تاریخ انتشار: ۱۱:۱۵ - ۱۲ فروردين ۱۴۰۲

بهترین رمان عاشقانه ایرانی از نظر خوانندگان

رمان‌ها دنیای قشنگ و زیبایی هستند که با خواندن آن‌ها گویی با آن‌ها زندگی می‌کنی. رمان‌های عاشقانه اوج لطافت و احساس را برای خواننده به ارمغان می‌آورد. گاهی رمان‌های عاشقانه از یک فیلم بهتر احساسات را انتقال می‌دهند. برای خواندن یک رمان عاشاقانه ناب و زیبا نیاز به اطلاعات خوبی از رمان‌های عاشقانه است. من در این مقاله شما را با چند رمان دلچسب و رمانتیک آشنا می‌کنم.

بهترین رمان عاشقانه ایرانی

رویداد۲۴ نازنین احمدی: زبان رمان فارسی است و یاس صبور آن را نگاشته است. 

قصه رمان ابریشم زندگی من مربوط می شود به به پسری که زندگیش دچار مشکلاتی شده است و این چنین در رمان ابریشم من می خوانیم:

جاده را دوست بدار، کفشهایت را در بیاور و بگذار پایت گرمی و سردی آن را در آغوش بکشد. عاشقانه در راه بی انتهایش قدم بردارد. ببین درختان کنار این جاده چه حسرت بار و حریصانه راه رفتن عاشقانه ات را در برابر هستی بیکرانش نظاره گر هستند؟ آدمهای گذشتۀ زندگی منم همان درختان لخت و عریانند که چه بی رحمانه با شاخه های خشکیده و بلند شان اجازۀ نفس کشیدن را به من ندادند و به حکم مهمان ناخوانده این دنیابه دست جلاد روزگار سیاه به دار آویختند و در باتلاق زندگی دفنم کردند. آنها تخم خشکیدۀ نفرت را در گوشۀ سیاه قلبم تا ابد کاشتند.

در حسرت دیدار تو آواره ترینم 

به گزارش رویداد ۲۴؛ این رمان نیز به زبان فارسی و به قلم نادیا عثمانی نگاشته شده است. 

این رمان قصه دختری را به نام آوا که بسیار زیبا رو است نقل می کند. این دختر برای یافتن مادرش به ایران باز می گردد و به دنبال مادرش است ولی در این میان دچار مشکلاتی می شود که پیشنهاد می کنم این رمان زیبا را بخوانید تا با آوا و زندگی او بیشتر آشنا بشوید.

در قسمتی از رمان می خوانیم:

به رسم هر سال با نزدیک شدن ماه محرم امیر و عباس با بچه ها مشغول آماده سازی مسجد محله شان برای عزاداری بودند. کارشان را که تا حدودی به سر انجام رسانده بودند، برای استراحت کردن عازم خانه شدند. از حاج قاسم و دیگر بچه ها خداحافظی کردند و سوار بر موتور به راه افتادند.
چند قدم نرسیده به خانه امیر از روی عادت همیشگی اش از روی موتور پرید؛
عباس قُرقُر کنان به او توپید:
- هوی تو دست از این عادت بدت بر نمی داری؟
امیر خنده ی ملیحی کرد و زنگ در را فشرد.

صدای زنگ به گوش حسین که مشغول مطالعه بود، رسید به آرامی از جا برخاست و رفت تا در را باز کند.

