نقد و بررسی سریال دپارتمان کیو ۲۰۲۵| اثر موفق معمایی جنایی ساخت انگلستان
رویداد۲۴ | سریال «دپارتمان کیو» (Dept. Q) یکی از جدیدترین و درخشانترین آثار ژانر جنایی و معمایی در سال ۲۰۲۵ است که توسط نتفلیکس منتشر شده و بلافاصله توانسته نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند. این سریال اقتباسی است از مجموعه رمانهای پرفروش و تحسینشده نویسنده دانمارکی، یوسی آدلر-اولسن، که تا پیش از این چند نسخه سینمایی دانمارکی هم از آن ساخته شده بود، اما این بار با نگاهی تازه، فضای جدید و تیمی بینالمللی بازآفرینی شده است. کارگردانی این اثر بر عهده اسکات فرانک، خالق آثاری، چون «گامبی وزیر» (The Queen’s Gambit)، بوده و چاندنی لاخانی نیز در نگارش فیلمنامه همراهیاش کرده است.
داستان سریال آپارتمان کیو
در این سریال، متیو گود، بازیگر توانمند انگلیسی، در نقش اصلی یعنی کارآگاه ارشد «کارل مورک» ظاهر شده؛ کارآگاهی منزوی، تلخ و گرفتار در عذاب وجدان. پس از یک عملیات ناکام و تیراندازی خونین، که منجر به کشته شدن یکی از همکارانش و فلج شدن دیگری میشود، مورک به دپارتمان جدیدی در پلیس منتقل میشود: «دپارتمان کیو». این دپارتمان مأمور بررسی پروندههای سرد و حلنشدهای است که سالهاست به فراموشی سپرده شدهاند. دپارتمان کیو عملاً جایی است برای منزوی کردن مورک از سایر واحدها، اما آنطور که پیش میرود، خود به کانونی از کشف حقیقت و روبهرو شدن با تاریکیهای عمیق روان انسان تبدیل میشود.
بیشتر بخوانید: نقد و بررسی سریال داستر| ماجراجویی در باند خلافکاری جنوب غربی آمریکای دهه ۱۹۷۰
اولین پروندهای که در فصل اول به آن پرداخته میشود، ناپدید شدن مرموز یک دادستان جوان به نام «مریت لینگارد» (با بازی کلویی پیری) است. چهار سال پیش، لینگارد در جریان سفری کاری ناگهان ناپدید میشود و علیرغم تحقیقات گسترده، هیچ سرنخی از او پیدا نمیشود. مورک و همکار تازهواردش «رز دیکسون» (با بازی لیا بیرن)، که خود پلیسی جوان با گذشتهای دشوار است، شروع به کندوکاو مجدد این پرونده میکنند و بهتدریج با شبکهای پیچیده از دروغها، فساد و خشونت مواجه میشوند.
مراحل ساخت سریال دپارتمان کیو
سریال در ادینبورگ، پایتخت اسکاتلند فیلمبرداری شده و همین انتخاب هوشمندانه مکانی، فضای سریال را بهشدت خاص و متفاوت کرده است. ادینبورگ با معماری سنگی، کوچههای مهآلود و قلعههای قدیمی، فضایی رازآلود و غریب دارد که کاملاً با حالوهوای داستان هماهنگ است. فیلمبرداری با لنزهای بسته، نورپردازی سرد و رنگبندی خاکستری، به خوبی حس اضطراب و ناامیدی را در لحظات مختلف القا میکند.
یکی از عناصر مهم و قابل توجه سریال، پرداخت عمیق روانشناختی به شخصیتهای اصلی است. کارل مورک صرفاً یک کارآگاه باهوش نیست؛ او انسانی است شکسته، پر از خشم فروخورده و عذاب وجدان. در مقابل، رز دیکسون، که ابتدا به عنوان شخصیتی نسبتاً حاشیهای معرفی میشود، به مرور عمق پیدا میکند و رابطهاش با مورک از یک همکاری سرد و رسمی به همراهیای صمیمانه و حمایتی تبدیل میشود. همین دگرگونی آرام، سریال را از آثار جنایی سطحی متمایز میکند و لایهای از انسانگرایی به آن میافزاید.
بازیگران سریال دپارتمان کیو
کیت دیکی، بازیگر شناختهشده اسکاتلندی، در نقش رئیس پلیس «مویرا جاکوبسن» ایفای نقش میکند. حضور او، با لحن جدی و رفتار مرموز، فضای کشدار و پرتنش اداره پلیس را تقویت میکند. از دیگر بازیگران میتوان به جیمی سیوز در نقش مأمور اطلاعات، الکسی مانولو در نقش آکرم سلیم (یک شخصیت کلیدی در گرهگشایی پرونده) و تونی کران در نقش بازپرس بازنشستهای اشاره کرد که رازهایی پنهان دارد.
