نقد رویداد۲۴ بر اولین ساخته مهران احمدی
مصادره؛ کمدی سیاه ناکام
مصادره قرار بوده یک کمدی سیاه با مایههای ابزورد باشد. کمدی سیاهی درباره مرد بخت برگشتهای بنام اسماعیل یارجانلو که تمام زندگیاش را بدون دلیل خاصی میبازد. مهران احمدی برای ساخت اولین فیلمش سعی کرده داستانی را انتخاب کند که شبیه کمدیهای نازل روی پرده نباشد. سعی کرده با دقت و وسواس فراوان آن را بسازد و تا جایی که میتواند مصادره را بدل به کمدی متفاوتی در سینمای ایران بکند.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: مصادره قرار بوده یک کمدی سیاه با مایههای ابزورد باشد. کمدی سیاهی درباره مرد بخت برگشتهای بنام اسماعیل یارجانلو که تمام زندگیاش را بدون دلیل خاصی میبازد. مهران احمدی برای ساخت اولین فیلمش سعی کرده داستانی را انتخاب کند که شبیه کمدیهای نازل روی پرده نباشد. سعی کرده با دقت و وسواس فراوان آن را بسازد و تا جایی که میتواند مصادره را بدل به کمدی متفاوتی در سینمای ایران بکند.
مصادره نسبت به کمدیهای نازلی که در سینمای ایران اکران میشوند چند گام به جلو است. ظاهر خوبی دارد، داستانش با حوصله زیاد نوشته شده و عوامل فیلم سعی کردهاند که کار خود را به نحو احسن انجام دهند. اما با تمام تلاشهایی که برای خوب از کار درآمدن فیلم شده، مصادره کمدی ناکامی است که نمیتواند به اهدافش برسد. بزرگترین مشکل فیلم این است که نمیخنداند. چه در سالن مطبوعات در ایام جشنواره فیلم فجر و چه در اکران مردمی کمتر لحظهای بود که تماشاگر به شوخیهای فیلم بخندد. یک فاصله محسوس میان تماشاگر و فیلم احساس میشود که کارگردان و نویسنده مصادره نتوانستهاند آن را برطرف کنند. فیلم برای خنداندن تماشاگر شوخی کم دارد.
شوخیهایی که تماشاگر را سرحال و مشتاق دنبال کردن داستان نگه دارد. خندهای هم اگر هست به همان شوخیهای جنسی برمیگردد که به وفور آنها را در کمدیهای نازل مشاهده میکنیم. مصادره کمدی درخشانی میشد اگر بیشتر میخنداند و سعی میکرد در کنار تمرکز بر استحاله اسماعیل فیلم را بیشتر به یک کمدی نزدیک کند. مشکل بعدی همین استحاله اسماعیل است که ملموس از کار درنیامده و تماشاگر متوجه نمیشود چرا اسماعیل بدل به اسب میشود؟ این استحاله تمام هویت داستانی مصادره است. داستان کاملاً بر مبنای استحاله اسماعیل نوشته شده است و نویسنده و کارگردان این استحاله را به عنوان محور داستان خود انتخاب کردهاند. زمانی که این ماجرا برای تماشاگر ملموس از کار در نمیآید کل فیلم مصادره زیر سوال میرود.
تماشاگر متوجه استحاله اسماعیل نمیشود چون شخصیت او را جدی نمیگیرد. پشت کمدیهای سیاه جدیت و پیچیدگی خاصی نهفته است که مصادره فاقد آن است. آثار وودی آلن -که مهران احمدی به شدت به این کارگردان علاقهمند است- انقدر پیچیده و تلخ هستند که کمدی صرفاً آن وجوه تلخ را تعدیل میکند. اما در مصادره آن تلخی و پیچیدگی را مشاهده نمیکنیم، اسماعیل یارجانلو فیلم مصادره بیشتر از آنکه گرفتار، بیپناه و درگیر باشد یک مشنگ تمام عیار است. مشنگی که خودش با حماقتهای خودش زندگی را سخت میکند.
در حالی که در کمدیهای سیاه درخشان تاریخ سینما -از جمله آثار وودی آلن- جهان پیرامون شخصیت اصلی و ماجرایی که او درگیر آن میشود به قدری پیچیده و تلخ است که شخصیت اصلی هر کاری بکند و هر تصمیمی بگیرد نمیتواند از اوضاعی که درگیر آن است فرار کند. در آنیهال به عنوان یکی از درخشانترین کمدیهای سیاه جهان رابطه زن و مرد انقدر عجیب و غیرقابل توضیح است که او نمیفهمد چه شد که اوضاع به این سمت پیش رفت. آلوی سینگر فقط این ماجرا را برای تماشاگر تعریف میکند و این خود ماجرا است که ما را به عنوان تماشاگر به فکر وا میدارد. این در حالی است که در مصادره ماجرای پیچیدهای وجود ندارد، یک شخصیت مشنگ داریم بنام اسماعیل یارجانلو که با بلاهت تمام زندگی خودش را نابود میکند.
