تاریخ انتشار: ۱۴:۳۱ - ۱۹ دی ۱۳۹۷
انجمن مددکاری اجتماعی:

یک چهارم جامعه بیماری روانی دارند/ افول نشاط و مهربانی در ایران

انتشار یک فیلم از کتک زدن دختر نوجوان 15ساله توسط پسری به نام «امیرحسین» موجی از احساسات را برانگیخت. در این فیلم کوتاه یک‌دقیقه‌ای پسری مشغول ضرب‌و‌شتم دختر نوجوان است و پسر دیگری که گفته می‌شود دوست امیر‌حسین است از صحنه فیلم می‌گیرد.

یک چهارم جامعه بیماری روانی دارند/ افول نشاط و مهربانی در ایران

رویداد۲۴روزنامه همشهری نوشت: این فیلم نخستین بار در اینستاگرام توسط خود امیرحسین منتشر شد و بلافاصله در تلگرام و توییتر بازنشر شد. واکنش‌ها نسبت به انتشار آن آن‌قدر زیاد بود که پلیس بلافاصله اعلام کرد: هر دوپسر دستگیر شده‌اند. اما با اعلام این خبر باز هم موج احساسات فروکش نکرد و بحث‌ها درباره علل وقوع این حادثه شدت گرفت.

یکی از مهم‌ترین بحث‌ها در این رابطه موضوع افزایش خشونت اجتماعی در جامعه است؛ موضوعی که حسن موسوی‌چلک، رئیس مددکاری اجتماعی ایران هم آن را تأیید می‌کند و می‌گوید: جرایم مرتبط با خشونت در صدر پرونده‌هایی است که در قوه‌قضاییه تشکیل می‌شود.

*فیلم آزار دختر نوجوان(‌کتک زدن) در سیرجان توسط 2پسر دوباره حاشیه‌های زیادی به همراه داشت. برخی از خشونت بالا در جامعه صحبت کردند و عده‌ای هم به بی‌در‌وپیکر بودن شبکه‌های اجتماعی موبایلی پرداختند. شما نظرتان چیست؟ آیا هر روزی که می‌گذرد با جامعه‌ای خشن‌تر و پرالتهاب‌تر مواجه می‌شویم؟

به موضع این فیلم از چند زاویه می‌شود نگاه کرد. موضوع اول خشونت بسیار زیادی است که در این کلیپ یا کلیپ‌های شبیه به آن وجود دارد. از نظر روانشناختی، خود نشان دادن این سطح از خشونت در یک تصویر می‌تواند عامل ترویج یا بازتولید خشونت در جامعه شود. موضوع بعدی نگاه اجتماعی به جامعه است. طبیعتا وقتی در جامعه در بازه زمانی کوتاهی فیلم‌های متعدد یا خبرهای گوناگونی از انواع خشونت منتشر می‌شود، نشان‌دهنده این است که در آن جامعه مولفه‌های امید‌بخش اجتماعی از جمله نشاط و مهربانی رو به افول است. حتما همه آگاهی دارند که مهارت‌های کنترل خشم یا تاب‌آوری اجتماعی با موضوع خشم ارتباط تنگاتنگی دارد. همچنین موضوع سلامت روانی هم مسئله جدی این روزهای ماست. امروز بخشی از مردم ما از قشرها و سنین مختلف پذیرای انواع خشونت هستند. وقتی چنین سطحی از انواع خشونت در موقعیت‌های مختلف اعمال می‌شود نشان می‌دهد که ما درباره سلامت اجتماعی و روانی جامعه سهل‌انگاری کرده و در ترویج حس مهربانی و مسئولیت‌پذیری کوتاهی کرده‌ایم.