نقد سریال دپارتمان کیو
سریال با ترکیب ژانرهای جنایی، روانشناختی و درام، درواقع به چیزی فراتر از یک داستان پلیسی ساده تبدیل شده است. روایت غیرخطی داستان، استفاده از فلاشبکهای متعدد، نگاههای متقاطع به وقایع و پرسوناژها، مخاطب را وادار میکند تا مدام درگیر حل معما شود. روند داستانگویی کند ولی هدفمند است؛ چیزی شبیه به سریالهای «True Detective» یا «Broadchurch» با بار احساسی سنگینتر.
نقدهای اولیه نسبت به این سریال بسیار مثبت بودهاند. منتقدان سایتهای معتبر مثل IndieWire و Collider از بازی متیو گود و فضاسازی سریال تمجید کردهاند و آن را یکی از بهترین اقتباسهای ادبی چند سال اخیر دانستهاند. در وبسایت رات تومیتوز، امتیاز این سریال در هفته اول انتشار به بیش از ۸۴٪ رسیده است؛ امتیازی بالا که نشاندهنده رضایت قابل توجه مخاطبان و منتقدان است.
در پایان فصل اول، پرونده ناپدید شدن مریت لینگارد با کشفیات شوکهکنندهای همراه میشود. مشخص میشود که لینگارد در تمام این مدت در یک مخفیگاه صنعتی توسط افرادی با انگیزههای سیاسی-شخصی زندانی بوده است. با کشف این محل، تیم دپارتمان کیو موفق به نجات او میشود و شهرت آنها بهسرعت در سطح کشور پخش میشود. این پایانبندی، ضمن رضایتبخش بودن، زمینه را برای پروندهها و فصلهای بعدی آماده میکند.
نکته جالب این است که مجموعه رمانهای «دپارتمان کیو» شامل ده جلد است و نتفلیکس با توجه به موفقیت فصل اول، قصد دارد فصلهای بعدی را نیز اقتباس کند. گفته میشود اسکات فرانک برای سه فصل ابتدایی قرارداد بسته است و احتمال دارد در صورت تداوم موفقیت، این پروژه به یکی از آثار بلندمدت نتفلیکس تبدیل شود.
یکی از عناصر قابل توجه در سریال «دپارتمان کیو» نحوه پرداختن آن به مسائل روانی و زخمهای درونی شخصیتهاست. کارل مورک صرفاً یک کارآگاه کلاسیک نیست؛ بلکه مردی است که با احساس گناه، اضطراب و انزوایی عمیق دستوپنجه نرم میکند. این لایه روانشناختی به مخاطب کمک میکند تا درک بهتری از انگیزههای او داشته باشد و هر تصمیم او را به چشم تلاشی برای نجات خودش – نه فقط حل پروندهها – ببیند. در همین راستا، رابطهی بین کارل و دستیارش رز دیکسون یکی از نقاط قوت سریال است. این دو شخصیت با وجود تفاوتهایشان، به مرور یاد میگیرند که چگونه به یکدیگر اعتماد کنند و در کنار هم به گذشتههای زخمی خود غلبه کنند.
یکی دیگر از ویژگیهای برجسته سریال، شیوه روایت غیرخطی و استفاده از فلاشبکهایی هوشمندانه است که به مرور، لایههای پنهان هر پرونده را آشکار میکند. برخلاف بسیاری از سریالهای جنایی که روی تعقیب و گریز یا صحنههای اکشن تمرکز دارند، «آپارتمان کیو» بیشتر روی پیچیدگیهای روانی و اجتماعی تمرکز دارد. مثلاً در نخستین پرونده، که مربوط به ناپدید شدن مریت لینگارد است، سرنخها بیشتر از طریق گفتوگوهای ظریف، رفتارهای غیرعادی مظنونان و اشارات مبهم به گذشته به دست میآید تا از راه شواهد فیزیکی. این سبک روایی، سریال را به یک اثر تماشایی برای بینندگانی تبدیل کرده که از سریالهایی مانند «کارآگاه حقیقی» یا «Broadchurch» لذت بردهاند. «دپارتمان کیو» نهتنها یک داستان جنایی، بلکه تاملی عمیق درباره گناه، بخشش، و قدرت زخمهای ناپیداست.