تاریخ انتشار: ۰۸:۲۶ - ۲۶ اسفند ۱۳۹۶
نقد رویداد۲۴ بر سومین ساخته محمد حسین مهدویان

لاتاری؛ فرزند زمانه خویش

لاتاری فرزند زمانه خویش است. این فرزند زمانه خویش بودن ربط چندانی به مسئله ناموس و غیرت ندارد. حتی اگر تهیه کننده، کارگردان و عوامل فیلم اصرار کنند که این فیلم در ستایش غیرت و ناموس‌پرستی است و ادعا کنند مردم به این خاطر به تماشای لاتاری نشسته‌اند چون غیرت و ناموس‌پرستی را ستایش می‌کنند حرف دقیقی نیست.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: لاتاری فرزند زمانه خویش است. این فرزند زمانه خویش بودن ربط چندانی به مسئله ناموس و غیرت ندارد. حتی اگر تهیه کننده، کارگردان و عوامل فیلم اصرار کنند که این فیلم در ستایش غیرت و ناموس‌پرستی است و ادعا کنند مردم به این خاطر به تماشای لاتاری نشسته‌اند چون غیرت و ناموس‌پرستی را ستایش می‌کنند حرف دقیقی نیست. 

البته مضمون لاتاری درباره غیرت هست، ولی این مضمون یک قضیه فرعی است. اصل ماجرا چیز دیگری است. چیزهای دیگری لاتاری را بدل به یک فیلم خوب، متفاوت و هم‌نفس با زمانه می‌کند. چیزهایی که ربط زیادی هم به غیرت و ناموس ندارد.

دی ماه نود و شش
حوادث و اتفاقات دی ماه نود و شش نشان داد مردم ایران جور دیگری فکر می‌کنند. این حوادث نشان داد ملت ایران نه یک ملت صبور و آرام که اوضاع اقتصادی و اجتماعی‌اش به سامان است، بلکه ملتی است عصبانی و آماده انفجار که از وضع موجود ناراضی است. این نارضایتی به قشر، طبقه، جنسیت و سن و سال خاصی ارتباط ندارد. همه ملت ایران فارغ از طبقه، جنسیت و سن و سال عصبانی هستند. 

شاید در برخی طبقات و اقشار این عصبانیت کمتر باشد و شکل بروز و ظهورش فرق کند، اما این دلیل نمی‌شود که بگوییم آن‌ها عصبانی نیستند و از وضع موجود احساس رضایت می‌کنند. انفجار دی ماه نود و شش دقیقاً به خاطر نااُمیدی مردم از کارآمدی سیستم سیاسی و اقتصادی بود. مردم ایران از سیستم اداره کشور نااُمید شده‌اند و در دی ماه نود و شش این نااُمیدی را فریاد زدند. درست مثل امیرعلی و موسی که برای گرفتن حق خود به سیستم مراجعه می‌کنند اما جوابی نمی‌گیرند. به همین خاطر کاملاً سرخود عمل می‌کنند و خودشان برای گرفت حق‌شان اقدام می‌کنند. 

پس برخلاف چیزی که بسیاری از منتقدان می‌گویند در لاتاری مهدویان خشونت را پیشنهاد نمی‌کند، بلکه او صرفاً خشونت جاری در جامعه را بازتاب می‌دهد. بلایی که موسی سر آن شیخ عرب می‌آورد پیشنهاد مهدویان نیست، وضعیت جامعه است. مهدویان مثل هر فیلم‌ساز خوب دیگری جامعه را رصد می‌کند و احوالات آن را در فیلمش بازتاب می‌دهد. جامعه‌ای که در دی ماه نود و شش ثابت کرد عصبانی، خسته و آماده عصیان است. به نظر می‌رسد هر کدام از مردم یک موسی و امیرعلی متحرک هستند که آماده‌اند همان کاری را انجام دهند که موسی با آن شیخ عرب انجام داد.

قهرمان
لاتاری در سینمای بدون اتفاق ایران یک اتفاق بزرگ است. در سینمایی که اکثر فیلم‌هایش یا کپی‌های رنگ و رو رفته‌ای از آثار اصغر فرهادی هستند و یا کمدی‌های نازلی که ارزش تماشا ندارند لاتاری یک جسارت بزرگ است. فیلم، دو قهرمان فاعل، عمل‌گرا و کنش‌مند دارد که حاضرند برای رسیدن به هدف تا پای جان مبارزه کنند. از کیمیایی و حاتمی‌کیا دوران اوج به این طرف چنین قهرمان‌های جذابی در سینمای ایران نداشته‌ایم. قهرمان‌هایی که حاضر باشند برای رسیدن به هدف از جان خود بگذرند و وارد معرکه‌ای شوند که انتهایش نابودی است. مهدویان المان‌های سینمای وسترن را به خوبی درک و آن‌ها را در لاتاری پیاده کرده است. 