*بسیاری از آسیب‌شناسان بارها درباره موضوع سلامت‌روانی جامعه هشدار داده‌اند. شما به‌عنوان کسی که تخصص اصلی‌تان مددکاری اجتماعی است و ارتباط مستقیمی با این موضوع دارید، چقدر سلامت روانی جامعه را در خطر می‌بینید؟

من از روی نشانه‌ها و آمارهای رسمی قوه‌قضاییه و وزارت بهداشت با شما صحبت می‌کنم. این چیزهایی که می‌گویم صحبت‌های من نیست بلکه شرح وضعیتی است که مقامات رسمی ارائه کرده‌اند؛ مثلا مسئولان قوه‌قضاییه بارها اعلام کرده‌اند که پرونده‌های مرتبط با رفتارهای خشن در صدر پرونده‌های دستگاه قضاست. این رفتارها شامل اهانت، خشونت خانگی، دعاوی خانوادگی، قتل، ضرب و شتم و حوادث رانندگی است. در حقیقت خشونت از اتهام‌های رایج پرونده‌های قضایی است. از سوی دیگر براساس آمار وزارت بهداشت و درمان، در حوزه سلامت روان بین 23تا 25درصد از جمعیت کشور یک یا چند نوع اختلال روانی دارند.

خب همه اینها نشانه‌های خوبی است که ما وضعیت جامعه را درک و بر مبنای این نشانه‌ها در حوزه پیشگیری اقدام کنیم. من اگر هشدار می‌دهم بر مبنای همین صحبت‌ها و آمارهای رسمی است. امروز این نشانه‌ها به من به‌عنوان کارشناس مسائل اجتماعی می‌گوید در حوزه اجتماعی نگرانی جدی وجود دارد. دیگر امروز زمان حرف زدن نیست، باید عمل کرد. من هم می‌دانم در این شرایط مدیریت کردن سخت است اما هر چقدر دیرتر اقدام کنیم بحران به ما نزدیک‌تر می‌شود.

*به‌نظر می‌رسد در مسئله بحران که اشاره کردید نزدیک‌تر می‌شود، مسئله و موضوعات دیگری هم روی نزدیک‌تر شدن زمان بحران تأثیر مستقیم می‌گذارند.

دقیقا. شرایط سخت اقتصادی، فقر، بالا نبودن امید و نشاط اجتماعی، کاهش سرمایه انسانی و... همه و همه روی بحران اجتماعی تأثیر مستقیم می‌گذارد. اصلا همه اینها با هم شرایط پیچیده‌ای را ایجاد می‌کنند. به‌خاطر همین می‌گویم باید در حل مسائل اجتماعی به زنجیره ایجاد‌کننده مسئله اجتماعی پرداخت نه یک موضوع خاص. هر چقدر هم دیرتر نسبت به حل این مسائل اقدام کنیم نیروی انسانی بیشتری را در جامعه از دست می‌دهیم و اخلاق با شدت بیشتری به حاشیه می‌رود و خشونت با شتاب بیشتری رواج پیدا می‌کند.

*وقتی نشانه‌ها این‌قدر جدی است چرا اراده عمومی برای جلوگیری از شکل‌گیری بحران اجتماعی شکل نمی‌گیرد؟

یک واقعیتی وجود دارد و آن هم این است که در حوزه‌های سلامت اجتماعی و روانی وقتی خدمات را بررسی می‌کنیم عموم خدمات ما فراگیری، جامعیت، کفایت و پایداری لازم را ندارند چون تازه بعد از این 4 مورد است که باید برویم به‌دنبال اثربخشی خدمات. اما آن چیزی که امروز ما با آن مواجه هستیم این است که زخم آسیب‌های حوزه اجتماعی عمیق‌تر از کارهایی است که انجام می‌دهیم و تا زمانی که کاری نکنیم که این زخم التیام پیدا کند باید هزینه‌های زیادی چه به لحاظ امنیتی و چه اجتماعی، اقتصادی و... بپردازیم.

البته به غیر از سازمان‌ها و نهادها که کوتاهی‌های زیادی در حوزه سلامت روان انجام داده‌اند، خود مردم هم انگار در این کم‌کاری بی‌تقصیر نیستند. اینکه هیچ‌وقت سلامت روانی توسط افراد جدی گرفته نمی‌شود خودش نشان‌دهنده این است که مردم کمتر به فکر خودشان هستند.

بله. این نکته بسیار درستی است. ما این مشکل را هم با سازمان‌های تصمیم‌گیرنده داریم و هم با مردم. متأسفانه در جامعه ما آن‌قدری که سلامت جسمی مورد‌بررسی لحظه‌ای، آنی و دقیق قرار می‌گیرد سلامت روانی مورد‌توجه نیست. چون مردم فکر می‌کنند فقط سلامت جسمی است که ممکن است آنها را دچار مرگ آنی بکند؛ درحالی‌که سلامت روانی منجر به آسیب یا حتی مرگ مزمن می‌شود؛ بنابراین شما، من، افراد خانواده، همسایه‌ها و همکاران ما ممکن است جزو آن 25درصدی باشیم که وزارت بهداشت اعلام کرده دچار یک یا چند نوع اختلال روانی هستند. آن آمار اصلا عدد کمی نیست. یک‌چهارم جامعه ما اختلال روانی دارند. اما آیا از هر 4 نفر ایرانی یک نفرش برای حل مسئله روحی و روانی‌اش اقدام می‌کند؟ جواب مطلقا نه است. پس گاهی اگر سازمان‌ها کوتاهی می‌کنند ما خودمان باید اقدام کنیم و نسبت به درمان آسیب‌های روانی‌مان اقدام کنیم چون اگر امروز اقدام نکنیم در آینده باید هزینه بیشتری بابت آن بپردازیم.

*آیا فیلترینگ راه‌حل است؟

تصویر، همیشه از متن تأثیرگذار‌تر بوده است. کاری که شبکه‌های اجتماعی امروز انجام می‌دهند این است که هر چیزی را در قالب تصویر به مخاطبان ارائه می‌دهند و همین تأثیرگذاری پیام‌های آنها را بیشتر می‌کند. مخصوصا اگر این تصویر از موضوعاتی باشد که شاخک‌های اجتماعی به آن حساس باشند؛ مانند موضوعات انتقام، آزار و اذیت، خودکشی و ... .در این قالب‌ها حتی اتفاقات موردی هم بزرگ و خشن‌تر از واقعیتی که وجود دارد دیده می‌شود و روی افکار عمومی تأثیر می‌گذارد. امروز فضای مجازی هم که در این قالب فعالیت می‌کند باید موقعیتش به‌عنوان فرصت و تهدید مورد‌بررسی دقیق قرار بگیرد. سرعت دسترسی به اطلاعات با سرعت بیشتر و با هزینه ارزان، فضای مجازی را تبدیل به فضایی کرده است که جذابیت‌های زیادی برای مخاطبان ایجاد کرده.

حالا این به نوع آموزش‌ها و سواد رسانه‌ای مخاطبان ربط دارد که از این فرصت و جذابیت به چه نحوی بهره‌مند شوند. طبیعتا ما از همه مردم انتظار نداریم که آموزش لازم را درخصوص مواجهه با خطرات و آسیب‌های شبکه‌های اجتماعی موبایلی دیده باشند؛ بنابراین این، وظیفه فعالان این عرصه است که به افزایش دانش مخاطبان اقدام کنند. هر چند نباید فراموش کنیم امروز فضای مجازی بسیاری از حریم‌ها را از بین برده؛ لذا در چنین شرایطی آموزش و فرهنگسازی‌ موضوعی است که بسیار باید جدی گرفته شود. از این باب من فکر می‌کنم که فیلترینگ راه‌حل نیست. چون شبکه‌های اجتماعی موبایلی مانند چاقوی عمل می‌کنند و نمی‌شود نسبت به فواید و مضرات آن تصمیم چکشی گرفت. در حقیقت با فیلترینگ نمی‌شود به جنگ اینستاگرام، تلگرام و توییتر رفت بلکه آموزش، ماندگارترین، کم‌هزینه‌ترین و درست‌ترین راه‌حل است.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما
پیشخوان