وقتی با چنین شخصیتی روبهرو هستیم دلیلی ندارد که دلمان برای او بسوزد و از تبدیل شدن او به اسب ناراحت شویم. به همین دلیل کل ماجرای استحاله اسماعیل یارجانلو جایی خارج از جهان داستانی فیلم میایستد و بدل به امری الصاقی و زائد میشود. جهان فیلم مصادره خیلی سادهتر از آن است که بشود آن را یک کمدی سیاه نامید. شعارهای فیلم هم مشکل دیگری است که گریبان سازندگان مصادره را گرفته و رها نکرده است. این درست که مصادره یک فیلم کمدی است، اما کل سلطنتطلبان را به یک شبکه پیزوری لس آنجلسی تخفیف دادن هم سادهانگاری محض است.
البته راهی که سازندگان و عوامل فیلم مصادره پیش گرفتهاند راه خوبی است، هم به راحتی مجوز میگیرند و هم راحت اکران میشوند. مسئولان از چنین مضامینی حمایت میکنند و سعی میکنند فیلمهای این چنینی را به عنوان کمدیهای خوشساخت تبلیغ کنند. اگر تماشاگران هم از فیلم حمایت کنند و مصادره بفروشد عیش سازندگان کامل میشود. اما این اتفاقات باعث نمیشود اصل ماجرا را فراموش کنیم، نشان دادن چنین تصاویر کاریکاتوری از اپوزوسیونها فقط به درد خنک شدن دل مسئولان فرهنگی کشور میخورد. فعلاً کارگردانی جرئت نکرده واقعیت سلطنتطلبان را نشان دهد. هیچ کارگردانی جرئت نکرده با این جریان سیاسی به عنوان یک تفکر مواجه شود.
هر چه بوده مشتی تصویر کاریکاتوری و مسخره بوده از مردان و زنانی متوهم که کمترین درکی از مسائل سیاسی ندارند. قطعاً در سال هزار و سیصد و نود و شش هجری شمسی هییچ عقل سلیمی بازگشت به عصر سلطنت را علاج جامعه ایران نمیداند، اما سوال اینجاست که چرا فیلمسازان ما تلاش نمیکنند از این ظاهر کاریکاتوری فراتر بروند و ریشههای این جریان سیاسی را واکاوی کنند؟ اکتفا به این تصاویر مضحک ما را از شناخت ریشههای این تفکر غافل میکند و باعث میشود ما متوجه نشویم چرا هنوز بخشی از جامعه ایران دل در گروی سلطنت دارد. مصادره چیزی فراتر از این تصاویر مضحک به مخاطب نمیدهد. یارجانلو، سخاپور و دیگر سلطنتطلبان فیلم مشتی آدم ابله و متوهم هستند که تمام درک سیاسیشان از آزادی برهنگی و بازگشت سلبریتیهای قبل از انقلاب به کشور است.
چنین توهم و درکی از آزادی از سوی سلطنتطلبان به نظر درست میرسد اما فیلم موفق نمیشود به ما بگوید چرا آنها دچار چنین وضعیتی میشوند، همانطور که نمیتواند بگوید چرا اسماعیل یارجانلو بدل به اسب میشود. همانطور که در اول این نوشته هم گفتم مصادره سر و شکل خوبی دارد، برای ساختش زحمت کشیده شده و همه عوامل تمام تلاش خود را کردهاند تا فیلم بدل به یک کمدی مطلوب شود. این تلاش قابل ستایش است، اما نتیجه به اندازه تلاش عوامل قابل قبول از کار درنیامده است.
مصادره فیلم خوبی میشد اگر میتوانست به مایههای ابزورد نهفته در دل داستان پر و بال بیشتری بدهد و از درون آن مایههای ابزورد لحظات خندهداری بیافریند. کمتجربگی مهران احمدی باعث شده مصادره نتواند از تمام ظرفیتهایش استفاده کند و بدل به کمدی سیاه ناکامی شود که نه میخنداند و نه به اندازه نمونههای این زیرژانر مشهور و محبوب تلخ و تکاندهنده است.