عباس در حالی که از شدت سرما در خود کز کرده بود. باز با قُر زدن خطاب به امیر گفت:
- چند بار بهت گفتم با خودت کلید بیار حوصله ندارم تو این سرما پشت در معطل بمونم. تا آقا داداشت مثل لاک پشت خودش رو به در برسونه، در این هنگام حسین که پشت در رسیده بود، حرف های او را شنید اما سعی کرد به روی خود نیاورد. سر به زیر در را گشود.
امیر با رویی خندان و مهربان سلام کرد، دست بر شانه ی او نهاد و گفت:
- جات خالی حسین جون بهت گفتم با ما بیا چرا نیومدی؟
عباس در حالی که موتورش را گوشه حیاط قرار می داد، گفت؟
- مگه جشن تشریف برده بودیم که جاش خالی باشه چرا الکی قند تو دل این بدبخت آب می کنی.
انگاه با تشر رو به حسین ادامه داد:
- مادر خونه است یا...
در این هنگام با شنیدن صدای مادرش حرفش را ناتمام رها کرد.
- عباس مادر اومدی بیا تو
امیر رو به مادرش که از در سالن به بیرون سرک می کشید اخمی کرد و با شیطنت گفت:
- پس من چی یعنی بیرون بمونم؟
مادرش لبخندی زد و جواب داد:
- فکر کردم فقط عباس برگشته بچه ها بیاید داخل هوا خیلی سرده.
حسین در حالی که ناراحت می نمود پشت سر برادرانش وارد راهرو شد. امیر یک راست وارد آشپزخانه شد. در قابلمه را برداشت و خواست به غذا ناخنک بزند که همان موقع مادرش با کف گیر پشت دست او زد و با لبخند گفت:
- چند بار تذکر بدم ناخنک زدن ممنوع تو که دیگه بچه نیستی؟
امیر با لب و لوچه ای آویزان گفت:
- خوب آخه مامان گرسنمه چه کار کنم؟

توبه شکن

توبه شکن داستان زیبایی از زهرا قاسم زاده معروف به گیسو است که حکایت از دو خانواده ای دارد که به لحاظ مالی ، فرهنگی و... با هم تفاوت های چشم گیری دارند و در این میان دختر و پسری با این همه تفاوت و تضاد خانوادگی عاشق هم می شوند و در 49 فصل این عشق و دلدادگی دختر فقیر و پسر ثروتمند دنبال می شود .

شوهر آهو خانم

نویسنده این اثر زیبا علی محمد افغانی است داستان در سال 1313 رقم می خورد. آهو زنی زحمت کش و بزرگواری است همه کسانی که در اطراف او هستند از او تاثیر می گیرند و او یک عنصر مهم و قوی در داستان است . قصه آهو قصه شوهرش است شوهری نانوا در کرمانشاه که در یک ماجرا اسیر می شود و ناخودآگاه در مسیری قدم می گذارد او در مغازه خود مشغول است که زنی به نام هما با زیبایی وصف نشدنی وارد نانوایی او می شود و از رنج زمانه می گوید از اینکه مهرش را حلال کرده و بعد به یک نوازنده پناه اورده است. شوهر اهو خانوم برای حل مشکلات هما تدبیری می اندیشد که بهتر است ادامه این داستان پرماجرا را خودتان بخوانید . 

راه طولانی بود از عشق حرف زدیم

این اثر عاشقانه را رسول یونان به قلم زیبایش نگاشته است . این رمان عاشقانه از پسری به نام مصطفی روایت می کند مصطفی داستان زندگی خود ار اینکه چگونه شکست خورده و دوباره بلند شده بیان می کند این ناکامی ها و خوشحالی ها در جای جای داستان وجود دارد مصطفی تلاش می کند که در سه فصل شکست های عشقی در زمان دلدادگی اش را بیان کند.

سال بلوا

سال بلوا نوشته عباس معروفی است.داستانی تاریخی و عاشقانه ای که  از دختری بنام نوشا که پدرش یک سرهنگ است این رمان خواندنی مر بوط می شود به اواخر سلطنت رضا شاه وقایع شهریورِ بیست و سال‌های جنگ جهانی دوم است. 

نوشا به ناچار با یک پزشک ازدواج می کند ولی او عاشق پسر کوزه گری است که غریب و تنهاست ولی گویا اخر شاهنامه همیشه خوش نیست و ازدواج او نتیجه شومی دارد .

کتاب توسط دو دانای کل روایت می شود روایت روای شب های فرد و شب های زوج . داستان در هفت شب به وقوع می پیوندد. نوشا زندگی پر رمز و رازی را دارد و د راین میان تاریخ نیز از شخصیت های زندگی شاهانه رضا یاد می کند.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما
پیشخوان