ویدیوی تکاندهندهای که جامعه را به فکر انداخت | کلاس درس یا میدان نبرد؟ | این نسل عاصی را دریابید

رویداد۲۴| سالها پیش، وقتی احترام بیشتری میان نسلها برقرار بود، شاگردان با دیدن معلم از جا برمیخواستند و صدایشان را پایین میآوردند. «معلمی شغل انبیاست» جملهای تکراری، اما پرمغز بود؛ نشانه جایگاهی که از دل فرهنگ و دین برآمده و در ذهن جامعه تقدس داشت. اما ویدیوهای این روزها از مدارس ایران، تصویر دیگری را به نمایش میگذارد؛ کلاسهایی پر از تنش، فریاد، خشم و گاه بیاحترامی آشکار میان شاگرد و معلم.
در تازهترین نمونه، ویدیویی در فضای مجازی منتشر شده که در آن دانشآموزی نوجوان، با صدایی بلند و لحنی توهینآمیز، معلمش را خطاب قرار میدهد و با اعتراض میگوید او «توان اداره کلاس را ندارد». این ویدیو، خیلی زود در صفحات مختلف بازنشر شد و بحثهای فراوانی را برانگیخت. بسیاری از کاربران، با اشاره به رفتار تند دانشآموز، از افول احترام در مدارس نوشتند و پرسیدند: چه شد که رابطهای که روزگاری بر پایه احترام متقابل بود، به صحنه تقابل و تحکم تبدیل شد؟
معلم مقصر است یا قربانی؟
در سالهای اخیر، رسانهها بارها از برخوردهای فیزیکی معلمان با دانشآموزان گزارش دادهاند؛ اتفاقاتی که طبیعی است مورد نکوهش قرار گیرد و نیازمند برخورد قانونی و آموزشی جدی است. اما در سایه تمرکز بر خشونت از سوی معلمان، کمتر به سوی دیگر ماجرا توجه شده است: خشونت کلامی و رفتاری از سوی دانشآموزان علیه معلمان.
در همین ویدیو اخیر نیز نشانهای از خشونت بدنی دیده نمیشود، اما آنچه نگرانکننده است، بیپروایی در لحن و گفتار است. نوجوانی که بدون هیچ ملاحظهای، با صدای بلند بر سر معلمش فریاد میزند و حتی به او توهین میکند، نه فقط به یک فرد بلکه به ساختار آموزشی کشور بیاحترامی میکند. رفتاری که اگر نادیده گرفته شود و مورد برخورد قرار نگیرد بعید نیست کار را به جایی برساند که دیر یا زود شاهد خشونت فیزیکی از سوی دانشآموزان علیه معلمان هم باشیم.
بیشتر بخوانید: تنبیه معلم باعث مرگ دانشآموز ۱۴ ساله شد؟
موضوع اصلی و مهم این است که اگر یک جامعه حرمتها را در مدرسه ببازد، بعدها نمیتواند از جوانانش انتظار رعایت قانون و احترام اجتماعی داشته باشد.
معیشت سخت، احترام ازدسترفته
اما نمیتوان از نقش شرایط اجتماعی و اقتصادی در این تغییر رفتارها غافل شد. سالهاست که معلمان ایران از مشکلات معیشتی، حقوق پایین و بیثباتی شغلی گلایه دارند. در نتیجه، جایگاه اجتماعی آنان در چشم بسیاری از خانوادهها و دانشآموزان تضعیف شده است.
وقتی معلم ناچار است برای تأمین زندگی خود چند شغل داشته باشد، دیگر نمیتواند همان اقتدار و تمرکز سابق را در کلاس حفظ کند. دانشآموز نیز که در فضای خانوادگی و مجازی مدام میبیند پدر و مادرش از «بیفایده بودن درس» یا «درآمد پایین معلم» سخن میگویند، ناخودآگاه از معلم تصویر فردی ضعیف و بیاثر میسازد.
به بیان دیگر، احترام در کلاس درس، قربانی بحران اقتصادی جامعه شده است. همان نظام ارزشی که زمانی بر پایه علم و تعلیم استوار بود، اکنون جای خود را به فرهنگ نمایش، پول و شهرت داده است. در چنین فضایی، نه معلم اقتدار دارد و نه دانشآموز انگیزه.
مدرسه در بحران تربیت
اگر امروز در کلاسها فریاد و توهین جای گفتوگو و احترام را گرفته، ریشهاش در ساختار آموزش و پرورشی است که سالهاست به تربیت کمتر از آموزش اهمیت داده است. معلمها در میان انبوه وظایف اداری و آموزشی، کمتر فرصتی برای ایجاد ارتباط انسانی با شاگردان دارند. مدیران هم بیشتر نگران نمره و آزموناند تا رفتار و منش.
در چنین شرایطی، نوجوانی که از خانه تا خیابان با خشونت، تحقیر و فشار روانی روبهروست، در مدرسه هم رفتار مشابهی بروز میدهد. اما مسئولیت او در قبال احترام به معلم از بین نمیرود. همانطور که معلم باید به دانشآموز احترام بگذارد، دانشآموز هم باید یاد بگیرد که نقد با پرخاش فرق دارد و اعتراض با توهین یکی نیست.
وظیفه آموزش و پرورش چیست؟
فراموش نکنیم که بیتفاوتی در برابر چنین رفتارهایی، خطرناکتر از خود رفتار است لذا انتظار میرود که آموزش و پرورش با سازوکارهای انضباطی و تربیتی دقیق با دانشآموزانی که حرمت معلم را زیر پا میگذارند برخورد کند؛ نه برای تنبیه، بلکه برای آموزش احترام و مسئولیتپذیری.
بیشتر بخوانید: سه مدرسه از چرخه آموزش حذف شدند؛ علت چه بود؟
اگر امروز دانشآموزی به خود اجازه میدهد با صدای بلند به معلم توهین کند، فردا در برابر قانون، والدین یا هر مقام دیگری نیز همین الگو را تکرار خواهد کرد. ریشه بسیاری از بیاحترامیهای اجتماعی از همین مدرسهها آغاز میشود؛ جایی که دیگر «آقا / خانم اجازه» معنای خود را از دست داده است.
نسل پرخاشگر در راه است؟
نکته مهم دیگری که لازم است در این بین به آن توجه داشته باشیم این است که روانشناسان اجتماعی نسبت به افزایش پرخاشگری در میان نوجوانان هشدار میدهند. فشار اقتصادی خانوادهها، خشونت در فضای مجازی، کمبود فضاهای تخلیه هیجان، و نبود گفتوگوی سازنده میان نسلها باعث شده بسیاری از دانشآموزان در آستانه انفجار عاطفی باشند.
اما این خشم، هرجا که زمینهای پیدا کند، فوران میکند — گاه در خیابان، گاه در خانه و حالا در کلاس درس. اگر مدرسه نتواند مکانی برای آرامش و احترام متقابل باشد، آتش این خشم به زودی دامن همه را خواهد گرفت.
همانقدر که باید با معلمان خشن برخورد کرد، باید از معلمانی که با صبر و ادب در کلاسها دوام میآورند نیز حمایت کرد. ویدیو منتشرشده نشان میدهد که معلم مذکور، برخلاف رفتار شاگرد، تلاش میکند آرامش خود را حفظ کند. چنین صبری در شرایط کنونی، خود نوعی ایثار است.
از احترام تا اقتدار
در فرهنگ ایرانی، احترام به معلم نه از ترس، بلکه از باور میآمد. معلم اقتدار داشت، چون جامعه برای او ارزش قائل بود. اما امروز اقتدار او از بین رفته و در غیاب اقتدار، کلاس درس به میدان تقابل تبدیل شده است.
بازسازی این اقتدار تنها با شعار ممکن نیست؛ باید با افزایش شأن اقتصادی، حمایت حقوقی، و تغییر نگاه فرهنگی به معلم همراه باشد. تا زمانی که جامعه معلم را فقط به چشم «کارمند دولت» ببیند، دانشآموز هم او را جدی نخواهد گرفت.
حرف این نیست که دانش آموز را اطاعتگر پروش دهیم و جسارت انتقاد را از او بگیریم، اما لازم است که فرق نقد و پرخاش را به کودکان و نوجوانان آموخته و آنها را آماده زندگی اجتماعی بر مبنای اصول دموکراسی کنیم. پس اگر امروز از کنار این ویدیو بیتفاوت بگذریم، فردا شاید شاهد ویدیوهایی باشیم که دانشآموز به جای فریاد، دست بلند میکند. خشونت کلامی همیشه پیشدرآمد خشونت فیزیکی است و آموزش و پرورش اگر همین حالا وارد عمل نشود، باید آماده روزهایی باشد که امنیت روانی معلمان بیش از این آسیب ببیند.
خلاصه کلام اینکه مدرسه باید دوباره به جایگاه اصلی خود بازگردد و محلی برای احترام، گفتوگو و یادگیری متقابل باشد نه میدان نمایش قدرت و محل تخلیه خشمهای سرکوبشده.
درسی که از این ویدیو باید گرفت، فقط هشدار درباره یک دانشآموز پرخاشگر نیست؛ بلکه نشانهای است از بحران عمیق فرهنگی در رابطه میان نسلها. نسلی که دیگر از معلمش نمیترسد، شاید در ظاهر آزادتر باشد، اما در واقع، از ارزشها تهی شده است. لازم به تاکید است که اگر حرمت معلم از بین برود، چیزی بیش از نظم مدرسه از دست خواهد رفت، در واقع ما پایههای تربیت اجتماعی را از دست خواهیم داد.



نسل دهه شصت و پنجاه می توانست ایران را متحول کند دموکراسی و عدالت را نهادینه کند نسلی نجیب که نتیجه ویرانگر اقدام نسل های قبل از خودش را چشید و به نسل سرکش و احمق بعد از خودش احترام گذاشت.
افسوس ایران این فرصت تاریخی را از دست داد.
به اعتراض اين نوجوان حتي بصورت غيرمنطقي بايد با سعه صدر و احترام كامل برخورد كرد. اعتراض يعني داراي ايده هست، يعني داراي نظر و پيشنهاد است.