نقد رویداد۲۴ به فیلمهای روز چهارم جشنواره فیلم فجر
لاتاری؛ قیصر پنجاه سال بعد
محمد حسین مهدویان مهمترین پدیده این سالهای سینمای ایران است. دو فیلم قبلیاش فارغ از داستان و مضمون فیلمها زبان جدیدی را برای بیان داستان به سینمای ایران پیشنهاد میکردند. لاتاری اما سختترین و ضعیفترین فیلم مهدویان است. فیلم خوبی است، اما مشکلاتی دارد که نمیشود به سادگی از کنار آنها گذشت.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: محمد حسین مهدویان مهمترین پدیده این سالهای سینمای ایران است. دو فیلم قبلیاش فارغ از داستان و مضمون فیلمها زبان جدیدی را برای بیان داستان به سینمای ایران پیشنهاد میکردند. لاتاری اما سختترین و ضعیفترین فیلم مهدویان است. فیلم خوبی است، اما مشکلاتی دارد که نمیشود به سادگی از کنار آنها گذشت.
فیلم دیر راه میافتد. خیلی طول میکشد تا به ماجرای اصلی برسیم. رابطه بین دختر و پسر جذاب اما کلیشهای است. مشخص است مهدویان هنوز با شخصیتهای زن راحت نیست. درست آنها را نمیشناسد و نمیتواند به خوبی مردان فیلمهایش آنها را تصویر کند.این نیمه اول مطول به مدد هنر مهدویان در تصویرسازی و گرفتن بازیهای جذاب خستهکننده از کار درنیامده اما همانطور که گفتم ارزش افزودهای هم ندارد. زیادی کلیشهای است و نمیتواند چیز خاصی به تماشاگر بدهد.
فیلم درست از جایی که دختر فوت میکند جان میگیرد. مهدویان دوباره سراغ مردهایش میرود و چیزی را به تصویر میکشد که در نمایشش استاد است. گروه مردان دنبال شکار. شکاری که اینبار جوانکی عوضی است که با شیوخ عرب کشورهای خلیج فارس ارتباط دارد. مشکلی اگر در لاتاری هست این است که الگوی موردپسند مهدویان خیلی دیر شکل میگیرد. اما وقتی شکل میگیرد فیلم به خوبی ماجرای نیمروز پیش میرود. مهدویان خوب بلد است این الگو را چگونه ورز بدهد و در دل این الگو موقعیتهای جذاب بسازد. برای همین هم هست که فیلم بعد از مرگ دختر جان میگیرد. فیلم به مردانش نزدیک میشود، آنها را کنار هم جمع میکند و با آنها به دل حادثه میزند.
مهدویان از طرف دیگر به فرمول جذابی در بومی کردن تریلرهای پلیسی دست پیدا کرده است. فیلمهایی که قدم به قدم پیش میروند تا شکارچی شکارش را گیر بیاندازد. لاتاری مخاطبان صفر و صدی خواهد داشت. یا مخاطب دوستش خواهد داشت یا اصلاً آن را درک نخواهد کرد. بستگی دارد چه تعریفی از مفاهیمی مثل ناموس، وطن و غیرت داشته باشیم. اینجا موضع مهدویان حتی آشکارتر از ماجرای نیمروز است. فیلم، فیلم موسی است. کارگردان موسی بیکله را دوست دارد. مرتضی متفکر و میانهرو را تقبیح نمیکند اما مشخص است که دلتنگ آدمهایی از جنس موسی است. این موضعگیری آشکار باعث میشود فیلم موافقان و مخالفان صفر و صدی داشته باشد.
همانطور که نیم قرن پیش قیصر مخالفان و موافقان صفر و صدی داشت. موسی هم که قیصری است متعلق به نیم قرن بعد. یک قیصر امروزی و بیکله که عملگرایی را به هر چیز دیگری ترجیح میدهد. خودش بلند میشود و بدون اجازه هیچکس دیگری پاشنههایش را ور میکشد و به دل ماجرا میزند. برای من که عاشقانه قیصر را دوست دارم لاتاری فیلم جذابی است. شخصیتهایی از جنس موسی روی پرده سینما بسیار جذاب هستند. انقدر جذاب که میشود به آنها دل سپرد و همراهیشان کرد. شاید خیلیها، خصوصاٌ آنهایی که روشنفکر هستند (و روشنفکر بودن ویژگی بسیار خوبی هم هست) دنیای موسی و دلایلش برای حل مسئله را نفهمند. حق هم دارند. زیست جهان این دو قشر با یکدیگر متفاوت است. هیچگاه با هم گفت و گو نکردند تا کمی به هم نزدیک شوند. به همین خاطر مشخص است که تعریفشان از ناموس، وطن و غیرت متفاوت است. بحثم بر سر این نیست که کدام دیدگاه بهتر است. بحث بر سر عدم درک چنین تفکری از سمت تفکر دیگر است. به همین خاطر لاتاری هم دوستداران زیادی خواهد داشت و هم دشمنان زیادی.
موضعگیری صریح مهدویان جای هیچ شک و شبههای باقی نمیگذارد. او عاشق قیصر است. به همین خاطر هم قیصر خودش را خلق کرده و سمت قیصر ایستاده. این موضعگیری قطعاً باعث واکنشهای شدید و متناقض خواهد شد. عدهای فیلم را مسخره خواهند کرد (مثل هوشنگ کاووسی که قیصر را مسخره کرد) و عدهای هم موسی تنها و عاصی فیلم را درک خواهند کرد و از فیلم دفاع خواهند کرد.
برای کسی که قیصر را دوست دارد و میشناسد موسی خود جنس است. مردی که میخواهد یک طوری درست و حسابی کلکش کنده شود. مردی که احساس میکند ماجرای نوشین آخرین فرصت او برای خوب تمام کردن است. پایان فیلم شاید راضیکننده نباشد و شعاری به نظر برسد اما هنوز کارکرد خودش را دارد. پایانی که خون مخاطب را به جوش میآورد و این یعنی مهدویان به هدف اصلیاش رسیده است.
مهدویان را دیگر نمیشود نادیده گرفت. چه لاتاری را دوست باشیم و چه آن را محصول ریاکارانهای بدانیم که دارد جریان اصلی را تطهیر میکند نمیتوانیم از قدرت مهدویان در خلق مردانی که روی پرده سینما جذاب هستند چشمپوشی کنیم. نمیتوانیم قدرتش در تعریف یک داستان پیچیده را در نظر نگیریم. لاتاری بهترین فیلم مهدویان نیست اما بهترین فیلم جشنواره تا به امروز چرا. من صراحت را دوست دارم و مهدویان در لاتاری بیش از هر چیز صراحت دارد.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط