ذیل با خلخالی محشور و هم نشین کنه جنایتکاران منافق و ضد اسلامی و ضد انسانی غارتگران پوچ مغز روس گدا
رضوان
۱۵:۱۸ - ۱۴۰۱/۰۷/۰۲
سلام به خدا آدم خوبی بوده یک بدن من بوده یک ذره لذت شغلش را نبرده از بس زیر دستان او بی فرهنگ بودند هر کس یک سازی می زده شغلش بوده طبق قانون باید عمل می کرده و در عین قاطعیت خیلی نرمش و مهربانی خارج از قانون ذاتا داشته اما بی فرهنگ ها و عقده ای های زیر دستش تا نرمش نشان می داده اعتراض می کردند که جناب قانون باید اجرا بشه نرمش لازم نیست تازه اون بوده بهتر بوده اگه می رفته یکی می اومده بدتر چندتا از زن های قوم هاش هم بهش می گفتند عزیز شکنجه نکن گناه داره اما بهش گوش نمی دادند تو یک اداره نمی شه درست کار کرد دست به عصا کار می کنی صدتا پاپوش برات می سازند از کاه کوه می سازند حداقل رئیس ساواک که شده خیلی آدم‌خوبی بوده اونا گوش نمی دادند اصلا نصیری گفته بوده اون ساواکی بی فرهنگ جیش کنه تو دهان طرف یا تو که داری شکنجه می کنی نمی تونی کمی نرمش به خرج بدی اگه نرمش به خرج می داده زیرابش را می زدند چند بار هم زدند
ناشناس
۱۳:۱۷ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۱
نصیری رو اول با خودتان مقایسه کنید فکر کنم باید به روح پرفتوحش صلوات بفرستیم
ناشناس
۱۳:۴۶ - ۱۴۰۰/۰۵/۰۴
عموی منو ساواک گرفته بود و برای بازجویی برده بود عموم میگفت از من سوال کردند ایا به اذربایجان شوروی میروی عمویم گفت نه به نظرم میخواستند بفهمند که با کمونیستها ارتباط داره یا نه بعدا به عموم گفته بودند چرا سخنانی را مطرح کردی و یک پارچ اب سرد اورده و به سر عمویم ریخته بودند و عمویم گفته بود شاه پول نفت رو غارت میکنه کجا خرج میکنه و بعد از مدتی یک پرینت اورده و درامدهای نفتی و اینکه کجاها صرف شده به عمویم نشان میدهند و عمویم را ازاد میکنند یعنی بجای شکنجه با سند و مدرک عمویم را تفهیم کرده بودند
ناشناس
۲۲:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۴/۰۶
چطور جنازه رئیس یکی از مخوفترین دستگاههای امنیتی در ایران را در بهشت زهرا دفن و روی سنگ قبرش هم بنویسند : شادروان !!
پاسخ ها
ناشناس
۱۳:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۱
تقصیر خودت نیست کل قامت رعنای شما تو برفه و بعید می دونم تو این دنیا بتونی ذره ای خودت رو از برف بکشی بیرون متحجر
مصطفی
۱۸:۲۱ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۰
عجب دوره ای بوده دوره نصیری...
ناشناس
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۴/۲۶
شوربختانه روی نصیری را شما سفید کردید
زهرا
۱۱:۰۸ - ۱۳۹۸/۰۴/۲۱
شاید خودت بدی جهنم
علی اصغر همدانی
۲۲:۰۳ - ۱۳۹۸/۰۴/۲۰
اذهبتم طیباتکم فی الحیات الدنیا و استمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون..۲۰ احقاف
عشق و حالتون رو تو دنیا کردید؟
حالا بفرمایید توی جهنم!
حالشو ببرید.
نوش جانتون.
پاسخ ها
ناشناس
۱۳:۱۹ - ۱۴۰۰/۱۰/۲۱
حداقل با زبان آدمیزاد حرف بزن و بنویس که ملت بفهمند تو چی می گی مغز فندقی
نظرات شما