موسی لاتاری شباهت زیادی به اتان ادواردز و ویلیام مانی دارد. دو قهرمان بزرگ سینمای وسترن که بعد از مدت‌ها و در میان‌سالی وارد میدان می‌شوند تا انتقام خود را از جهان بگیرند. هم اتان و ویلیام و هم موسی برای یک چیز برمی‌آشوبند؛زن. مهم نیست که این زن چه جایگاهی دارد، مهم این است که برای این مردان نسل قدیم نماد همه ارزش‌هایی است که آن‌ها سال‌ها برایش مبارزه کرده‌اند. 

پس لاتاری بیشتر از آن‌که فیلم امیرعلی باشد فیلم موسی است. کهنه سربازی که خیلی دیر متوجه جهان اطرافش می‌شود، اما وقتی متوجه می‌شود برای رهایی از گناه درست مثل اتان ادواردز و ویلیام مانی همه جا را به آتش می‌کشد. یکی به دل کومانچی‌ها می‌زند، یکی سراغ کلانتر می‌رود و موسی به دوبی سفر می‌کند.

التهاب
لاتاری به شدت فیلم ملتهبی است. در ایام جشنواره به نظر می‌رسید نیمه اول فیلم طولانی است و بسیاری از سکانس‌هایش زائد است. اما در بار دوم تماشا متوجه می‌شویم مهدویان همه این سکانس‌ها را لازم داشته تا به نقطه اوج پایانی برسد. مهدویان خیلی خوب و باحوصله همه چیزهایی را که برای درآوردن این التهاب نیاز دارد کنار هم می‌چیند تا به سکانس نهایی برسد. درست مثل قیصر که انتقام پایانی‌اش برای تماشاگر حکم یک تزکیه نفس را دارد. 

به همین خاطر است که لبخند امیرعلی به اندازه لبخند قیصر به تماشاگر کیف و لذت می‌دهد. به همین خاطر است که وقتی مرتضی آن گلوله را شلیک می‌کند تماشاگر ایول گویان لبخندی به لب می‌آورد و مرتضی را تحسین می‌کند. لاتاری روی نبض جامعه حرکت می‌کند. به اندازه جامعه امروز ایران ملتهب است و می‌داند مردمی که به تماشای لاتاری می‌آیند به اندازه موسی آماده انفجار هستند. پس با حوصله تماشاگر را به مسیری می‌برد که با حال و هوایش هم‌خوانی دارد و نتیجه هم می‌گیرد. در پایان فیلم تماشاگر به لاتاری واکنش نشان می‌دهد و به لحاظ عاطفی با فیلم درگیر می‌شود.

لاتاری و روشنفکران
لاتاری قطعاً فیلم محبوب روشنفکران نیست. قطعاً آن‌ها فیلم را بیمار، خشن و فاشیستی می‌دانند و مهدویان را به گسترش خشونت و ضدیت با امنیت ملی متهم خواهند کرد. شاید خیلی از آن‌ها آرزو کنند که لاتاری نفروشد تا با صدای بلند بگویند دیدید حق با ما بود و مردم از فیلم خوششان نیامد. اگر هم بفروشد آن را تا سطح اخراجی‌ها تنزل خواهند داد و بی‌رحمانه آن را نقد خواهند کرد. لاتاری برای کسی که اهل مدارا، گفت و گو و مماشات است و می‌پندارد جامعه هم شکل عقاید او است فیلم ترسناکی است. لاتاری مثل یک آئینه عمل می‌کند و تصویر واقعی جامعه را بازتاب می‌دهد. 

این تصویر واقعی برای روشنفکران بسیار هولناک است. حق هم دارند، این که بعد از نیم قرن هنوز الگوی قیصر واقعیت جامعه ایران باشد بسیار ترسناک است. اما این واقعیت است.لاتاری واقعی‌ترین تصویری است که از جامعه امروز ایران روی پرده آمده است. خوشمان بیاید یا نه این دقیقاً واقعیت جامعه ایران است. دی ماه نود و شش تنها بخشی از یک اتفاق بزرگتر است اگر مسئولین برای اوضاع مردم فکری نکنند.

