نقد و بررسی سریال گوش به زنگ| درام پلیسی که نتوانسته از کلیشهها عبور کند

رویداد۲۴ | سریال «گوش به زنگ» (On Call) یکی از جدیدترین آثار درام پلیسی است که در سال ۲۰۲۵ از سوی آمازون پرایم پخش شد. این سریال به کارگردانی اریک لا سال ساخته شده و بازیگرانی، چون ترویان بلیساریو، براندون لاراکوئنته و خود اریک لا سال در آن ایفای نقش میکنند. داستان سریال در مورد هارمون و دیاز، دو پلیس در منطقه لانگ بیچ کالیفرنیاست که درگیر ماجرای رهگیری یک محموله بزرگ مواد مخدر میشوند و در این مسیر با چالشهای حرفهای و شخصی زیادی مواجه هستند. این مجموعه با هدف نمایش فشارها و پیچیدگیهای زندگی پلیسی ساخته شده، اما بازخوردها نشان میدهند که سریال نتوانسته انتظارات منتقدان را بهطور کامل برآورده کند.
داستان و شخصیتها در «گوش به زنگ»
داستان «گوش به زنگ» با قتل یکی از پلیسهای باسابقه آغاز میشود؛ کسی که زمانی مربی افسر هارمون بوده است. حالا هارمون که خود پلیسی باتجربه است، مسئولیت آموزش یک افسر تازهکار به نام دیاز را برعهده میگیرد. ترویان بلیساریو در نقش هارمون، پلیسی سختگیر و قانونمدار را به تصویر میکشد که همزمان با آموزش دیاز، درگیر اندوه از دست دادن همکار قدیمیاش نیز هست. از سوی دیگر، براندون لاراکوئنته در نقش دیاز، پلیسی تازهکار و کمی دستوپاچلفتی است که علاوه بر مشکلات کاری، باید با مسائل خانوادگی و عاطفی خود نیز دستوپنجه نرم کند.
در این میان، شخصیت گروهبان لاسمن با بازی اریک لا سال به عنوان یک مقام مافوق و سختگیر وارد ماجرا میشود. او شخصیتی است که با هارمون تنش دارد و حتی گاهی به نظر میرسد مانع پیشرفت شغلی اوست. همچنین لوری لاگلین در نقش ستوان بیشاپ حضور دارد؛ فرماندهای جدی و سختگیر که بیشتر وقتش را صرف دستور دادن به نیروها میکند. این ترکیب بازیگران در ظاهر پتانسیل بالایی برای خلق یک درام پلیسی پرهیجان دارد، اما منتقدان میگویند فیلمنامه نتوانسته این ظرفیت را بهدرستی شکوفا کند.
درباره سریال گوش به زنگ
سریال «گوش به زنگ» در قالب اپیزودهای نیمساعته روایت میشود. هر قسمت بخشی از زندگی روزمره پلیسها در لانگ بیچ را دنبال میکند؛ از عملیاتهای خطرناک گرفته تا درگیریهای شخصی و خانوادگی. هدف این بوده که مخاطب با جنبههای مختلف زندگی پلیسها آشنا شود و علاوه بر هیجان داستانی، به بُعد انسانی این شغل نیز توجه شود.
این هدف چندان موفق نبوده است. سریال در پرداخت شخصیتها به کلیشههای تکراری متکی است؛ از پلیس تازهکار دستپاچه گرفته تا مربی باتجربه و فرمانده سختگیر. حتی ماجراهای شخصی دیاز، مثل اختلاف با برادرش یا نگرانیهای مادر و دوستدخترش، بهگونهای روایت میشوند که تازگی چندانی برای بیننده ندارند.

نقش اریک لا سال در «گوش به زنگ»
علاوه بر حضور در نقش گروهبان لاسمن، اریک لا سال وظیفه کارگردانی چهار قسمت از سریال را نیز بر عهده داشته است. او تلاش کرده فضای پلیسی و عملیاتها را با ریتمی تند و پرتنش به تصویر بکشد، اما منتقدان معتقدند که حتی کارگردانی او هم نتوانسته ضعف فیلمنامه را پنهان کند. شخصیت لاسمن نیز اغلب نماینده همان نگاه سنتی و سرسختانه به پلیس است؛ کسی که از «پیچیدگیهای جدید جامعه» شاکی است و باور دارد قوانین تازه دست پلیسها را بسته است.
نقد سریال «گوش به زنگ»
یکی از نکات مورد انتقاد در «گوش به زنگ» نحوه نمایش بیخانمانها و افراد حاشیهنشین است. سریال این افراد را عمدتاً به شکل آدمهای مشکلدار و مزاحم به تصویر میکشد، بدون آنکه به دلایل اجتماعی و اقتصادی وضعیت آنها بپردازد. دیالوگهایی مثل «قبلاً به خودشان میچسبیدند، حالا همهجا پخشاند» باعث شده برخی منتقدان این سریال را متهم به نگاهی یکسویه و کلیشهای کنند.
همچنین روابط بین شخصیتها، از جمله درگیریهای خانوادگی دیاز یا تنشهای بین هارمون و لاسمن، نتوانسته بار دراماتیک داستان را آنطور که باید بالا ببرد. به همین دلیل برخی بینندگان معتقدند «گوش به زنگ» بیشتر شبیه نسخه کمرمق سریالهای پلیسی قدیمی است تا یک درام مدرن و متفاوت.
در مجموع، «گوش به زنگ» با وجود بازیگران مطرح و کارگردانی اریک لا سال، نتوانسته به موفقیت بزرگی دست پیدا کند. این سریال قصد داشت پلیسها را در بُعد انسانی و شغلی نشان دهد، اما با تکیه بر کلیشههای قدیمی و فیلمنامهای نهچندان قوی، از پتانسیل داستانی خود عقب ماند. با این حال، برای علاقهمندان به درامهای پلیسی، تماشای این سریال شاید تجربهای سرگرمکننده باشد، هرچند نباید انتظار روایتی نوآورانه و متفاوت را داشت.