لاتاری و اصول‌گرایان
منتقدان اصول‌گرا لاتاری را دوست داشتند. دلایل آن‌ها هم شبیه همان چیزهایی است که در مطبوعات و فضای مجازی می‌بینید. آن‌ها لاتاری را نماد غیرت و ناموس می‌دانند و لاتاری را ستایش پرشوری از این دو واژه می‌دانند. اما حواسشان نیست که این فقط لایه رویی لاتاری است. نوک انتقادات لاتاری اتفاقاً به سمت همان سیستم و وضعیتی است که اصول‌گرایان بر استمرار آن اصرار دارند. 

نقد لاتاری در وهله اول به سیستمی است که نمی‌تواند که همه دل‌خوشی امیرعلی جوان را حفظ کند. ساده‌انگاری است که این نقد را فقط متوجه دولت بدانیم، امیرعلی و امیرعلی‌ها که در دی ماه بیرون آمدند سیستم را به مثابه یک کل می‌بینند و لاتاری بازتاب همین نگاه جامعه به سیستم است. سیستمی که انقدر فربه شده که نمی‌تواند مطالبات امیرعلی را پاسخ دهد. پس لاتاری فیلمی نیست که بتواند اصول‌گرایان را راضی کند. اصول‌گرایان در نوع دفاع‌شان از لاتاری باید همه فیلم را در نظر بگیرند و نه فقط لایه رویی آن را.

مهدویان و حاتمی‌کیا
حاتمی‌کیا اگر می‌توانست به خوبی دوران اوج خودش باقی بماند احتمالاً کارگردانی می‌شد شبیه مهدویان. به قول یکی از منتقدان لاتاری همان فیلم شهری است که باید حاتمی‌کیا آن را می‌ساخت اما نساخت. در لاتاری همان تقابل سلحشور و حاج کاظم را داریم. موسی حاج‌کاظم است و مرتضی سلحشور. با این تفاوت که لاتاری حدیث نفس جامعه امروز ایران است و به وقت شام دورترین تصویر ممکن از جامعه ایران. این فیلم دقیقاً همان چیزی است که حاتمی‌کیا می‌توانست بسازد اگر انقدر جناحی نمی‌شد. مهدویان نوید ظهور یک حاتمی‌کیا و شاید کیمیایی جوان را می‌دهد که جامعه را خوب می‌شناسد و بلد است فیلمی بسازد که بازتاب اوضاع و احوال جامعه ایران باشد.

لاتاری وجوه مختلفی برای واکاوی دارد. وجوهی که لاتاری را از یک ملودرام خشن فراتر می‌برد و آن را بدل می‌کند به تصویری واقعی از جامعه ایران. لاتاری به دام سیاسی‌کاری نمی‌اُفتد و جسارت خود را فدای خوشایند گروه‌های سیاسی نمی‌کند. مهدویان با جسارت تمام فیلمی ساخته با درون‌مایه انتقام که تماشاگر را به اوج لذت می‌رساند و این مسئله بزرگترین دستاورد لاتاری است. اگر بنا باشد انتقام موسی را خشن و غیرمتمدنانه بدانیم با خشونت جاری در فیلم‌هایی مثل پنهان و برگشت‌ناپذیر چه خواهیم کرد؟ کهن الگوی انتقام یکی از کهن الگوهای قدیمی سینما است. نمی‌توان کسی را به خاطر استفاده از آن سرزنش کرد. لاتاری خلاف منافع ملی هم نیست. یک فیلم نمی‌تواند روی منافع ملی ایران تاثیر بگذارد، کاش سینما چنین قدرتی داشت ولی واقعیت این است که چنین قدرتی ندارد. 

لاتاری فیلم بسیار خوبی است که روی نبض جامعه ایران حرکت می‌کند. اگر انقدر خشن است تقصیر مهدویان نیست، مشکل جای دیگری است. لاتاری فرزند زمانه خویش است، به همین خاطر انقدر جنجالی از کار درآمده است. گروهی را می‌ترساند، بعضی را غرق لذت می‌کند و خیلی‌ها هم از آن متنفر می‌شوند. اگر فیلم چنین تاثیری می‌گذارد دقیقاً به همین خاطر است، لاتاری فرزند زمانه خویش است.   

نظرات شما
نظرسنجی
آیا از 26 فروردین تجربه برخورد با گشت ارشاد را داشتید؟
پیشخوان